eitaa logo
مضمار ما کجاست؟🇵🇸
43 دنبال‌کننده
320 عکس
147 ویدیو
37 فایل
لینک خصوصی @emammusasadr قال علی علیه‌السلام: إنَّ الیَومَ المِضمار و غَداً السِّباق. امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه است. (خطبه۲۸نهج‌البلاغه)
مشاهده در ایتا
دانلود
آنها که ولایت فقیه را قبول ندارند در هر مقام و جایگاهی که باشند سرنگون و نابود خواهند شد. در تشکیلات اسلامی آدم ها ذیل امام و نائب امام (ولی فقیه) کارآمداند در غیر این صورت بردگان زورگویان(سلاطین) خواهند بود...
بازسازیِ اجتماعی در برهۀ پساجنگ.pdf
حجم: 99.6K
🗒 چکیدۀ درس‌گفتار بازسازیِ اجتماعی در برهۀ پساجنگ: (فهمِ روایت‌های انقلابی و لیبرالی) https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🗒 مواجهۀ نظری با تجربۀ جنگی -۱ مهدی جمشیدی ۱. جریان سکولار می‌گوید ملّت ایران، معطوف به مطلقِ ایران شده است؛ بی‌هیچ قید و ماهیّتی، چنانکه مکتب و تفکّر و سبک زندگی و ... را حذف کردند و مطلقِ ایران را اراده کردند. اینکه ایران، ارزش و اعتبار خود را از ماهیّت دینی‌اش می‌گیرد و همین ماهیّت هم ایران را محفوظ نگاه داشته، موضعم است. بحث دربارۀ اصالت است‌ و نگاه دینی، ثنویّت را برنمی‌تابد. در فلسفۀ اخلاق و ارزش‌ها هم بحث شده که ملاک حُسن فاعلی و اتّصال فعل به کمال انسان، صبغۀ الهی آن است و نه هیچ امر دیگری. کشته شدن برای وطن، شهادت نام ندارد، مگر آن وطن، ربط به امر قدسی داشته باشد، از جمله اینکه بستر و محمل تحقّق دین شده باشد. پس اعتبار وطن، تبعی و عَرَضی است. جریان سکولار که من علیه‌شان نوشتم، هیچ‌یک از این گزاره‌ها را برنمی‌تابد، اما کسانی به‌جای همراهی با من، گفتن این حقایق را خلاف تدبیر دانستند. تفاوت من این است که نگاه فرهنگی و هویّتی و حقیقتی دارم و فقط به سیاست نمی‌نگرم. سیاستِ محض، انسان را دچار عمل‌گرایی و عبور از ارزش‌ها می‌کند. در این نگاه، فرهنگ هیچ‌گاه اولویت ندارد: قبل از جنگ، حین جنگ، پس از جنگ. هیچ تردیدی وجود ندارد که ایدۀ ایران به‌عنوان امر محض و مطلق در ذهن امام خمینی، راه نداشت و پذیرفتی نبود، بلکه ایشان آشکارا در برابر آن موضع منفی داشت و اسلام را اصل و اساس و همچون روح حاکم می‌انگاشت. امام به معنا می‌اندیشید نه خاک. ۲. معنی برخی نوشته‌ها این است که بر سر همه‌چیز توافق کنیم جز فرهنگ و هویّت و سبک زندگی. حاصل می‌شود یک حاکمیّتِ عادی‌سازی‌شده که حداکثر مانند چپ‌ها، ضداستعماری است و ولیّ‌فقیه هم در آن، فقط کارکرد سیاسی دارد؛ یعنی سکولاریسمِ تعدیل‌شده با طعم ضدّسلطه. در واقع، از جمهوری اسلامی، هویّت‌زدایی می‌شود. و فقط جنبه‌های عام و مادّی و این‌جهانی‌اش می‌ماند. شبیه نظریۀ واتیکانیزه‌کردن ولیّ‌فقیه است. آنقدر به حداقل‌ها تنازل کرده‌اند که دیگر چیز خاصی از ایدئولوژیِ انقلاب باقی نمانده است. از انقلاب اسلامی، یک دولتِ سکولارِ چپ‌گرا ساخته‌اند. یعنی ماهیّتِ ما، سلبی و نفیی است، در برابر دشمن است، ضدّ است، اما اثباتی و ایجابی نیست؛ چون هیچ اشتراکِ معنایی و فکری‌ای در میان نیست. البته نمی‌دانم چرا وقتی رهبر انقلاب می‌گوید کشف حجاب، چالش تحمیلی است و از سوی غرب به ما القا شده، برخی این را جزو مقوّماتِ هویّتِ سلبیِ ما نمی‌شمارند؟! دشمن نسبت به حجاب، بی‌طرف است؟! اگر قرار است به دشمن نه بگوییم، باید به همۀ خواسته‌های او نه بگوییم. ۳. افزون بر این، لیبرال‌های ایرانی می‌خواهند بگویند جامعه، نه با رژیم صهیونی است و نه با جمهوری اسلامی. راه جامعه از جمهوری اسلامی هم جداست. جامعه، برای خودش شده و پس از دهۀ شصت، از جمهوری اسلامی بریده است. همبستگی جامعه، از این جهت، مدنی است؛ یعنی سیاسی نیست و یعنی مبتنی بر حمایت از جمهوری اسلامی نیست. جامعه برای خودش احساس خطر می‌کند و نه برای جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی برای جامعه، مهم نیست. جامعه، جمهوری اسلامی را از خودش و با خودش و در کنار خودش نمی‌شمارد. جامعه، تنها شده و از این جهت، فقط خودِ مردم باید به داد مردم برسند و بس. ۴. برخی تصوّر کرده‌اند که وحدت به‌طور مطلق، ارزش ذاتی است. چنین نیست؛ وحدت در این برهه، ارزشی تبعی است و باید معطوف به جنگ باشد. ازاین‌رو، هر ائتلاف و سکوتی که جنگ را از معنا، تهی کند و نیروهای اجتماعی را مایل به سوی دیگری کند، اختلال ایجاد خواهد کرد و بدین‌جهت، باید آن را نفی کرد. جریان روشنفکریِ سکولار به بهانۀ جنگ، در پی «گذارِ ایدئولوژیک از اسلام و انقلاب» است و می‌خواهد از این موقعیّت به نفع ایدۀ «ایرانِ سکولار» بهره ببرد. جانبداری رسانه‌ای و هویّتی از این لایۀ اجتماعی، به بهانۀ همراهی آنها با ایدۀ وطن، به معنی عبور از ارزش‌های قطعیِ دینی و نشانگر رویکرد عمل‌گرایانه است که بی‌اعتنا به حقیقت‌های روشی و غایتی، می‌خواهد یک چتر فراگیر و‌ جبهۀ فاقد هویّتِ ارزشی بسازد. دوستانی اما گفتند اکنون زمانۀ این سخن نیست. به مطهری هم در دورۀ نهضت گفتند اکنون وقت مبارزۀ سیاسی است و نباید نسبت به گرایش‌های مبتنی بر ماتریالیسمِ دیالکتیک، حسّاس باشی، اما او اعتنا نکرد. به همین دلیل، رهبر انقلاب گفت مطهری در «حراست از مرزهای ایدئولوژیکِ نهضت»، بی‌نظیر بود. تلاشم این است که قطعاتِ کنش نظری‌ام، مبتنی بر تاریخِ حیاتِ فکریِ علامه مطهری باشد. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
مضمار ما کجاست؟🇵🇸
🗒 مواجهۀ نظری با تجربۀ جنگی -۱ مهدی جمشیدی ۱. جریان سکولار می‌گوید ملّت ایران، معطوف به مطلقِ ایران
📣رهبر انقلاب: ایران اسلامی براساس دین و دانش بنا شده است/ استکبار جهانی و آمریکا با دین و دانش شما مخالف هستند 🔹️حضرت آیت‌الله خامنه‌ای امروز در مراسم بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی اخیر: ✏️آنچه مهم است این است که توجه داشته باشیم که ایران اسلامی بر اساس دین و دانش بنا شده و به وجود آمده. در بنای جمهوری اسلامی دو عنصر دین و دانش عمده‌ترین عناصر تشکیل دهنده هستند، به همین دلیل هم، دین مردم و دانش جوانان ما، توانستند در بسیاری از میدانهای مختلف دشمن را وادار به عقب‌نشینی کنند. بعد از این هم همین جور خواهد بود. آنچه که استکبار جهانی و در رأس آن آمریکای جنایتکار با آن مخالف است همین دین شما و دانش شماست. با دین شما مخالفند، با این ایمان گسترده‌ی مردم مخالفند. با این اتّحادِ در زیر سایه‌ی اسلام و قرآن مخالفند و با دانش شما مخالفند. ۱۴۰۴/۵/۷ 🖼 💻 Farsi.Khamenei.ir
🖊شیخ العلوم الغرائب و العجائب علامه حسن زاده (رضوان الله علیه): 🍒وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل است،همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند. 💨 *باد* باعث طراوتش میشود 💧 *آب* باعث رشدش میشود 🌞 *آفتاب* پختگی و کمال میبخشد. ✂️امّابه محض پاره شدن آن بند و جدا شدن از درخت، 🪱*آب* باعث گندیدگی، 🕸*باد* باعث پلاسیدگی و 🍂 *آفتاب* باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشود. 🪴 "بنده بودن یعنی همین،یعنی بند به خدا بودن " که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل در نابودی ما مؤثر خواهد بود. پول،قدرت،شهرت،زیبایی،مدرک و ... 🪴تا *بند به خداییم* برای رشد ما، مفید و بسیار هم خوب است اما به محض جدا شدن بندِ بندگی، همه آن عوامل باعث تباهی و فساد ما می شود.
2.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗒 آیت‌الله جوادی‌آملی: ایران، فرع است و اسلام، اصل. ایران در پناه اسلام، محفوظ است. 🖇 تعلیقه: ابتدا گفتند به آقای جوادی، دروغ بستی و سند نداری. سند ارئه کردم. گفتند قدیمی است. سند جدید ارایه کردم. گفتند سخن ایشان را تحریف کردی. صدر و ذیل کلام را آوردم. اما قبول نکردند. از مطهری و مصباح هم سند آوردم. اما باز مخالفت کردند. گفتند در تقابل با رهبری نوشتی. از رهبری هم سند آوردم. اما ... ۱. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3194 ۲. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3195 ۳. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3196 ۴. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3197 ۵. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3201 ۶. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3207 ۷. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3208 ۸. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3209 ۹. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3210 ،،،،، https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🗒 مواجهۀ نظری با تجربۀ جنگی -۱ مهدی جمشیدی ۱. جریان سکولار می‌گوید ملّت ایران، معطوف به مطلقِ ایران شده است؛ بی‌هیچ قید و ماهیّتی، چنانکه مکتب و تفکّر و سبک زندگی و ... را حذف و مطلقِ ایران را اراده کرده‌اند. اما حقیقت این است که ایران، ارزش و اعتبار خود را از ماهیّت دینی‌اش می‌گیرد و همین ماهیّت هم ایران را محفوظ نگاه داشته است. در اینجا، بحث دربارۀ اصالت است‌ و روشن است که نگاه دینی، ثنویّت را برنمی‌تابد. در فلسفۀ اخلاق و ارزش‌ها هم بحث شده که ملاک حُسن فاعلی و اتّصال فعل به کمال انسان، صبغۀ الهی آن است و نه هیچ امر دیگری. کشته شدن برای وطن، شهادت نام ندارد، مگر آن وطن، ربط به امر قدسی داشته باشد، از جمله اینکه بستر و محمل تحقّق دین شده باشد. پس اعتبار وطن، تبعی و عَرَضی است. جریان سکولار که من علیه‌شان نوشتم، هیچ‌یک از این گزاره‌ها را برنمی‌تابد، اما کسانی به‌جای همراهی با من، گفتن این حقایق را خلاف تدبیر دانستند. تفاوت من این است که نگاه فرهنگی و هویّتی و حقیقتی دارم و فقط به سیاست نمی‌نگرم. سیاستِ محض، انسان را دچار عمل‌گرایی و عبور از ارزش‌ها می‌کند. در این نگاه، فرهنگ هیچ‌گاه اولویت ندارد: قبل از جنگ، حین جنگ، پس از جنگ. هیچ تردیدی وجود ندارد که ایدۀ ایران به‌عنوان امر محض و مطلق در ذهن امام خمینی، راه نداشت و پذیرفتی نبود، بلکه ایشان آشکارا در برابر آن موضع منفی داشت و اسلام را اصل و اساس و همچون روح حاکم می‌انگاشت. امام به معنا می‌اندیشید نه خاک. ۲. معنی برخی نوشته‌ها این است که بر سر همه‌چیز توافق کنیم جز فرهنگ و هویّت و سبک زندگی. حاصل می‌شود یک حاکمیّتِ عادی‌سازی‌شده که حداکثر مانند چپ‌ها، ضداستعماری است و ولیّ‌فقیه هم در آن، فقط کارکرد سیاسی دارد؛ یعنی سکولاریسمِ تعدیل‌شده با طعم ضدّسلطه. در واقع، از جمهوری اسلامی، هویّت‌زدایی می‌شود. و فقط جنبه‌های عام و مادّی و این‌جهانی‌اش می‌ماند. شبیه نظریۀ واتیکانیزه‌کردن ولیّ‌فقیه است. آنقدر به حداقل‌ها تنازل کرده‌اند که دیگر چیز خاصی از ایدئولوژیِ انقلاب باقی نمانده است. از انقلاب اسلامی، یک دولتِ سکولارِ چپ‌گرا ساخته‌اند. یعنی ماهیّتِ ما، سلبی و نفیی است، در برابر دشمن است، ضدّ است، اما اثباتی و ایجابی نیست؛ چون هیچ اشتراکِ معنایی و فکری‌ای در میان نیست. البته نمی‌دانم چرا وقتی رهبر انقلاب می‌گوید کشف حجاب، چالش تحمیلی است و از سوی غرب به ما القا شده، برخی این را جزو مقوّماتِ هویّتِ سلبیِ ما نمی‌شمارند؟! دشمن نسبت به حجاب، بی‌طرف است؟! اگر قرار است به دشمن نه بگوییم، باید به همۀ خواسته‌های او نه بگوییم. ۳. افزون بر این، لیبرال‌های ایرانی می‌خواهند بگویند جامعه، نه با رژیم صهیونی است و نه با جمهوری اسلامی. راه جامعه از جمهوری اسلامی هم جداست. جامعه، برای خودش شده و پس از دهۀ شصت، از جمهوری اسلامی بریده است. همبستگی جامعه، از این جهت، مدنی است؛ یعنی سیاسی نیست و یعنی مبتنی بر حمایت از جمهوری اسلامی نیست. جامعه برای خودش احساس خطر می‌کند و نه برای جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی برای جامعه، مهم نیست. جامعه، جمهوری اسلامی را از خودش و با خودش و در کنار خودش نمی‌شمارد. جامعه، تنها شده و از این جهت، فقط خودِ مردم باید به داد مردم برسند و بس. ۴. برخی تصوّر کرده‌اند که وحدت به‌طور مطلق، ارزش ذاتی است. چنین نیست؛ وحدت در این برهه، ارزشی تبعی است و باید معطوف به جنگ باشد. ازاین‌رو، هر ائتلاف و سکوتی که جنگ را از معنا، تهی کند و نیروهای اجتماعی را مایل به سوی دیگری کند، اختلال ایجاد خواهد کرد و بدین‌جهت، باید آن را نفی کرد. جریان روشنفکریِ سکولار به بهانۀ جنگ، در پی «گذارِ ایدئولوژیک از اسلام و انقلاب» است و می‌خواهد از این موقعیّت به نفع ایدۀ «ایرانِ سکولار» بهره ببرد. جانبداری رسانه‌ای و هویّتی از این لایۀ اجتماعی، به بهانۀ همراهی آنها با ایدۀ وطن، به معنی عبور از ارزش‌های قطعیِ دینی و نشانگر رویکرد عمل‌گرایانه است که بی‌اعتنا به حقیقت‌های روشی و غایتی، می‌خواهد یک چتر فراگیر و‌ جبهۀ فاقد هویّتِ ارزشی بسازد. دوستانی اما گفتند اکنون زمانۀ این سخن نیست. به مطهری هم در دورۀ نهضت گفتند اکنون وقت مبارزۀ سیاسی است و نباید نسبت به گرایش‌های مبتنی بر ماتریالیسمِ دیالکتیک، حسّاس باشی، اما او اعتنا نکرد. به همین دلیل، رهبر انقلاب گفت مطهری در «حراست از مرزهای ایدئولوژیکِ نهضت»، بی‌نظیر بود. تلاشم این است که قطعاتِ کنش نظری‌ام، مبتنی بر تاریخِ حیاتِ فکریِ علامه مطهری باشد. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
🗒 مواجهۀ نظری با تجربۀ جنگی -۲ مهدی جمشیدی ۱. در برهۀ جنگی، در حد توان، نوشتم و گفتم. تلاشم این بود که از زاویۀ نظریۀ فرهنگی به معرکۀ جنگ بنگرم. و به‌خصوص، احساس کردم که پاره‌ای از کج‌روایت‌ها به خوانش جنگ و جامعه راه یافته و جریان روشنفکریِ سکولار می‌کوشد از وضع جدید، برای بازتولید اعتبار و روایت خودش استفاده کند. ازاین‌رو، بخشی از قلمم را مصروف مواجهه با این خط و خبطِ التقاطی کردم. اینان از هر رویدادی برای جاسازیِ اندیشه‌شان در متن جامعه استفاده می‌کنند؛ یعنی عینیّت بیرونی را به خدمت ذهنیّت خویش می‌گمارند. می‌خواهند در جامعه‌ای که عظیم‌ترین اجتماعات و عمیق‌ترین احساسات و ماندگارترین تفکّرات، برآمده از دین است، دین را از ملّیّت کنار بزنند تا انسجام اجتماعی تولید کنند. معتقدند دین نمی‌تواند هویّت و انگیزه‌های اکثریّت را در میان ایرانیان پوشش بدهد. می‌خواهند سکولاریسمِ تحلیلی خود را بر واقعیّت اجتماعی، تحمیل کنند. در جبهۀ انقلاب، اغلب درنیافتند که چه می‌گذرد و یا ترجیح دادند که حقایقِ معرفتی را قربانی مصلحتِ خیالی کنند؛ حال‌آن‌که در نظر اصحاب معرفت و علم، باید صدق و کذب بر محاسبات سیاسیِ محض و توهمی، ترجیح داشته باشد. امام خمینی گفت: بعضی می‌گویند که چنانچه رژیم بعث عراق به خاک کشور ما آمده بود، ما باید تا فرد آخر جوان‌هامان را می‌دادیم. این آن ملّی‌گرایی است که اسلام، مخالف با آن هست؛ مگر ما اسلام را کمتر از ملّت و کشور خودمان می‌دانیم؟! ما برای اسلام داریم فکر می‌کنیم. ما ملّت عراق را با ملّت خودمان جدا نمی‌دانیم؛ وقتی جدای از هم نیستیم ما بیاییم فکر بکنیم که اگر برای خاک ما بود تا فرد آخرمان کشته می‌شد اشکال نداشت؟! ما برای «دین»مان داریم جنگ می‌کنیم، برای «خاک» جنگ نمی‌کنیم. جنگ ما جنگی است بین اسلام و کفر، نه جنگی است مابین یک کشور و یک کشور.»(صحیفۀ امام، ج ۱۸، ص ۳۸۵). رهبر انقلاب نیز گفته‌اند: این جنگ، فقط برای دفاع از خاک وطن نبود؛ مسألۀ این جنگ از این حرف‌ها بالاتر بود؛ دفاع از «اسلام» بود، این جنگ در مسیری قرار داشت که به آن مسیر، در ادبیّات دینی، «جهاد فی سبیل الله» گفته می‌شود(۱۴۰۳/۷/۴). ۲. به‌هرحال، ابتکار عمل از آنِ آنان شد و در میانۀ راه، به جان مفاهیم انقلاب و ماهیّت جامعه افتادند و تفاسیر سکولار، ساخته‌وپرداخته کردند. ما حتی در واکنش نیز، چندان مجهز و مصمّم نبودیم. اختلاف‌های ایدئولوژیک، به درون جبهۀ انقلاب راه یافته است؛ چنان‌که در این سو، استدلال‌های سکولار می‌شنویم. آنها خودشان را در این سو، بازتولید کرده‌اند. از متن این موقعیّت اجتماعی، پاره‌ای مسأله‌ها و گره‌های معرفتی زاده شده که محتاج تأمّلات فاخر هستند. فرصت برای کتاب و مقاله در میان نیست، چون جامعه در هر لحظه، تنفّس فکری دارد. ازاین‌رو، به‌آسانی زمان از دست می‌رود و تفکّر معارض، منزلت گفتمانی می‌‎یابد. چنین است که روزانه یادداشت نگاشتم و از منظر معرفت و دریچۀ تفکّر، به صحنۀ جنگِ سخت و حواشی نَرم و معرفتی آن نگریستم. این نخستین تجربۀ کوششِ نظری من در موقعیّت جنگی بود، چون از دفاع مقدّس، فقط خاطراتِ سادۀ کودکی را به یاد دارم و بس. ۳. موضع‌گیریِ تلویزیونی من در مقابل بیانیۀ آن نااستادانِ ساده‌ساز و سطحی‌نگر که ایدئولوژی لیبرالی را علم می‌انگارند، ایستادن در برابر ضربۀ آنها به همبستگیِ اجتماعی بود. این بیانیه، اجماعِ اجتماعی را نشانه گرفته بود و در پی ایجاد وسوسه و تردید بود. جامعه، به نقطۀ مشترک دربارۀ مقاومت رسیده، اما اینان به دنبال تولیدِ شکافِ ساختگی میان مردم/نظام، واقعیّت/آرمان، مقاومت/پیشرفت، حقیقت/تکثّر و ... هستند. جامعه در لحظۀ کنونی، چشم توقع از غرب فروبسته و بی‌اعتماد شده و به آرمان‌گراییِ انقلابی که در حوزۀ نظامی، شاهکار آفریده، خوشبین شده، اما اینان می‌خواهند چنین ذهنیّتِ نوپدیدی را منهدم کنند و گذشته را تداوم بدهند. پس حتّی برای وحدت و انسجام نیز باید این بیانیه را نفی و انکار کرد. اکنون جامعه، برانگیخته شده و ماهیّت غرب را شناخته و حقانیّتِ آرمان‌گراییِ انقلابی را در هیبتِ موشک‌های ایرانی دیده و دریافته که میز مذاکره، فریب و اغواست و غرب، فقط‌وفقط، زبان زور را می‌شناسد. حال در این وضع اجتماعیِ شورانگیز و انقلابی، کسانی‌که به جریان روشنفکریِ لیبرال تعلّق دارند، بیانیه‌ای می‌نویسند که در آن، همۀ فتوحات و توفیقات جنگی، مصادره‌به‌مطلوب می‌شود و جمهوری اسلامی، بر جایگاه متهم نشانده می‌شود و هویّت اسلامی و انقلابیِ جامعه و روحِ حماسیِ حسینیِ آن، انکار می‌شود و روایتِ سکولار از جنگ، ساخته‌وپرداخته می‌شود. روشن است که باید بر این کج‌روایت و تفسیربه‌رأی تاخت و مجال نداد که ذهنیّت اجتماعی، دستخوش تلاطم و اعوجاج بشود. بنابراین، نقادی تلویزیونی من، کمک مستقیم به تداوم انسجام اجتماعی بر مدار دین بود. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در دنیا جمع کنید شیخ اسماعیل رمضانی
🗒 پرسش‌هایی دربارۀ مفهوم وطن مهدی جمشیدی ۱. در روایت «حب الوطن من الایمان»، مقصود از وطن، «وطن جغرافیایی» است یا «وطن ایمانی»؟ وطن در اینجا، اشاره به مبدأ فاعلیِ انسان دارد که عالم ملکوت است، یا اشاره به همین قلمرو خاکی دارد؟ این روایت، تأویل دارد یا همین معنای ظاهری و عرفی، مراد است؟ آیا می‌توان گفت: «این وطن، مصر و عراق و شام نیست/ این وطن، شهری‌ست کان را نام نیست» و یا «از دَم حب الوطن بگذر، مَایست/ که وطن آن سوست، جان این سوی نیست/ گر وطن خواهی گذر زان سوی شط/ این حدیث راست را کم خوان غلط»؟ ۲. وطن، یک ارزش مطلق است یا مقیّد؟ آیا اساساً ارزش است؟ ارزش ذاتی است یا تبعی؟ ارزش دینی است؟ آیا حب وطن، اثری در کمال و سعادت انسان دارد که بتوان آن را به ایمان ربط داد؟ وطن‌دوستی، موجبات تقرّب الی الله و‌ توحّد را فراهم می‌کند؟ ۳. وطن از سنخ «شعب» و «قبیله» است ولی در قرآن، هیچ ارزش و اعتباری برای شعب و قبیله در نظر گرفته نشده و این طبقات، فقط به‌عنوان ابزار و زمینۀ تحققِ شناختِ متقابل اجتماعی معرفی شده است. در این حال، «ربط حب وطن به ایمان»، چگونه با «خنثی‌انگاریِ شعب و قبیله» سازگار است؟ ۴. همۀ ارتش‌های دنیا، چه مؤمن و چه کافر، بر اساس وطن‌دوستی از قلمرو خاکی خود دفاع می‌کنند. در این صورت، چگونه ممکن است وطن‌دوستی، مرتبط به ایمان باشد؟ اگر وطن‌دوستی یک غریزۀ عامِ انسانی است، التزام به آن می‌تواند مبنای یک ارزشِ متمایزکننده باشد؟ ۵. در زمان حضور امام معصوم -علیه‌السلام - اگر ایشان به جوامع و کشورهای دیگر لشکرکشی کرد تا دولت‌های کفر را ساقط کند، آیا بر اساس روایت «حب الوطن من الایمان» می‌توان گفت مردمان آنها، حق مقاومت نظامی در برابر امام معصوم را دارند؟ آیا امام معصوم نسبت به وطن آنها، بیگانه به شمار می‌آید؟ آیا تحملِ برچیدنِ دولت حاکم و تأسیس دولت اسلامی در ممالک و جوامع دیگر از سوی مردمان آنها، تعارضی با وطن‌دوستی دارد؟ ۶. اگر کسی در بلاد کفر باشد و مسلمان شود و برای حفظ ایمانش از آنجا که وطن اوست هجرت کند و از آن دل بگسلد و به سرزمین اسلامی وارد شود، برخلاف اقتضای ایمان دینی رفتار کرده است؟ حب «وطن نااسلامی» بر حب «ناوطن اسلامی» ترجیح دارد؟ ۷. آیا عراقی‌هایی که زمان جنگ تحمیلی با جمهوری اسلامی همکاری کردند، نقص در ایمان داشتند و وطن‌فروش بودند؟ حب وطن، تلازم با حب حاکمیّت سیاسی نیز دارد؟ آیا می‌توان تسلط «بیگانۀ مسلمان» را بر وطن خویش، بر تسلط «هم‌وطن کافر» ترجیح داد؟ ۸. اگر وطن‌دوستی، ماهیت ایمانی دارد، چرا امام خمینی در‌ دوران دفاع مقدس، هرگز به وطن و خاک ارجاع نداد و این جنگ را جنگ حق و باطل و جنگ اسلام و کفر خواند؟ چرا ایشان معتقد به وجود تمایز و بلکه تضاد میان این دو سطح تحلیل و فهم از ماهیت جنگ بود؟ چرا ایشان فقط به اصالت اسلام، باور داشت و با رویکرد دینی محض و غیرمیهنی، جنگ را تفسیر می‌کرد؟ ،،،،،،،،،،،،،، دفاع از وطن، یک ارزشِ انسانیِ عام است که حتی لایه‌هایی از آن، مشترک میان انسان و حیوان است؛ یعنی وضع غریزی دارد و یک ضرورت انسانی است؛ اما نه به طور مطلق. جنبۀ معنوی و الهیِ دفاع از وطن و علاقه به آن، مشروط به متعلَّق آن است؛ یعنی باید دید کدام وطن در میان است. اگر وطن، مقوّم دین باشد و در گسترۀ آن، نظامات دینی برپا شده باشد و انگیزۀ دفاع و علاقه، به دین بازگردد و وطن، حالت واسطه داشته باشد، این‌چنین دفاع و علاقه‌ای نیز به اعتبار منشأ خویش، قدسی است. پس ریشۀ وجه قدسی و ملکوتی، امری بیرون از وطن است و وطن به‌خودی‌خود، خاستگاه قداست نیست. دفاع از وطن قدسی، دفاع مقدّس است و حب به چنین وطنی نیز از ایمان برمی‌خیزد. این در حالی است که وطن سکولار و ملّت سکولار، واقعیّت‌های زمینی و این‌جهانی هستند و ربطی به ملکوت و ایمان و امر قدسی ندارند. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
بنام خالق ثارالله شب است و انتهای این شب طلوع حرکت بسمت او... زائر که می شوی می افتی در جذبه ی مغناطیس امام و دگر توئی نیست که بداند یا بفهمد احوال درون و برون چگونه است... ـ زائر که می شوی قدرت سبزیاقوتی حرم می برد تو را و معلق در آسمان نور بال در می آوری و پریدن لذتی روحانی دارد که هیچ‌اش توصیف نگنجد کلام را برای واگویه کردن... زائر که می شوی... دل مشتاق تر، عصیانگری می کند تا از قفس تن برهد و نه حتی بجهد شاید سرعت و قدرت آغوش حرم آرامش کند که نمی کند... مستی که آرامش نمی آورد، مستی چشم های شوق زده از دیدار او شیدایی در پی دارد که رسوایی پله ی اول آن است. و اشک آبروداری می کند.. خداوندا بسیار طلب باید کرد از تو چرا که تو را دارایی و فقر نسیب من است، اما طلبی عاشقانه دارم، کرم نما و از حقارت من بگذر و با فضل خود عطا کن🤲 رسوای حسینم کن شیدای حسینم کن کشته ی حسینم کن هیچ مسیری برای خوشبختی نمی بینم الا همینجا.. مادرم گفته غلامت باشم خادم درگه ماهت باشم به غلامی و کنیزی‌ات قانع نمی شوم خود بهتر میدانی که دریایی است حسین که استسقا‌ء و عطش نامش سیری ندارد چه رسد به مدارعاشقی‌اش😭 زائر که می شوی دل نداری که دل داده ای... زائر که می شوی هوش نداری که واله ای... زائر که می شوی وزن نداری که پرنده ای... زائر که می شوی هیچ نیستی که همه اوئی❤️ حسین حسین حسین جان 😭 آخرشب هم که می شود باید نوشت والا سنگین می مانی و سخت می شود دل، باید قلم را رقصاند و جوهر وجود را بیرون ریخت تا بر جریده ی عالم ثبت بماند شورعشق‌حسین❤️ حسین حسین حسین جان 😭 🖊 عمـــاد خاکم یاعلی