داستان زیبای حضرت #ابراهیم و #قربانی کردن فرزندش
بچه های عزیز حضرت ابراهیم علیه السلام یکی از پیامبران بود.
این پیامبر خدا پسری داشت به اسم اسماعیل که او هم از پیامبران بود.
در یکی از شب ها حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که یه فرشته ای نزدش آمد و فرمود خداوند متعال می فرماید:
اسماعیل فرزند خود را برای من قربانی کن.
حضرت ابراهیم علیه السلام وحشت زده از خواب بیدار شد. و با خود فکر کرد که این خواب یه دستوری از خداست یا وسوسه شیطان.
دو شب دیگر هم این خواب را دید و کاملا متوجه شد که مامور به انجام این کار شده است.
صبح روز بعد به هاجر ( هاجر همسر حضرت ابراهیم علیه السلام و مادر اسماعیل بود ) گفت:
برخیز و به اسماعیل لباس های زیبا بپوشان! زیرا می خواهم او را به مهمانی دوست بسیار بزرگی ببرم.
هاجر، اسماعیل را شستشو داد و معطر ساخت .
حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام از هاجر خداحافظی کردند.
حضرت ابراهیم فرزند خود را برداشت و برای اینکه قربانی کردن اسماعیل از چشم مادرش دور باشد بسوی منا حرکت کرد ( بچه ها منا محلی است که در حدود ۱۰ کیلومتری مکه واقع شده است و حجاج در آنجا قربانی می کنند)
در هنگام حرکت بسوی منا، در سه جا شیطان در برابر حضرت ابراهیم ظاهر شد و به وسوسه او پرداخت (این محل هم اکنون جمرات سه گانه است و حجاج به هر ستون از ستون شیطان که می رسند سنگ پرت می کنند)
اما حضرت ابراهیم (ع) با اراده ای استواری که داشت شیطان را از نزدیک خود راند و بسوی منا ادامه مسیر داد.
دست های جوان خویش را بست و او را مانند قربانی به زمین خواباند و کارد خود را بر گلوی او گذاشت و محکم کشید اما کارد گلوی اسماعیل را نبرید. دو بار، سه بار اینکار تکرار شد اما ابراهیم (ع) در کمال تعجب دید که کارد گلوی اسماعیل را نمی برد.
بچه های عزیز اینجا بود که خداوند متعال در قرآن کریم فرموده اند (سوره صافات- آیات ۱۰۴ و ۱۰۵):
ای ابراهیم ! آن رویا را تحقق بخشیدی (و به ماموریت خود عمل کردی)
سپس خداوند متعال قوچی را فرستاد و حضرت ابراهیم (ع) هم بسیار خوشحال شد و پسرش را بوسید و به جای او، گوسفندی که از بهشت برای او فرستاده شده بود را قربانی کرد.
از آن روز به بعد که روز قربان نام گرفت رسم و سنت شد که حجاج پس از انجام اعمال حج، حیوانی را قربانی کنند و گوشت آنرا در بین فقرا تقسیم نمایند و رضایت خداوند متعال را جلب کنند.
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#شعر
عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید
یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید
او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت
با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست
بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد
نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
📚 #تفسیر_باران
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
بَقَره: آیه ۱۸۷
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالاَْنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الاَْبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الاَْسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آَیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (۱۸۷)
اکنون درباره روزه ماه رمضان بیشتر سخن میگویی، اوّلین سالی که روزه بر مسلمانان واجب شد، از آنان خواستی که در کلّ روز و شبهای ماه رمضان از ارتباط جنسی با همسر خود پرهیز کنند. همچنین فقط تا ساعتی بعد از غروب آفتاب حقّ داشتند بخورند و بیاشامند، وقتی شب استراحت میکردند، اگر چه سحر از خواب بیدار میشدند، نباید خوردنی یا آشامیدنی مصرف کنند.
این دو دستور برای آنان سخت بود و تو میدانستی که آنان به گناه آلوده خواهند شد، برای همین بود که به مسلمانان تخفیف دادی و روزه را آسان تر نمودی و حکم جدید روزه را بیان کردی، بعد از آن، مسلمانان میتوانستند از غروب آفتاب تا سپیده دم، بخورند و بیاشامند، در واقع مدّت زمان روزه را از سپیده صبح تا غروب آفتاب معیّن کردی که فقط در این فاصله مسلمانان باید از کارهایی که روزه را باطل میکند دوری میکردند.
اعتکاف یعنی اینکه انسان برای عبادت سه روز در مسجد بماند و در این مدّت روزه بگیرد و از بعضی لذّتها دوری کند تا روح او پاک و توبه اش پذیرفته شود.
آری، تو نمی خواهی بر انسان سخت بگیری، برای همین هر کجا دیدی بشر طاقت کافی برای قانونی ندارد، آن قانون را برداشته و قانون ساده تری جایگزین کردی.
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd
#هرگز_فراموش_نمی_شوی
#مهدی_خدامیان_آرانی
قسمت ۷۷
همه به فکر فرو رفتند، به راستی منظور از این آیه چیست؟ چه کسی مانند خدا و رسول خدا بر همه ولایت دارد؟
پیامبر رو به یارانش کرد و گفت: «برخیزید! باید به مسجد برویم و کسی را که این آیه درباره او نازل شده است، پیدا کنیم».
همه به سوی مسجد رفتند، مسجد پر از جمعیّت بود، و عدّه ای مشغول نماز بودند، یک مرد عرب میخواست از درِ مسجد بیرون برود، گویا او خیلی خوشحال بود، پیامبر به او گفت: «ای مرد عرب! از کجا میآیی؟ چرا این قدر خوشحالی؟ ».
مرد عرب با دست، گوشه مسجد را نشان داد و گفت: «از پیش آن جوان میآیم، او به من این انگشتر قیمتی را داد». صدای اللّه اکبرِ پیامبر در مسجد طنین انداخت. همه از این فقیر خواستند تا بیشتر توضیح دهد.
مرد عرب گفت: «ساعتی قبل، وارد مسجد شدم و از مردم درخواست کمک کردم، امّا هیچ کس به من کمک نکرد، من در مسجد دور میزدم و طلب کمک میکردم، در این میان، نگاهم به جوانی افتاد که در رکوع بود، او با دست اشاره
کرد تا من به سوی او بروم و او انگشتر خود را به من داد».
همه مردم، اللّه اکبر گفتند و به سوی آن جوان رفتند، آن جوان، هنوز در حال خواندن نماز بود، پیامبر تا او را دید اشک در چشمانش حلقه زد! او علی علیه السلام بود که به حکم قرآن بر همه مسلمانان، ولایت داشت و جانشین پیامبر بود.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/3571581185Cf545822cdd