آن کس که تو راشناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هردو جهانش بخشی دیوانه ی تو هردوجهان راچه کند... ۹صبح روز جمعه باهرسختی ومشغله ای که بود،خودمون رسوندیم به حلقه .... شاید بگید:بیییییییخیال بابا،صُبح جمعه ای می گرفتی می‌خوابیدی دختر خوب😳😳 راستش ازخدا که پنهون نیست از شما چه پنهون ،به شدت وسوسه شدیم اما آنقدر بحث کتاب و هم مباحثه ای با دوستان شیرین بود که حتی خواب شیرین سر صبحیِ روز جمعه هم نتونست مانعش بشه.... #آزادی_معنوی #حلقه_سرگروه_ها @emame_mehrabaniha

بازهم صبح جمعه وبحث شیرین حلقه😍😍 #حلقه_آنلاین #آزادی_معنوی #حلقه_سرگروه_ها #کانون_فرهنگی_امام_مهربانی_ها @emame_mehrabaniha

پنجشنبه بود که قرارِ بهشت زهرا (س)رفتنمون به هم خورد و مونده بودیم کجا بریم که یکی از سرگروه ها پیشنهاد داد بریم کهنز... بهشت رضوان کهنز،اسمش رو شنیده بودم وتابه حال توفیق نشده بود برم... چه دعوت شیرینی😍.. صبح جمعه جمع شدیم اول یه حلیم داااغ خریدیم وراه افتادیم سمت شهریار بعد بیست دقیقه مسیری که باماشین طی کردیم،رسیدیم به وعده گاه (بماند که به لطف یکی از دوستان کم مونده بود از دیدار شهدا جابمونیم😂😉) و چه وعده گاه آرامش بخشی،هرقدمی که به سمت مزار شهید مصطفی صدرزاده برمی داشتیم، تپش های قلبمون بیشتر می شد و حضور شهید رو کنارمون بیشتر حس می کردیم رسیدیم سر مزار و یه درد ودل کوتاه کردیم... بعد شروع کردیم کتاب حلقه مون رو بخونیم.. کتاب پرمغز وشیرین آزادی معنوی اما جاتون خالی چند صفحه بیشتر نخونده بودیم که به لطف ذهن پرسشگر دوستان (😉😂)کل زمان حلقه به بحث و گفتگو پیرامون سوال هامون گذشت ودرآخر هم عهد بستیم باشهید صدرزاده ویه قول دادیم یه قول گرفتیم..‌‌.. دلمون موند اونجا وبرگشتیم باشد که سرعهدمون بمونیم🥺 #شهید #آزادی_معنوی #حلقه_سرگروه_ها #کانون_فرهنگی_امام_مهربانی_ها @emame_mehrabaniha

رفیقش‌میگفت: گاهی‌مـیرفت‌یه‌گوشه‌یِ‌خلوت ، چفیه‌اش‌‌رومیکشید‌رویِ‌سـرش‌ توحالت ِ سـجده‌مـیموند...! به‌قولِ‌معروف‌یه‌گوشـه‌ای خداروگیرمی‌آورد..♥️(: -شھیدمصطفی‌صدرزاده🌷 #حلقه_سرگروه_ها #کانون_فرهنگی_امام_مهربانی_ها @emame_mehrabaniha

"گویا‌ به‌ پرستار‌ها اعلام‌کردند که‌ سردار سلیمانی‌ برای‌ دیدن‌ مصطفی‌ آمده.یکی‌از‌پرستار ها آمد پیش‌ مصطفی‌ و‌ گفت«من‌ میدونم‌ تو‌ شخصیت‌ مهمی‌ هستی!» مصطفی‌ هم‌ با‌بی‌تفاوتی‌ جواب‌ داد:«من‌ و‌تو‌ مثل‌ همیم‌ و‌ هیچ‌فرقی‌با‌بقیه‌نداریم.»پرستار‌گفت:«ولی‌میدونم‌که‌سردار‌سلیمانی‌ به‌دیدنت اومده!» مصطفی‌ هم‌ جواب‌داد‌:«ایشونم‌ یکیه‌ مثل‌ من‌ و‌ شما!»همیشه همین طوری بود.نه فقط آن موقع،قبل از آن هم برایش مهم نبود که آدم شناخته شده ای باشد یا نه.اگر کاری انجام میداد اسم و رسم برایش مهم نبود..." قسمتی از کتاب قراربی‌قرار از فاطمه سادات افقه درمورد شهید مصطفی صدرزاده که مربی عزیزمون این کتاب های زیبا رو بهمون هدیه دادن #واحد_رشد #حلقه_سرگروه_ها #یه_فنجون_کتاب #کانون_فرهنگی_امام_مهربانی_ها @emame_mehrabaniha