eitaa logo
آستان مقدس امامزاده هادی (ع)
522 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
10.5هزار ویدیو
49 فایل
برای ارتباط بامسئول فرهنگی آستان به شماره ۰۹۱۳۳۶۳۹۰۴۰ اعتماد پیام بدهید
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3749635043.mp3
6.18M
ترکیب سلام فرماند۲ و ۱ 🌹تقدیم به عشاق امام زمان🌹 عشق جانم امام‌ زمانم
کانال روشنگری: 💚🌸 _مهزیار که بود ؟ علی بن مهزیار در نوجوانی همراه پدرش که مسیحی بود، به اسلام روی آورد و در عبادت و علم زبانزد شد و به دفاع از مذهب اهل بیت پرداخت. او از یاران نزدیک امام جواد (ع) و امام هادی (ع) بود و بیش از سی کتاب و رساله در زمینه‌های مختلف معارف اسلامی دارد. او از معدود کسانی است که پس از غیبت کبری ، ایشان را ملاقات کرده. داستان ملاقات علی بن مهزیار اهوازی با امام زمان (عج) چنین است: 🌱من بیست مرتبه به حج بیت‌الله الحرام مشرف شدم و در تمام این سفرها قصدم دیدن مولایم امام زمان(عج) بود، ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثریابی از آن حضرت گردیدم. بالاخره مأیوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم. 😔وقتی که دوستان عازم مکه بودند، به من گفتند مگر امسال به مکه مشرف نمی‌شوی؟ گفتم: نه، امسال گرفتاری‌هایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. (سال‌های آغاز غیبت حضرت ولی‌عصر(عج) برای محبان و دوستداران آن حضرت بسیار سخت و مشکل می‌گذشت؛ آنها نمی‌توانستند باور کنند که امامشان زنده باشند ولی غائب و دور از دسترس مردم. اما هر چه زمان بیشتر گذشت، مؤمنانِ به وجود مقدس آن حضرت، کم کم به دوری و غیبت امام عادت کردند، به گونه‌ای که گویا غیبت ظاهری آن حضرت از بین مردم باعث شده که آن حضرت از فکر مردم غائب شوند و کمتر کسی به یاد آن حضرت باشد.) شبی در عالم خواب شنیدم کسی می‌گوید: ای علی بن ابراهیم، خداوند به تو فرمان داده که امسال را نیز حج کنی. آن شب را هر طور بود به صبح آوردم، و با امیدی مهیای سفر شدم، وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند، ولی به آنها از علت تغییر عقیده‌ام چیزی نگفتم. شب و روز مراقب موسم حج بودم تا آنکه موسم حج فرارسید و کارم را آماده کرده، با دوستان به آهنگ حج، رهسپار مدینه شدم. چون به سرزمین مدینه رسیدم از بازماندگان امام حسن عسکری(ع) جویا شدم، اثری از آنها نیافتم و خبری نگرفتم. در آنجا نیز پیوسته در این باره فکر می‌کردم تا آنکه به قصد مکه از مدینه خارج شدم. در سرزمین جحفه، صورت به خاک نهاده و برای تشرف خدمت اولاد امام یازدهم(ع) به درگاه خداوند متعال دعا و تضرع فراوان کردم. به طواف خانة خدا و اعتکاف در مسجدالحرام پرداختم. پس از اعمال حج، دائماً در گوشة مسجدالحرام تنها می‌نشستم و فکر می‌کردم. گاهی با خودم می‌گفتم، آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیده‌ام. شبی در مطاف، جوان زیبا و خوش بویی را دیدم که به آرامی راه می‌رود و در اطراف خانه خدا طواف می‌کند. دلم متوجه او شد. برخاستم و به جانب او رفتم. تا متوجه من ‌شد، پرسید از مردم کجایی؟ گفتم: از اهل عراقم. پرسید: کدام عراق؟ گفتم: اهواز. پرسید: خصیب (ابن خصیب) را می‌شناسی؟ گفتم: خدا او را رحمت کند از دنیا رفت. گفت: خدا او را رحمت فرماید که شب‌ها را بیدار بود و بسیار به درگاه خداوند می‌نالید و اشکش پیوسته جاری بود. آنگاه پرسید: علی بن ابراهیم مهزیار را می‌شناسی؟ گفتم: بله خودم هستم. گفت: ای ابوالحسن! خدا تو را حفظ کند. علامتی را که میان تو و امام حسن عسکری(ع) بود چه کردی؟ گفتم: اینک نزد من است. گفت آن را بیرون آور. پس دست در جیب کردم و آنرا در آوردم. موقعی که آنرا دید نتوانست خودداری کند و دیدگانش پر از اشک شد و زار زار گریست، به طوری‌که لباس‌هایش از سیلاب اشک تر شد. آنگاه فرمود: ای پسر مهزیار خداوند به تو اذن می‌دهد، خداوند به تو اذن می‌دهد. به محل اقامت خود برگرد، و با رفقایت خداحافظی کن، و چون شب فرا رسید، به جانب شعب بنی عامر بیا که مرا در آنجا خواهی دید. من با خوشحالی فوق العاده‌ای به منزل رفتم، و وسائل سفر را جمع کردم و با رفقا خداحافظی نمودم و گفتم برایم کاری پیش آمده. که باید چند روزی به جایی بروم. پس چون شب شد، شتر خود را پیش کشیدم و جهاز آن را محکم بستم و لوازم خود را بار کردم و سوار شدم و به سرعت راندم تا به شعب بنی عامر رسیدم. دیدم همان جوان ایستاده و مرا صدا می‌زند: ای ابوالحسن! نزد من بیا. وقتی نزدیک وی رسیدم، به من گفت پیاده شو تا نماز شب بخوانیم. پس از نماز شب، امر فرمود سجده کنم و تعقیب بخوانم. سپس سوار شدیم و راه افتادیم تا طلوع فجر دمید، پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. وقتی که نمازش را تمام کرد سوار شد و به من هم دستور داد سوار شوم. من هم سوار شدم و با وی حرکت نمودم تا آنکه قلّة کوه طائف پیدا شد. هوا قدری روشن شده بود. پرسید آیا چیزی می‌بینی؟ گفتم: آری تل‌ ریگی می‌بینم که خیمه‌ای بر بالای آن است و نور داخل آن تمام صحرا را روشن کرده است! گفت: بله درست است، منزل مقصود همان جاست، جایگاه مولا و محبوب ما، در همان جا قرار دارد. ادامه 👇👇 سپس گفت: بیا برویم. وقتی مسافتی از راه را رفتیم، گفت پیاده شو که در اینجا سرکشان ذلیل و جباران خاضع می‌گردند. گفتم شترها را چه بکنیم
؟ گفت: اینجا حرم قائم آل محمد (ص) است. کسی جز افراد با ایمان بدین‌جا راه نمی‌یابد، و هیچ کس جز مؤمن از اینجا بیرون نمی‌رود. پس مهار شتر را رها کردم، و به من دستور داد تا در بیرون چادر توقف کنم. وقتی برگشت، گفت: داخل شو که در اینجا جز سلامتی چیزی نیست. بشارت باد به تو، اذن دخول صادر شد. وقتی وارد شده چشمم به جمال آقا افتاد، سلام کرده با شتاب به سویش رفته و خود را به دست و پای ایشان انداختم و صورت و دست و پای آن حضرت را بوسیدم. دیدم حضرت(ع) بر جایی نشسته‌اند، قدشان مانند چوبة درخت بان بود و پارچه‌ای بر روی لباس پوشیده که قسمتی از آن را روی دوش مبارک انداخته‌اند. اندامشان در لطافت مانند گل بابوبه و رنگ مبارکشان گندمگون و در سرخی همچون گل ارغوانی است، ولی در عین حال چندان سرخ نبود. قطراتی از عرق مثل شبنم بر آن نشسته بود، پاکیزه و پاک سرشت و نه بسیار بلندقد و نه چندان کوتاه بود. بلکه متوسط القامة، سر مبارکشان گرد، پیشانی گشاده، ابروانش بلند و کمانی، بینی کشیده و میان برآمده، صورت کم گوشت، و بر گونه راستشان خالی مانند پاره مشکی بر روی عنبر کوبیده شده بود. وقتی سلام کردم، جوابی از سلام خود بهتر شنیدم. فرمودند: ای ابوالحسن، ما شب و روز منتظر ورودت بودیم، چرا این قدر دیر نزد ما آمدی؟ عرض کردم: آقای من! تاکنون کسی را نیافته بودم که دلیل و راهنمای من به سوی شما باشد. فرمودند: آیا کسی را نیافتی که تو را دلالت کند؟!! بعد انگشت مبارک را به روی زمین کشیده، سپس فرمودند: نه لکن شماها اموالتان را فزونی بخشیدید، و بر بینوانان از مؤمنین سخت گرفته، آنان را سرگردان و بیچاره کردید، و رابطة خویشاوندی را در بین خود بریدید (صله رحم انجام ندادید) دیگر شما چه عذری دارید؟ گفتم: توبه، توبه، عذر می‌خواهم. ببخشید، نادیده بگیرید. سپس فرمودند: ای پسر مهزیار، اگر نبود که بعضی از شما برای بعضی دیگر استغفار می‌کنید، تمام کسانی که بر روی زمین هستند، نابود می‌شدند به جز خواص شیعه؛ همان‌هایی که گفتارشان با رفتارشان یکی است. سپس مرا مخاطب ساختند و احوال مردم عراق را پرسیدند. عرض کردم: آقا چرا شما از ما دور و آمدنتان به طول انجامیده است؟ فرمودند: پسر مهزیار، پدرم ـ ابومحمد(ع) ـ از من پیمان گرفته... و به من امر فرموده که جز در کوه‌های سخت و بیابان‌های هموار نمانم. به خدا قسم، مولای شما امام حسن عسکری(ع) خود رسم تقیه پیش گرفت و مرا نیز امر به تقیه فرمود. و اکنون من در تقیه به سر می‌برم تا روزی که خداوند به من اجازه دهد و قیام کنم. عرض کردم: آقا چه وقت قیام می‌فرمایید؟ فرمودند: موقعی که راه حج را بر روی شما بستند و خورشید و ماه در یک جا جمع شدند و نجوم و ستارگان در اطراف آن به گردش درآمدند. عرض کردم: یابن رسول‌الله این کجا خواهد بود؟ فرمودند: در فلان سال، دابةالارض، در بین صفا و مروه قیام کند در حالی‌که عصای موسی و انگشتر سلیمان با او باشد و مردم را به سوی شرّ سوق دهد... به سوی کوفه می‌آیم و مسجد آن را ویران می‌کنم و طبق ساختمان اول، آن را بنا می‌کنم و ساختمان‌هایی را که ستمگران ساخته‌اند خراب می‌نمایم. و به همراه مردم حجّ اسلامی را انجام می‌دهم و به مدینه می‌روم، حجره اطاق خاص حضرت رسول(ص) را خراب کرده، آن دو تن را که در آنجا مدفون هستند، بیرون می‌آورم و دستور می‌دهم آنها را با بدن‌های تازه به کنار بقیع بیاورند. به دو شاخة خشکیده امر می‌کنم آنها را به دار بیاویزند و مردم به وسیلة آن دو آزمایش می‌شوند، امّا سخت‌تر از آزمایش اول. منادی از آسمان صدا می‌زند! ای آسمان! نابود کن. و ای زمین! بگیر. در آن روز بر روی زمین کسی باقی نمی‌ماند جز مؤمنی که قلبش خالص به ایمان باشد. عرض کردم: مولای من! بعد از آن چه می‌شود؟ فرمود: بازگشت، بازگشت، بعد این آیه را تلاوت فرمود: ثمّ رددنا لکم الکرّة علیهم و أمددناکم بأموالٍ و بنینٍ و جعلناکم أکثر نفیراً پس (از چندی) دوباره شما را بر آنان چیره نمودیم و شما را با اموال و پسران یاری دادیم و [تعداد] نفرات شما را بیشتر کردیم. چند روزی میهمان آن حضرت در آن خیمه بودم، و استفاده از انوار و علومش می‌کردم! تا آنکه خواستم به وطن برگردم. مبلغ پنجاه هزار درهم داشتم، خواستم به عنوان وجوهات تقدیم حضورش کنم. امام(ع) فرمودند: از قبول نکردنش ناراحت نشوی، راه دوری در پیش داری و این پول مورد احتیاج تو خواهد بود. پس خداحافظی کردم و همیشه به یاد آن حضرت و محبت‌های ایشان هستم و آرزو دارم باز هم آن حضرت را ببینم. (شیخ طوسی: کتاب الغیبة/ شیخ صدوق: کتاب کمال الدین و تمام النعمة ـ باب 43) مزار علی بن مهزیار اهوازی در اهواز زیارتگاه عموم مردم است. سلام خدا بر او باد
⭕️مردم تهران ریخته اند توی خیابان، البته نه برای اعتراض، برای خریدهای نوروزی!😄 اینجا بازار تهران است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔞 18+ برای کسانی که ندیدن 🔞 [قبلاً گذاشتم و باز هم میزارمش] این ویدیو رو برای همه ارسال کنید تا مردم بفهمند هدف اصلی دشمنان ایران و رسانه هاشون و کسانی که برادرانمون رو تو اغتشاشات شهید کردند و به دنبال شعار {زن،زندگی،آزادی} هستن چیه؟
هوالباقی📣 انا لله واناالیه راجعون 🏴 😔 متاسفانه باخبر شدیم امام جماعت وخادم فرهنگی حرم شهدای گمنام کاشان🌹 مرحوم مغفور حاج آقای حجت پناه (رحمت الله علیه) به رحمت حق شتافت. 😞 درگذشت نابهنگام این مرد عاشق ودلسوزمکتب اهل بیت(ع)وشهدارابه خانواده مصیبت دیده،دوستان، آشنایان واعضای هیئت امنای وخادمین مرقد شهدای گمنام کاشان تسلیت عرض می نماییم.🚩 💠 جامعه رزمندگان عاشق ولایت _واحدفرهنگی شهدای گمنام 🌷 کانال شهدای گمنام کاشان🌷 @shohada_gomnam78
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کار قشنگی که میتونی هر صبح انجامش بدی‼️ 🔰
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ چه سلام فرمانده ای... 🔻که توی عراق برگزار شد ، اونم توسط نیروهای نظامیشون، زده رو دست ایران... بیخود نیست که اسرائیل و امریکا ، این فتنه اخیرو برنامه ریزی کرده بودند ، و اراذل و اوباش و داعشیاشو روانه مناطق عراق کرده بود ، عراق در آینده دست راست ایران در جهان اسلام خواهد شد. *بهترین زمان برای پخش این کلیپ الان است.
📌 حضرت سیدالشهداء به محمدباقر وعده شهادت داد 🔹️ قبل از اذان صبح بود. با حالت عجیبی از خواب پرید، با یک لیوان آب بالای سرش رفتم ◇ در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: حاجی خواب دیدم! قاصد امام حسین(ع) بود. ◇ بهم گفت : آقا سلام رساندند و فرمودند:به زودی به دیدارت خواهم آمد. ◇ یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود: این روزها زیارت عاشورا را بیشتر بخوانید. ◇ همینجور که داشت حرف میزد گریه می کرد. صورتش شده بود خیس اشک. دیگه تو حال خودش نبود. ◇ زیارت عاشورا ورد زبانش شده بود و چند شب بعد هم شهید شد. ◇ امام حسین(ع) به عهد خود وفا کرد و محمد باقر را میهمان سفره خود کرد تولد:1344همدان شهادت: فروردین1365 عملیات والفجر 8فاو مزار مطهر: گلزار شهدای همدان راوی: حاج علی سیفی کتاب: یک جرعه آفتاب 🔹️ صبحانه ای با شهدا @sobhaneh_ba_shohada 🔺️ کانال ما را از طریق لینک زیر دنبال و به دوستان خود معرفی کنید: https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ ⭕️ غرب دیگر سر به سر ایران نمی گذارد ⬅️ عدم تصویب قطعنامه شورای حکام آژانس اتمی علیه ایران پیام های واضح و آشکاری در خود دارد . ⬅️ در شرایطی شورای حکام آژانس اتمی دیشب جلسه تشکیل داد که ایران مدت ها پیش از آستانه گریز اتمی عبور کرده و تمام خطوط قرمز غرب را زیر پا نهاده بود و انتظار بسیاری می رفت که اروپا و آمریکا درصدد تصویب یک قطعنامه باشند و پس از آن مکانیسم ماشه را فعال نمایند. ⬅️ اما این اتفاق رخ نداد و با سفر گروسی به ایران و عدم عقب نشینی تهران از برنامه اتمی خود ، غرب به وضوح ملتفت گردید که افزایش فشار و تغییر وضع موجود ، به افزایش سطح غنی سازی و عدم دسترسی بازرسان آژانس به تاسیسات اتمی ایران منتهی می شود. ⬅️ غرب که در یکسال گذشته تمام توان خود را نسبت به پرونده جنگ اوکراین معطوف کرده ، تنها دریچه نظارتش بر برنامه اتمی ایران بازرسان آژانس اتمی هستند و اگر این نظارت را نیز از دست بدهد ، دیگر چشم بینایی در این زمینه ندارد. ⬅️ به عبارت دیگر آمریکا و اروپا با کراهت بسیار برنامه اتمی ایران و غنی سازی بالای آن را پذیرفته اند و تنها امیدشان اینست که وضع کنونی استمرار یابد و جمهوری اسلامی به سمت غنی سازی ۹۰ درصدی نرود. ⬅️ برای آنان مثل روز روشن است که دیگر ابزاری برای کنترل برنامه اتمی جمهوری اسلامی ندارند و حتی گزینه تهدید به جنگ را نیز نمی توانند تکرار کنند و خیابان های تهران و شهرهای بزرگ ایران نیز معترضی در کف خود نمی بیند. ⬅️ سخنان رئیس سازمان سیای آمریکا در خصوص نداشتن شواهدی برای حرکت در زمینه ساخت بمب از سوی ایران گواهی است بر ادعای فوق که آمریکا پذیرفته که جمهوری اسلامی غنی سازی سطح بالا داشته باشد ، ولی دیگر به سمت سلاح اتمی نرود . ⬅️ البته ایران نیز از ابتدا به دنبال ساخت بالفعل بمب اتمی نبود اما داشتن توانایی غنی سازی و ذخیره مواد با غنای بالا را دنبال می کرد . ⬅️ رئیس سازمان انرژی اتمی نیز اعلام کرد که غرب ایران هسته ای را پذیرفته است . ⬅️ آمریکا و اروپا می دانند که افزایش فشار و فعال کردن مکانیسم ماشه یعنی از دست دادن نظارت بر برنامه اتمی ایران و حرکت آن به سمت غنی سازی ۹۰ درصد؛ و این یک فاجعه راهبردی برای دولت بایدن و تروئیکای اروپایی خواهد بود. ⬅️ در نتیجه احتمالا به صورت غیررسمی به این نتیجه رسیده اند که حقوق ایران ذیل معاهده NPT را در عمل بپذیرند و دلخوشی شان این باشد که آیت الله خامنه ای فتوای حرام بودن ساخت بمب را صادر کرده است. ⬅️ حقوق ایران ذیل NPT یعنی جمهوری اسلامی هر میزانی که بخواهد غنی سازی کند ولی تنها به سمت بمب هسته ای نرود و درب تاسیسات اتمی خود را به روی آژانس باز بگذارد (مانند ژاپن). ⬅️ البته ایران نیز از طریق راه حل هایی سعی کرده تا اقتصاد خود را با شرایط کنونی و بدون نگاه به غرب و توافق با آن وفق دهد و آن را مدیریت کند . ⬅️ برای مثال کاهش محسوس قیمت ارز در بازار طی روزهای اخیر محقق نشد جز با تشکیل بازار متشکل ارز و طلا و ورود ارزهای شرکت های بزرگ و پتروشیمی ها به آن تحت فشار نهادهای نظارتی. ⬅️ در پایان واضح است که دولت کنونی ایران راهبرد کم اثر کردن تحریم ها را تعقیب می کند و در پی آن نیست که به هر قیمتی به توافق برجام که مضرات آن بر هیچکس پوشیده نبود و با یک امضای رئیس جمهور آمریکا از بین رفت، برگردد. ⭕️ غرب نیز پذیرفته که فشارها به ایران اثر دلخواه آنان را نداشته و بالعکس تهران را به بمب هسته ای نزدیکتر کرده و بهتر است بیش از این سر به سر جمهوری اسلامی نگذارند و وضع موجود را حفظ کنند. @jahadetabeen8 #⃣