5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ دعایی با ثوابهای عجیب
ملائکه ۷ آسمان تاقیامت نمی توانند ثوابش را بنویسند و خداوند او و پدر و مادرش را از جهنم آزاد می کندو شفاعت ۱۰۰۰ نفر را برایش می نویسد و...
📚منبع:کتاب عده الداعی
#امام_زمان
سخنرانی های عالی و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد#رفیعی
💢حتی کوچکترین کمک به دیگران هم میتونه بهشتیت کنه؟!
#امام_زمان
سخنرانی های عالی و رفیعی 👇
8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
👈پاداش عظیم گریه برای حسین(ع)
#امام_زمان
سخنرانی های عالی و رفیعی 👇
مداحی_آنلاین_امام_زمان_می_بیند_و_می_شنود_آیت_الله_بهجت.mp3
2.4M
🎬امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)می بیند و می شنود!
🎙آیت الله #بهجت(ره)
سخنرانی های برتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرجا هر خیری رسید
پشت صحنه رو که نشون میدن...
میبینی امام زمان عج این کارو کرده🌱 حاج آقای کاشانی
🌷اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
سخنرانی های برتر
یک روز آمدم میرحسینی را ببینم. ظهر شده بود، و همه داشتند میرفتند مهدیه نماز بخوانند. دیدم بد موقعی است. گفتم اول بروم نماز بخوانم، و بعد به دیدار او بروم. نماز خواندم، و پس از نماز، توی مهدیه دنبالش گشتم. پیدایش نکردم. همه داشتند میرفتند ناهار بخورند. دنبالشان به سالن غذاخوری رفتم. بسیجیها و نیروهای مشمول، به صف ایستاده بودند؛ من هم رفتم ته صف. غذایم را گرفتم، گوشهای نشستم و شروع کردم به خوردن. همهی فکرم این بود که فرماندهان لشکر، غذا را توی ستاد میخورند. با خودم گفتم: طوری بروم که غذا خوردنش تمام شده باشد. ناگاه چشمم به او افتاد. توی صف ایستاده بودم، تسبیح در دست داشت و مرتب ذکر میگفت. تند پا شدم و رفتم جلو. سلام و احوالپرسی کردیم. گفتم: حاجی، شما بنشین، من غذا میگیرم و میآورم. قبول نکرد. چند نفر دیگر هم اصرار کردند؛ ولی اجازه نداد. ایستادم، غذایش را گرفت، و رفتیم همانجایی که نشسته بودم، مشغول خوردن شدیم. انگار نه انگار که قائممقام لشکر است. میرحسینی، مثل بسیجیها بود.
#شهید_قاسم_میرحسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️شهید محسن حججی:
در بحث انتظار کم کار کرده ایم..
چقدر برای امام زمان تبلیغ
به بیتالمال خیلی حساس بود. لباس ورزشیای که داخل پادگان به نیروها میدادند را هیچوقت جای دیگری نمیپوشید. لباسی که در باشگاه، خارج از پادگان داشت را هم هرگز برای باشگاه پادگان نمیپوشید.
محمدحسین در جیب بازوی لباس نظامیاش دو تا خودکار داشت یکی مال خودش بود که خریده بود. دیگری اموال پادگان بود. کار اداری را با خودکار پادگان انجام میداد و کار شخصیاش را با خودکار خودش. یکبار یکی از بچهها به شوخی خودکارش را از جیبش بیرون کشید. گفت عجب خودکاری این برای من! محمدحسین گفت نه شرمنده این برای بیتالمال است. بیا این یکی برای شما. محمدحسین همیشه به موقع سر کلاس میرفت، خیلی به وقت اهمیت میداد. برای همه چیز برنامه داشت حتی شوخیهایش در باشگاه!
#شهید_محمد_حسین_بشیری
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺چه کسایی از شهدا مرد ترن !؟
#حتما_ببینید💥
#روایت_گری