eitaa logo
حوزه علمیه امام صادق علیه‌السلام
1.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
12.5هزار ویدیو
670 فایل
🔹کانال حوزهٔ علمیهٔ امام صادق (ع) گرگان مدرسهٔ علمیهٔ امام صادق علیه‌السلام گرگان (محمدتقی خان سابق) در سال ۱۳۵۴ه.ش توسط مرحوم آیت‌الله حاج سید حبیب‌الله طاهری گرگانی تجدید بنا شد 🔹سایت : www.emamsadegh.ir 🔹ارتباط با ادمین @HD57_65
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‌‌‌✨🌙بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد اللهم عجل لولیک الفرج اگر پرده ڪنار برود و به حقایق واقف شویم بیش از آنڪه خدا را برای دعـــــاهایی ڪه اجابت ڪرده شـــــاڪر باشــــیم برای دعاهایی ڪه  نڪرده شـــــاڪریم! 🤲 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸در داستان زندگى حضرت یوسف، آیات و نشانه‏ هاى زیادى از قدرت‏ نمایى خداوند به چشم مى‏ خورد كه هر كدام از آنها مایه‏ ى عبرت و پند براى اهل تحقیق و جستجو است: از آن جمله است: 1. خواب پر راز و رمز حضرت یوسف. 2. علم تعبیر خواب. 3. تشخیص و اطلاع یافتن یعقوب از آینده فرزند خود. 4. در چاه بودن و آسیب ندیدن. 5. نابینا شدن و دوباره بینا شدن حضرت یعقوب‏ علیه السلام. 6. قعر چاه و اوج جاه. 7. زندان رفتن و به حكومت رسیدن. 8. پاك بودن و تهمت ناپاكى شنیدن. 9. فراق و وصال. 10. بردگى و پادشاهى. 11. زندان براى فرار از گناه. 12. بزرگوارى و عفو سریع برادران خطاكار. ♦️در كنار این نشانه‏ ها، سؤال‏ هایى قابل طرح است كه پاسخ هر كدام روشنگر راه زندگانى است: 1. چگونه حسادت، انسان را به برادركشى مى‏ كشاند؟‼️ 2. چگونه ده نفر در یك خیانت، هم رأى و هم داستان مى‏ شوند؟‼️ 3. چگونه یوسف با بزرگوارى از مجازات برادران خیانتكار خود، صرف نظر مى‏ كند؟‼️ 4. چگونه انسان با یاد خدا، زندان را بر لذّت گناه ترجیح میدهد؟‼️ 🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
ادامه داستان حضرت یوسف در صفحه ۲۳۷ قرآن 🍃🌸برادران سر انجام پدر را راضی کرده یوسف را از او ستاندند و با خود به مراتع و چراگاههای گوسفندان برده بعد از آنکه پیراهنش رااز تنش بیرون آوردند در چاهش انداختند. (منظور از «غيابت الجبّ = نهانگاه چاه» محل خاصى است كه در قعر چاه و نرسيده به آب در كنارى كنده مى شود و چاه كنها به هنگام اصلاح چاه از آن محل استفاده مى كنند.) آنگاه پیراهنش را با خون دروغین آلوده کرده نزد پدر آورده گریه کنان گفتند: ما رفته بودیم با هم مسابقه بگذاریم، و یوسف را نزد بار و بنه خود گذاشته بودیم، وقتی برگشتیم دیدیم گرگ او را خورده است،و این پیراهن به خون آلوده اوست. یعقوب به گریه درآمد و گفت: چنین نیست، بلکه نفس شما امری را بر شما تسویل کرده و شما رافریب داده، ناگزیر صبری جمیل پیش می گیرم و خدا هم بر آنچه شما توصیف می کنید مستعان و یاوراست، (بدين گونه يعقوب در مقابل مصيبت دورى فرزند، بهترين راه را برگزيد: صبر نيكو و بدون جزع و توكل بر خداوند و كمك خواستن از او.) در اين حال كاروانى از كنار آن چاه مى گذشت، كاروانيان كسى را كه مسئول آبرسانى آنان بود به سوى آن چاه فرستادند، او دلو خود را در چاه انداخت، يوسف طناب دلو را گرفت و دلو به بالا كشيده شد، وقتى نگاه آبرسان به جمال زيباى يوسف افتاد بى اختيار فرياد زد: مژده باد مژده باد كه اين يك پسر بچه زيباست. كاروانيان وقتى يوسف را ديدند، او را به عنوان يك برده زيبا پنهان كردند تا در محل مناسبى او را بفروشند و با او مانند يك كالا رفتار مى كردند. وقتى كاروان به مصر رسيد، يوسف را در بازار برده فروشان به بهاى اندكى به مأموران عزيز مصر فروختند و چند درهم معدود گرفتند.آنها به بهاى اندك راضى شدند، شايد به این علت كه مى خواستند زودتر از او رها شوند چون فكر مى كردند كه پدر يا صاحب او در تعقيب آنها هستند. عزیز مصر او را به خانه برد و به همسرش سفارش کرد تا او را گرامی بدارد، شاید به دردشان بخورد و یا او را فرزندخوانده خود کنند، همه این سفارشات بخاطر جمال بدیع و بی مثال او و آثار جلال و صفای روحی بود که ازجبین او مشاهده می کرد. یوسف در خانه عزیز غرق در عزت و عیش روزگار می گذراند، و این خود اولین عنایت لطیف و سرپرستی بی مانندی بود که از خدای تعالی نسبت به وی بروز کرد، چون برادرانش خواستند تا بوسیله به چاه انداختن و فروختن، او را از زندگی خوش و آغوش پدر و عزت و ناز محرومش سازند، و یادش را از دلهاببرند، ولی خداوند نه او را از یاد پدر برد و نه مزیت زندگی را از او گرفت، بلکه بجای آن زندگی بدوی وابتدایی که از خیمه و چادر مویین داشت قصری سلطنتی و زندگی مترقی و متمدن و شهری روزی اش کردو برعکس نقشه ای که برادران حسودش برای ذلت و خواری او کشیده بودند او را عزیز و محترم ساخت. یوسف در خانه عزیز در گواراترین عیش، زندگی می کرد، تا بزرگ شد و به حد رشد رسید و دائماً نفسش رو به پاکی و تزکیه، و قلبش رو به صفا می گذاشت، و به یاد خدا مشغول بود، تا در محبت خداوند به حد ولع یعنی مافوق عشق رسید و خود را برای خدا خالص گردانید، کارش به جایی رسید که دیگر همی جز خدا نداشت، خدایش هم او را برگزیده و خالص برای خودش کرد و علم و حکمتش ارزانی داشت، آری رفتار خدا با نیکوکاران چنین است... ادامه دارد .. 🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸در قرآن چهار نوع گریه و اشك داریم؛ 💧۱. اشك شوق: گروهى از مسیحیان با شنیدن آیات قرآن اشك مى‏ ریختند. «ترى اعینهم تفیض من الدمْع ممّا عرفوا من الحقّ»(۸۳ مائده) 💧۲. اشك حزن و حسرت: مسلمانان عاشق همین‏كه از رسول اكرم‏ صلى الله علیه وآله مى‏ شنیدند كه امكانات براى جبهه رفتن نیست گریه مى‏ كردند. «تفیض من الدمع حزناً الا یجدوا ما ینفقون»(۹۲ توبه) 💧۳. اشك خوف: همین‏كه آیات الهى براى اولیا تلاوت مى‏ شد، گریه ‏كنان به سجده مى‏ افتادند، «خرّوا سُجدا وبُكیّاً»(۵۸ مریم)، «و یخِرّون للأذقان یبكون ویزیدهم خشوعاً»(۱۰۹ اسراء) 💧۴. اشك قلابى و ساختگى: همین آیه كه برادران یوسف گریه‏ كنان نزد یعقوب آمدند كه گرگ یوسف را درید. «یبكون»🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
ادامه داستان حضرت یوسف در صفحه ۲۳۸ 🍃🌸در همین موقع بود که همسر عزیز دچار عشق او گردید، و محبت به او تا اعماق دلش راه پیدا کرد،ناگزیرش ساخت تا با او بنای مراوده را بگذارد، بناچار روزی همه درها را بسته او را به خود خواند و گفت"هیت لک"یوسف از اجابتش سرباز زد، و به عصمت الهی اعتصام جسته گفت"معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون" پس از پيشنهاد زليخا به يوسف و خوددارى يوسف از برآوردن خواسته او، يوسف به سوى در دويد و زليخا نيز او را تعقيب كرد و بنابراين، هر دو به سوى در شتافتند و در رفتن به سوى در از هم پيشى مى گرفتند، يوسف مى خواست خود را نجات دهد و زليخا مى خواست مانع رفتن او شود. زليخا كه پشت سر يوسف بود، دست انداخت و پيراهن يوسف را كشيد و پيراهن يوسف از پشت سر پاره شد. در اين ميان به طور تصادفى عزيز مصر پشت در بود، يوسف در را باز كردو از آن اطاق بيرون آمد و زليخا نيز پشت سر او بيرون آمد و ناگهان چشم هر دو به عزيز مصر افتاد. زليخا براى تطهير خود، با زرنگى تمام آغاز سخن كرد و به شوهر خود گفت: سزاى كسى كه به همسر تو قصد خيانت داشته باشد چه چيزى جز زندان و يا شكنجه سخت مى تواند باشد؟ بدين گونه هم به عزيز مصر فهماند كه يوسف درباره او قصد خيانت داشته و هم حكم خود را صادر كرد و پيشنهاد زندان و شكنجه براى يوسف داد. يوسف در مقام دفاع از خود برآمد و گفت: او بود كه از من كام دل خواست. البته اگر آن زن چنين تهمتى به يوسف نمى زد، يوسف چنين سخنى را به زبان نمى آورد و آبروى او را پيش همسرش نمى برد ولى چاره اى نداشت و بايد از خود دفاع مى كرد. هر چند كه شواهد و قرائن دلالت داشت كه يوسف بى گناه است در عين حال خداوند خواست بى گناهى يوسف به روشنى ثابت شود، اين بود كه شاهدى از خاندان آن زن چنين گواهى داد كه بنگريد اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده باشد، آن زن راست مى گويد و يوسف از دروغگويان است ولى اگر پيراهن از عقب پاره شده باشد آن زن دروغ مى گويد و يوسف از راستگويان است، چون پاره شدن پيراهن يوسف از جلو نشانه آن بود كه يوسف با او رو در رو بوده و به او حمله كرده و او از خود دفاع كرده است ولى پاره شدن از پشت نشانه آن بود كه يوسف فرار مى كرده و آن زن به او حمله كرده است. عزيز مصر پس از اين اظهارات، رو به سوى يوسف كرد و گفت: اى يوسف از اين جريان درگذر و آن را ناديده بگير. با اين توصيه مى خواست از شيوع اين جريان در ميان مردم جلوگيرى كند. سپس به زليخا گفت: تو نيز از گناهى كه كردى طلب آمرزش كن كه تو از خطاكاران بودى. ولی بعد از این ، جریان مبتلا شدن عشق همسر عزیز نقل محفل بانوان بود و روز بروزانتشار بیشتری می یافت، تا آنکه جریان با زندانی شدن یوسف به ظاهر خاتمه یافت. ‌ادامه دارد...🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۲۴ سوره وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ ﴿۲۴﴾ و در حقيقت [آن زن] آهنگ وى كرد و [يوسف نيز] اگر برهان پروردگارش را نديده بود آهنگ او میکرد چنين [كرديم] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود. 🔺برای واژه « » در لغت معانی مختلف نقل شده است؛ یکی از آن معانی تصمیم بر انجام کار است. معنای دیگرش، خطور کاری در ذهن بوده، اگرچه تصمیم بر انجامش نشده باشد.«همّ» به معناى حزن و اضطراب نیز در قرآن به کار رفته است. 🔺« » به معنای سلطان است ، یعنی سببی که 👈🏻یقین آور باشد ، چنانچه قرآن معجزه (يا ايها الناس قد جائكم برهان من ربكم )و دلیل و حجت (ءاله مع اللّه قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين ) را هم «برهان» مینامد. ♦️اما برهانى که یوسف از پروردگار خود دید هر چند در کلام خداوند تعالى کاملاً روشن نشده است که چه بوده ولی بنا به گفته المیزان ، یکى از وسائل یقین‌آور بوده است و چه بسا همان علم مکشوف و یقین مشهودی است که خداوند آن را به بندگان مخلص خود نشان میدهد که با دیدن آن ، چنان مطیع و منقاد می گردند که دیگر به هیچ وجه میل به معصیت نمی کنند، یعنی همان 👈🏻ملکه اما این برهان هیچ منافاتی با اختیارفرد ندارد یعنی چنین نیست که شخص معصوم ، اراده انجام معصیت و اختیار برآن را نداشته باشد، بلکه به درجه ای از 👈🏻علم یقینی رسیده که ابدا فکر معصیت دراو راه ندارد. پس اگر امداد الهى نباشد، پاى هر كسى مى‌لغزدو بنابر این عبادت خالصانه رمز موفقيّت در دورى از گناه است. ♦️خداوند می فرماید، ما برای برگرداندن سوء و فحشاء برهان خود را به اونشان دادیم و نمی فرماید ما او را از بدی و فحشاء منصرف کردیم ، چون او به واسطه احسان و نیکوکاریش ابدا میلی به سوء و فحشاء نداشت تا محتاج برگرداندن از آندو باشد و علت این امر هم آنست که او از بندگان خداست که خداوند قلب آنها را برای خود خالص کرده و جز یاد خدا و عشق به او چیزی در قلبشان رخنه نکرده و در نتیجه مطیع و منقاد حقند واز غیر خدااطاعت نمی کنند و مرتکب هیچ معصیتی هم نمی گردند و این همان 👈🏻عصمت الهی است . ♥️امام صادق عليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: 👈🏻«آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً». 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
ادامه داستان یوسف در صفحه ی ۲۳۹ 🍃🌸گفتیم که جریان عشق همسر عزیز مصر نقل محافل زنان شهر بود بطورى كه در مجالس خود، زليخا را به باد سرزنش مى گرفتند، كه با اينكه شوهر دارد عاشق برده خود شده، و در عشق خود آنچنان عنان از دست داده كه با او به مراوده هم پرداخته و لكه ننگى بر دامن خود نهاده.. پس‌ ‌ همسر عزیز ، در‌ پی‌ آنان‌ فرستاد و محفلی‌ برایشان‌ آماده‌ ساخت‌ و ‌به‌ ‌هر‌ یک‌ ‌از‌ ‌آنها‌ میوه‌ و کاردی‌ داد و ‌به‌ یوسف‌ ‌گفت‌: ‌بر‌ آنان‌ درآی‌ ‌پس‌ چون‌ زنان‌ ‌او‌ ‌را‌ دیدند حیران‌ وی‌ ‌شده‌ بزرگش‌ یافتند و ‌از‌ شدت‌ هیجان‌ دست‌های‌ ‌خود‌ ‌را‌ بریدند و گفتند: پاک‌ ‌است‌ ‌خدا‌! ‌این‌ بشر نیست‌، ‌این‌ جز فرشته‌ای‌ بزرگوار نیست!‌ در اینجا زلیخا گفت‌: ‌این‌ همان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ باره‌ ی‌ ‌او‌ ملامتم‌ می‌کردید آری‌، ‌من‌ ‌از‌ ‌او‌ کام‌ خواستم‌ و ‌او‌ خویشتن‌ نگاه‌ داشت‌، و ‌اگر‌ آنچه‌ ‌را‌ دستورش‌ می‌دهم‌ نکند، قطعا زندانی‌ خواهد شد و حتما ‌از‌ حقیران‌ خواهد گردید.. و یوسف‌گفت‌: پروردگارا! زندان‌ ‌برای‌ ‌من‌ ‌از‌ آنچه‌ مرا ‌به‌ ‌آن‌ می‌خوانند محبوب‌تر ‌است‌، و ‌اگر‌ مکرشان‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌من‌ بازنگردانی‌ ‌به‌ سوی‌ آنان‌ میل‌ خواهم‌ کرد و ‌از‌ نادانان‌ خواهم‌ شد. همسر عزیز خواست تا با زندانی کردن یوسف او را به اصطلاح تأدیب نموده مجبورش سازد تا او رادر آنچه که می خواهد اجابت کند، عزیز هم از زندانی کردن وی می خواست تا سر و صدا و اراجیفی که در باره او انتشار یافته و آبروی او و خاندان او و وجهه اش را لکه دار ساخته، خاموش شود. یوسف وارد زندان شد و با او دو جوان از غلامان دربار نیز وارد زندان شدند .. (روزی)یکی از ایشان به وی گفت: در خواب دیده که آب انگور می فشارد و شراب می سازد.دیگری گفت: در خواب دیده که بالای سرخود نان حمل می کند و مرغها از آن نان می خورند، و از وی درخواست کردند که تاویل رؤیای ایشانرا بگوید..🌸🍃 ادامه دارد... 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۳۳ سوره قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿۳۳﴾ [يوسف] گفت پروردگارا زندان براى من دوست‏ داشتنى‏ تر است از آنچه مرا به آن مى‏ خوانند و اگر نيرنگ آنان را از من بازنگردانى به سوى آنان خواهم گراييد و از [جمله] نادانان خواهم شد ✨«ربّ» در اصل يا ربّى بود و حرف ندا و ياء متكلم براى تخفيف حذف شد. ✨ «اِلاّ» در اصل «ان لا» بود، نون ان شرطيه و لام لاى نهى درهم ادغام شد. ✨ «اصب» ميل مى كنم، گرايش مى كنم.از صبا يصبو صبوة به معناى ميل كردن و علاقه يافتن. اصل آن اصبو بود واو حذف گرديد، مانند ادع و ندع. 🌟يوسف که مى گويد: زندان براى من خوشتر و محبوبتر است، بدان معنا نيست كه يوسف طرف ديگر قضيه را هم دوست مى داشت ولى زندان بيشتر از آن براى او محبوبتر بود، بلكه در اينجا يوسف يكى از دو شرّ را انتخاب مى كند كه مفسده كمترى دارد. اگر بناست يكى از دو شرّ انتخاب شود طبعا براى يوسف انتخاب شرّى كه همراه با تقوا و پاكى است و ايمان او را حفظ مى كند دوست داشتنى مى شود. ⭐️او مى خواست عرض كند: خدایا در جنب محبت تو زندان را با رضاى تو ترجيح مى دهم بر لذت معصيت و دورى از تو. 🌟يوسف مناجات خود را ادامه داد و گفت: خدايا، اگر نيرنگ و حيله آن زنان را از من نگردانى، من به سوى آنها ميل مى كنم و از جاهلان مى شوم. يعنى اگر لطف تو نباشد، من به سبب شهوت و نفسى كه دارم شايد به دام آنها بيفتم و اسير هواى نفس شوم. 💫به طورى كه پيشتر نيز گفتيم، پيامبران هم، شهوت و ميل جنسى دارند و چنين نيست كه آنها طبعا از اِعمال غريزه جنسى بدشان بيايد! آنها مجبور به ترك گناه نيستند ولى ايمان و تقواى آنها به حدى است كه آنان را از ارتكاب گناه باز مى دارد، آنها هميشه با توسل به خدا و با در خواست كمك از او، ايمان و تقواى خود را تقويت مى كنند و البته لطف الهى شامل همه است ولى پيامبران و پرهيزگاران لطف بيشترى دريافت مى كنند و ضمناً بايد بدانيم كه گاهى لطف خاص خدا به شرطى شامل يك بنده مى شود كه دعا كند و از خدا درخواست لطف و كمك نمايد، همان گونه كه يوسف كرد. 💛نکات آیه :  ⚡️انسان با استمداد از خداوند، مى‏تواند در هر شرایطى از گناه فاصله بگیرد.(هجرت از محیط گناه لازم است.)    ⚡️دعا و نیایش و استمداد از خداوند، یكى از راههاى مصون ماندن از و انحرافات جنسى است.   ⚡️آرامش و راحتی انسان به روح اوبستگى دارد، نه جسم او. اگر روح آزاد باشد، زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد، كاخ هم زندان مى‏شود. ⚡️پس هر آزادى ارزش نیست وهر زندانى عیب نیست. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🟢 سخنی از استاد مطهری درباره غرب که امروزه با حمایت از جنایات صهیونیست‌ها کاملا ملموس است 🔹 در زندگی اروپایی فقط تا حد عدالت اجتماعی پیش آمده‌اند یعنی افراد آن ملت به حقوق یکدیگر تجاوز و خیانت نمی‌کنند - که البته این هم به طور کامل نیست - اما این موضوع محدود به ملت خودشان است و با ملت دیگر مثل گرگ خونخوار رفتار می‌کنند. 🔸 آنچه که از تمدن‌ تعریف و توصیف می‌کنند همین مقدار است، يعنی عدالت در روابط افراد ملت با یکدیگر، نه بیشتر. همه توصیف‌ها، توجیه‌ها و مداحی‌ها همین است. 🔹 من چقدر متأثر می‌شوم وقتی می‌بینم برخی کسانی که از اروپا برمی‌گردند این همه غبطه اخلاق و روش آنها را می‌خورند. آن دزد درجه اول هم که به خانه‌اش می‌روی نه تنها عادل است بلکه ایثار می‌کند، ولی همین شخص وقتی که پایش را از خانواده بیرون می‌گذارد دزد درجه اول است. 🔸 در داخل ممکن است دروغ نگوید [ولی در خارج به‌گونه دیگری است.] اروپایی محال است دروغ کوچک بگوید، بلکه دروغی می‌گوید که تاریخ بشریت را عوض کند. 📗 برگرفته از کتاب «تناسب حقوق مرد و زن در اسلام» که به زودی توسط انتشارات صدرا منتشر می‌شود 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
حضور آیت الله سید محسن طاهری نماینده مردم شریف استان گلستان در مجلس خبرگان رهبری درگلباران قدمگاه امام حسن عسکری (علیه‌السلام) و آغاز هفته فرهنگی گرگان 🔹در سومین روز از ربیع الثانی، سالروز ورود امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به گرگان، قدمگاه آن حضرت گلباران و برنامه‌های هفته فرهنگی شهر گرگان آغاز شد. ✔️@taherigorgani_ir