eitaa logo
محله امام رضا (ع) اسلامشهر
2.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
120 فایل
🔹اخبار و تحولات و مطالبات و تبلیغات محله امام رضا(علیه السلام)اسلامشهر 🔶کانون فرهنگی و پایگاه مقاومت بسیج حمزه سیدالشهداء علیه السلام ☑️ارتباط با ما: 🆔 @admin_slm ⭕️پیج اینستاگرام 🔹 instagram.com/emamreza_slm ⭕️کانال تلگرام https://t.me/emamrezaslm
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب خوانی 🗓 بعضی وقت ها به شهدا توجه می کنیم؛ ولی به خانواده شهدا کمتر توجه می کنیم. امروزه در جامعه ما اگر یک دکمه از کت یک حاکم قاجار پیدا کنند، می گویند این دکمه کت ناصردین شاه است. همه می روند بخرندش تا در ویترین خودشان داشته باشند. 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۳۷ • ↳| @emamreza_slm |🌱
کتاب خوانی 🗓 این مطلبی را که می گویم، جایی منتشر نکنید. گفت همیشه دلم میخواست کف پای مادرم را ببوسم؛ ولی نمیدانم چرا این توفیق نصیبم نمی شد. آخرین بار، قبل از مرگ مادرم که اینجا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم گفتم حتما رفتنی ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۴۷ • ↳| @emamreza_slm |🌱
هدایت شده از مسابقه‌بزرگ «رفیق خوشبخت ما»
کتاب خوانی به او گفتند: «خبر رسیده و شایعه شده و دهان به دهان چرخیده که شما شهید شده ای!» خندید و گفت: «این ها چیز هایی است که دشت ها و کوه هایی را برای پیدا کردنش پیموده ام.» 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۱۷ • ↳| @emamreza_slm |🌱
هدایت شده از مسابقه‌بزرگ «رفیق خوشبخت ما»
کتاب خوانی خوب می دانست شرط عاشقی ابرز آن است. مکرر عشق خود به یارانش را ابراز می کرد، تاکید هم می‌کرد‌. مصطفی که رفت می گفت: «من حقیقتا عاشقش بودم، حقیقتا.» یا حسین که دور می‌شد، می‌گفت: «نفسم به نفست بسته است.» عاشق بدون ابراز عشق چه هست؟! 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۲۷ • ↳| @emamreza_slm |🌱
هدایت شده از مسابقه‌بزرگ «رفیق خوشبخت ما»
کتاب خوانی گفت: وقت ندارم با شما عکس بگیرم. جوادی درنگ گفت: حاج آقا ما نمی‌خواستیم با شما عکس بگیریم، می خواستیم شما از ما سه نفر عکس بگیرید. بعد بلافاصله دوربین را داد دستم فرمانده لشکر... 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۲۹ • ↳| @emamreza_slm |🌱
هدایت شده از مسابقه‌بزرگ «رفیق خوشبخت ما»
کتاب خوانی آن روز برادر مهدی باکری شهید شده بود. پیکر حمید در میدان جا مانده بود. من هیچ چیز در رفتار مهدی حس نکردم، هیچ آثاری از غم در چهره او ندیدم. وقتی می خواستند جنازه برادر او را بیاورند نگذاشت، گفت اگر دیگران را توانستید بیاورید، جنازه برادر من را هم بیاورید. 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۳۰ • ↳| @emamreza_slm |🌱
هدایت شده از مسابقه‌بزرگ «رفیق خوشبخت ما»
کتاب خوانی به کاخ کرملین رفته بود و با پوتین قرار داشت . تا رئیس جمهور روسیه برسد ، وقت اذان شده بود.حاجـــی هم بلنـد شده بود و اذان و اقامه اش را گفته بود. صدایش در سالن پیچیده بود و بعد هم به نماز ایستاده بود. همه نگاهش کردند. 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۵۵ • ↳| @emamreza_slm |🌱
هدایت شده از مسابقه‌بزرگ «رفیق خوشبخت ما»
کتاب خوانی زمان جنگ حسین بادپا همرزم من بود. الان مفقودالاثر است. برای این که بیاید اینجا خانمش را واسطه کرد. حسین بادپا بار اول زنش را واسطه فرستاد بار دوم خودش آمد برای بار چهارم نمی گذاشتم بیاید خانمش را واسطه کرد و گفت تو پیش فلانی آبرو داری برو واسطه شو تا بگذارد من بروم. این ماجرا در ایام فاطمیه سال قبل بود و بعد هم به اینجا آمد و شهید شد. 💠 کتاب رفیق خوشبخت ما/صفحه ۴۵ • ↳| @emamreza_slm |🌱