👌 #تلنگر
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
❣پیام مهدوی فاطمیه
❣و هنوز هم مادری مظلومانه در کوچه پس کوچه های این شهر به دنبال یارانی برای یاریِ پسرش مهدی می گردد…
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسِ بِإِمامِهِم ( سوره اسراء آیه ۷۱ )
روز قیامت، هر گروهی را با امام و پیشوای خود فرا می خوانیم
⁉️وقتی می شنویم امام علی علیه السلام از دست مردم زمان خودش با سینه پر از درد برای چاه گریه می کرد، دلمون می لرزه و می گیم لعنت بر کوفیان!
پس چرا وقتی امام مهدی (عج) هر شب با یه سینه پر از درد، از دست مردم زمان خودش گریه می کنه، دلمون نمی لرزه؟!
⚠️هر کسی رو با امام زمان خودش محشور می کنن! اون دنیا هیچ کس از ما نمی پرسه وقتی حضرت فاطمه (س) بین در و دیوار بود تو کجا بودی!
⚠️ اما حتما می پرسن وقتی مهدی فاطمه تنها بود تو کجا بودی؟!
و هنوز هم مادری مظلومانه در کوچه پس کوچه های این شهر به دنبال یارانی برای یاریِ پسرش مهدی می گردد…
12.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_مهدوی
🎙استاد دولتی
فرق است بین محبت داشتن و ادعای محبت!!
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
اهانت و تحقیر نمودن بندگان خدا و مذمت آن
شكی نیست كه این صفت مذمومه در شریعت مقدسه حرام، و موجب هلاكت صاحب آن است.
از حضرت پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است كه: «خدای ـ تعالی ـ فرمود: هر كه اهانت برساند به یكی از دوستان من، پس كمر به مبارزهی با من بسته است».
از حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ مروی است كه: «هر كه پست و حقیر كند مؤمنی را ـ خواه مسكین باشد و خواه غیر مسكین ـ خدای ـ تعالی ـ باز نمیایستد از پست كردن و دشمنی او، تا رجوع كند از آنچه به آن مؤمن كرده است.»
در حدیث قدسی وارد شده است كه: «حق ـ سبحانه و تعالی ـ فرمود كه: باید ایمن شود از غضب من هر كه اكرام كند بندهی مؤمن مرا».
و از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است كه: «هیچ بندهای از امت من نیست كه نیكویی و نرمی كند با برادر مؤمن خود، به نوعی از ملاطفت، مگر اینكه خدا از خدمهی بهشت خدمتكار از برای او مقررّ میفرماید.»
گرامی داشتن و عزت دادن جمیع طبقات مردم، به قدری كه سزاوار ایشان است از جملهی اعمال پسندیده است. و شایسته است كه انسان بعضی از اصناف مردم را به تعظیم و اكرام بیشتری اختصاص دهد، و از آن جمله اهل علم و فضل و صاحبان ورع و تقوی است، زیرا در احادیث بسیار تأكید زیاد در اكرام و تعظیم این دو طبقه جلیله وارد شده.
داستان حقیقی
صفا و صمیمیت و همكاری صادقانه هشام ابن الحكم و عبداللّه بن یزید اباضی ، مورد اعجاب همه مردم كوفه شده بود. این دو نفر، ضرب المثل دو شریك خوب و دو همكار امین و صمیمی شده بودند. این دو به شركت یكدیگر، یك مغازه خرازی داشتند. جنس خرازی می آوردند و می فروختند. تا زنده بودند میان آنها اختلاف و مشاجره ای رخ نداد.
چیزی كه موجب شد این موضوع زبانزد عموم مردم شود و بیشتر موجب اعجاب خاص و عام گردد، این بود كه این دو نفر، از لحاظ عقیده مذهبی در دو قطب كاملاً مخالف قرار داشتند؛ زیرا هشام از علماء و متكلمین سرشناس شیعه امامیه و یاران و اصحاب خاص امام جعفر صادق - علیه السلام - و معتقد به امامت اهل بیت بود. ولی عبداللّه بن یزید از علمای اباضیه بود. آنجا كه پای دفاع از عقیده و مذهب بود این دو نفر، در دو جبهه كاملاً مخالف قرار داشتند، ولی آنها توانسته بودند تعصب مذهبی را در سایر شئون زندگی دخالت ندهند و با كمال متانت كار شركت و تجارت و كسب و معامله را به پایان برسانند. عجیب تر اینكه بسیار اتفاق می افتاد كه شیعیان و شاگردان هشام به همان مغازه می آمدند و هشام اصول و مسائل تشیع را به آنها می آموخت. و عبداللّه از شنیدن سخنانی برخلاف عقیده مذهبی خود، ناراحتی نشان نمی داد. نیز، اباضیه می آمدند و در جلو چشم هشام تعلیمات مذهبی خودشان را كه غالبا علیه مذهب تشیع بود فرا می گرفتند و هشام ناراحتی نشان نمی داد.
یك روز عبداللّه به هشام گفت : من و تو با یكدیگر دوست صمیمی و همكاریم. تو مرا خوب می شناسی. من میل دارم كه مرا به دامادی خودت بپذیری و دخترت فاطمه را به من تزویج كنی
هشام در جواب عبداللّه فقط یك جمله گفت و آن اینكه :فاطمه مؤمنه است.
عبداللّه با شنیدن این جواب سكوت كرد و دیگر سخنی از این موضوع به میان نیاورد. این حادثه نیز نتوانست در دوستی آنها خللی ایجاد كند. همكاری آنها باز هم ادامه یافت. تنها مرگ بود كه توانست بین این دو دوست جدایی بیندازد و آنها را از هم دور سازد.
داستان راستان / استاد مطهري