eitaa logo
#امام_حسینی_ام
134 دنبال‌کننده
19 عکس
115 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاربرای رضای خدا 🤍إلهي هَبْ لي کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْكَ وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بهانه جعل امضاء به نفع خانواده خاص... نباید فساد ناشی از غفلت و ساده لوحی یک فرد رو به پای نظام و روحانیت نوشت.
30.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 درخلوت با وجدان خود ببینید نماهنگ تدوین شده «تلك قضية» فرشته ای در لباس سفید بودن با وجدانی نیمه کاره توجه داشتن به نهضت های آزادی خواهانه خود را شریک جنبش های آزادی دانستن ابراز همدردی نسبت به مرده گان بر حسب ملیت آنها این یک چیز است و آن چیزی دیگر
38.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صفر تا صد پیشگویی‌های هولناک سال ۲۰۲۴ در یک سال آینده چه اتفاقاتی در انتظار است !؟ بسیاری از پیشگویان مشهور از جمله نوستراداموس و باباوانگا اتفاقات هولناکی را برای سال ۲۰۲۴ میلادی پیش بینی کرده‌اند برخی پژوهشگران دینی نیز با بررسی روایات مختلف و نشانه‌های آخرالزمانی، سال ۲۰۲۴ میلادی را سالی سرنوشت‌ساز برای جهان می‌دانند این ویدیو را ببینید تا از آنچه برای این سال اسرار آمیز پیش بینی شده است آگاه شوید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخلوت مشاهده کنید 👌 شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. تک فرزند بود یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…