منتظران ظهور
✳️منتظران ظهور #تـشـرفـات ✅داستانی زیبا از #تشرف خدمت آقا صاحب زمان(عج) #قسمت1⃣ 🔸جناب آقا شيخ حس
✳️منتظران ظهور
﷽
#تـشـرفـات
✅ داستانی زیبا از #تشرف خدمت آقا امام زمان(عج)
#قسمت2⃣
🔹گفتم فعلا اين پنج قران رابگير واموراتت را اداره كن،بعد برگرد اين جا، چون قصدمعامله اي باتو دارم. سيد اصرار كرد چه معامله اي مي خواهي با من انجام دهي؟من كه چيزي ندارم؟ گفتم: عقيده من اين است كه هر سيدي يك خانه در بهشت دارد. آيا آن خانه اي كه دربهشت داري به من مي فروشي؟ گفت: بلي، مي فروشم، ولي من كه خانه اي براي خود در بهشت نمي شناسم، اما چون مي خواهيد بخريد،مي فروشم.
🔸ضمنا من چهل و يك اشرفي جمع كرده بودم كه براي اهل بيتم يك خانه بخرم. همين وجه را آوردم و از سيد خانه را براي آخرتم خريدم. سيد رفت و برگشت و كاغذ و دوات و قلم آورد و نوشت كه فروختم در حضورشاهد عادل حضرت رضا(ع )خانه اي را كه اين شخص عقيده دارد من در بهشت دارم به مبلغ چهل و يك اشرفي كه از پولهاي دنيا است و پول را تحويل گرفتم. به سيد گفتم: بگو بعت(فروختم ).گفت: بعت. گفتم: اشتريت(خريدم )، و وجه را تسليم كردم. سيد وجه را گرفت و پي كار خود رفت و من هم ورقه را گرفتم و به خانه صبيه ام مراجعت كردم. دخترم گفت: پدرجان چه كردي؟ گفتم: خانه اي براي شما خريداري كردم كه آبهاي جاري و درختهاي سبز و خرم داردو همه نوع ميوه جات در آن باغ موجود است. خيال كردند كه چنين خانه اي در دنيا برايشان خريده ام. خيلي مسرور شدند.دخترم گفت: شما كه اين خانه را خريديد، مي بايست ما را ببريد كه اول آن را ببينيم و بدانيم كه همسايه هاي اين خانه چه كساني هستند. گفتم: خواهيد آمد و خواهيد ديد. بعد گفتم: يك طرف اين خانه به خانه حضرت خاتم النبيين(ص )و يك طرف به خانه اميرالمؤمنين(ع )و يك طرف به خانه حضرت امام حسن(ع )و يك طرف به خانه حضرت سيدالشهداء(ع )محدود است. اين است حدود چهارگانه اين خانه. آن وقت فهميدند كه من چه كرده ام.گفتند:شيخ چه كرده اي؟ گفتم: خانه اي خريده ام كه هرگز خراب نمي شود. از اين قضيه مدتي گذشت. روزي با خانواده ام نشسته بودم،ديدم كه در روبرويمان آقاي موقري تشريف آوردند. من سلام كردم. ايشان جواب دادند. بعد مرا به اسم خطاب نمودند و فرمودند:شيخ حسن،مولاي توامام زمان(ع )مي فرمايند: چرا اين قدر فرزند پيغمبر را اذيت مي كني و ايشان راخجالت مي دهي؟به امام زمان(ع ) چه حاجتي داري و از آن حضرت چه مي خواهي ؟به دامن ايشان چسبيدم و عرض كردم : قربانتان شوم آيا شما خودتان امام زمان (ع )هستيد؟ فرمودند:من امام زمان نيستم بلكه فرستاده ايشان مي باشم. مي خواهم ببينم چه حاجتي داري؟و دستم را گرفته و به گوشه صحن مطهر بردند و براي اطمينان قلب من چند علامت و نشاني كه كسي اطلاع نداشت،براي من بيان نمودند. از جمله فرمودند:شيخ حسن تو آن كس نيستي در دجله روي قفه(جاي نسبتا بلند) نشسته بودي . همان وقت كشتي رسيد و آب را حركت داد و غرق شدي .درآن موقع متوسل به چه كسي شدي؟و كي تو را نجات داد؟ من متمسك به ايشان شدم و عرض كردم:آقاجان شما خودتان هستيد.
فرمودند:نه، من نيسـتم.اينها علامتهايي است كه مولاي تو براي من بيان نموده است. بعد فرمودند: تو آن كس نيستي كه دركاظمين دكان عطاري داشتي؟و قضيه عصا(كه گذشت) را نقل فرمودند و گفتند:آورنده عصاو برنده آن را شناختي؟ ايشان مولاي تو امام عصر(ع )بود. حال چه حاجتي داري؟حوائجت را بگو.من عرض كردم: حوائجم بيش از سه حاجت نيست،اول اين كه مي خواهم بدانم باايمان از دنيا خواهم رفت يا نه؟ دوم اين كه مي خواهم بدانم از ياوران امام عصر(ع)هستم و معامله اي كه با سيدكرده ام درست است يا نه؟سوم اين كه مي خواهم بدانم چه وقت از دنيا مي روم؟ آن آقاي موقرخداحافظي كردند و تشريف بردند و به قدر يك قدم كه برداشتند ازنظرم غايب شدند و ديگر ايشان را نديدم. چند روزي از اين قضيه گذشت. پيوسته منتظر خبر بودم. روزي در موقع عصرمجددا چشمم به جمال ايشان روشن شد دست مرا گرفتند و باز در گوشه صحن مطهر به جاي خلوتي برده و فرمودند:سلام تو را به مولايت ابلاغ كردم ايشان هم به تو سلام رسانده وفرمودند:خاطرت جمع باشد كه باايمان از دنيا خواهي رفت و ازياوران ما هم هستي و اسم تو در زمره ياوران ما ثبت شده است و معامله اي كه با سيدكرده اي صحيح است.اما هر وقت زمان فوت تو برسد علامتش اين است كه بين هفته در عالم خواب خواهي ديد كه دو ورقه از عالم بالا به سوي تو نازل مي شود در يكي از آنها نوشته شده است: لااله الا اللّه محمدا رسول اللّه و در ورقه ديگر نوشته شده:علي ولي اللّه حقا حقا و طلوع فجر جمعه آن هفته به رحمت خدا واصل خواهي شد.
#تـشـرفـات
#ادامه_دارد...
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊
❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
#منتظران_ظهور ⬇️⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2182676614C2c2ec1c207