eitaa logo
شمیم گلواژه های وحی
782 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
18.1هزار ویدیو
24 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏ موسسه شمیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اراده الهی ما را در خرمشهر پیروز کرد 🔹رهبر انقلاب: امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ این همه جوانها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، [امام فرمود] خدا آزاد کرد؛ این درست است؛ خدا آزاد کرد. میتوانستند همین قدر شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. 🔹️ در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد؛ این اراده‌ی الهی بود. 🌷انتشار به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر @emamhasanmogjtaba
موسسه شمیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🦋وظیفه شخص در صورت نشناختن اصلح س۱۰. اگر اصلح را نشناسیم وظیفه چیست؟ از طرفی اگر تحقیق کنیم و به شخص اصلح نرسیم می‌توانیم در انتخابات شرکت نکنیم؟ ج. در تشخیص فرد اصلح می‌توانید از کسانی که به لحاظ دین، تعهد و بصیرت مورد اعتمادند، کمک بگیرید و در هر صورت شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک وظیفه شرعی است. @emamhasanmogjtaba
🦋🦋اجازه از شوهر برای شرکت در انتخابات س۳. با توجه به این که زن جهت شرکت در انتخابات می‌بایست از منزل خارج شود؛ آیا واجب است از شوهر اجازه بگیرد؟ و اگر شوهر به همسرش اجازه شرکت در انتخابات را ندهد یا رضایت نداشته باشد تکلیف زن چیست؟ ج. شرکت در انتخابات منوط به اذن شوهر نیست. @emamhasanmogjtaba
🦋🦋وظیفه خواص در قبال شناساندن اصلح س۸. وظیفه روحانیون و خواص در قبال شناساندن فرد اصلح چیست؟ آیا از لحاظ شرعی تکلیفی بر عهده آن‌ها می‌باشد؟ ج. همگان به ویژه خواص و علما وظیفه دارند با حداکثر دقت، افراد اصلح را با حجت شرعی شناسایی کرده و به مردم معرفی کنند و مردم را در انتخاب درست یاری دهند. عدم دخالت خطرناک است؛ دخالت بدون بصیرت و حجت هم خطرناک است. @emamhasanmogjtaba
آغاز ثبت نام پیش دبستانی قران محور موسسه شمیم 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆
‏ موسسه شمیم
موسسه شمیم
‏عکس از موسسه شمیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 مقام معطم رهبری : 🔹️شما به عنوان یک انسان 🔺مسلمان🔺 مومن🔺صاحب فکر ؛ 👌باید نگاه کنید 👌 تکلیفتان را احساس کنید 👌 تحلیل داشته باشید.........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 بخش چهل و یکم کتاب سلام بر ابراهیم👇 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• @emamhasanmogjtaba
گمنامي مصطفي هرندی قبل از اذان صبح برگشــت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم. خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. مي خواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم. ٭٭٭ با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردي جلو آمد. او را مي شناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالاي ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد. همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مينمود. انگار مي خواســت چيزي بگويد، اما! لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدي، اما پسرم! پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از تعجب، آخر چرا!! بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا(س)به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست! پسرم گفت: ((شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه هستند!)) پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط مي خورد و پايين مي آمد. مي توانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. ((گمنامي!)) ٭٭٭ بعد از اين ماجرا نگاه ابراهيم به جنگ و شــهدا بسيار تغيير كرد. ميگفت: ديگر شــك ندارم، شــهداي جنگ ما چيزي از اصحاب رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع)كم ندارند. مقام آنها پيش خدا خيلي بالاست. بارها شنيدم كه ميگفت: اگر كسي آرزو داشته كه همراه امام حسين (ع) دركربلا باشد، وقت امتحان فرا رسيده. ابراهيم مطمئن بود كه دفاع مقدس محلي براي رسيدن به مقصود و سعادت و كمال انساني است. براي همين هر جا ميرفت از شهدا ميگفت. از رزمنده ها و بچه هاي جنگ تعريــف مي كرد. اخلاق و رفتارش هــم روز به روز تغيير ميكرد و معنوي تر ميشد. دو ســه ساعت اول شب را مي خوابيد و بعد در همان مقر اندرزگو معمولابيرون ميرفت! موقع اذان برميگشت و براي نماز صبح بچه ها را صدا ميزد. با خودم گفتم: ابراهيم مدتي است كه شب ها اينجا نمي ماند!؟ يك شــب به دنبال ابراهيم رفتم. ديدم براي خواب به آشــپزخانه مقر سپاه رفت.فردا از پيرمردي كه داخل آشپزخانه كار مي كرد پُرس وجوكردم. فهميدم كه بچه هاي آشپزخانه همگي اهل نمازشب هستند. ابراهيم براي همين به آنجا ميرفت، اما اگر داخل مقر نماز شــب ميخواند همه مي فهمند. اين اواخر حركات و رفتار ابراهيم من را ياد حديث امام علي(ع) به نوف بكالي مي انداخت كه فرمودند: ((شيعه من كساني هستند كه عابدان در شب و شيران در روز باشند.)) ادامه دارد... @emamhasanmogjtaba