#تلنگر
📌 #کپی_مطالب...
📱 هروقت مطلب زیبایی در کانالهای مهدوی میدید یا میخواند، سریع کپی میکرد و برای دوستانش میفرستاد، بدون اینکه آن مطلب را در زندگیاش پیاده کند! صفحات مجازیاش، اتاقش و گوشیاش پُر بود از مطالب مهدوی، الا قلبش...
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
@emamolasr
#تلنگر
📌 پزشک...
🔸 پزشک متخصص گفت: مریضتون باید زودتر عمل بشه.
زن مستأصل پاسخ داد: پول عمل رو نداریم. اگه میشه عملش کنین تا پولش رو جور کنیم.
پزشک بیحوصله گفت: ببرینش یه بیمارستان دولتی. اینجا یه بیمارستان خصوصیه. اول پول، بعد عمل! بفرمایید. نفر بعدی بیاد تو...
پزشک، شب موقع نماز، دعای فرج میخواند.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
#امام_زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند:
سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
#سهشنبه_های_مهدوی
🆔@emamolasr
🖼 #تلنگر
📌 رئیس شرکت...
💴 رئیس شرکت بود. هر ماه بخشی از درآمدش را برای کمک به موسسات و فعالیتهای مهدوی هزینه میکرد.
احترام سرلوحه کارش بود. جلوی پای هرکس که وارد اتاقش میشد، میایستاد جز خدمه دفترش.
از همه تشکر میکرد اما زبانش به تشکر از آبدارچی شرکت نمیچرخید.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
🖼#تلنگر
📌 سفرهٔ عقد...
👶 با جمله: «توکل به خدا و با اجازه امام زمان» بلهٔ عقدش را گفته بود، اما سالها بود که برای مادر شدن بهانه میآورد. گاهی درس خواندن را بهانه میکرد و گاهی شاغل بودن و گاهی وضع بد اقتصادی را...
خودش را سرباز امام زمان میدانست اما علاقهای به آوردن فرزندی که میتوانست سرباز امام و آیندهساز شیعهخانه امام زمان باشد، نداشت.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
.🆔@emamolasr
#تلنگر
📌 راننده تاکسی...
🚖 رانندهٔ تاکسی ترمز کرد.
پیرمردی با دستان لرزان در هوای سرد، مسیرش را گفت.
راننده، حوصلهٔ سوارکردنش را نداشت. بهانه آورد و سریع دور شد.
نگاه پیرمرد به شیشهٔ تاکسی ماند که نوشته بود: اللهم عجل لولیک الفرج…
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
🆔@emamolasr