eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
اعمال 1⃣ بعد از نماز صبح و نماز عید آن تکبیراتى را که در شب عید ذکر شد، گفته شود.💐 2⃣پرداخت زکات فطره پیش از نماز عید.💐 3⃣ انجام غسل روز عید. که زمان آن بعد از طلوع فجر تا زمان به جا آوردن نماز عید است. در هنگام غسل بگو: " اللهم ایمانا بک و تصدیقا بکتابک واتباع سنة نبیک محمد صلى الله علیه و آله." و پس از غسل بگو:" اللهم اجعله کفارة لذنوبی و طهر دینی اللهم اذهب عنی الدنس."💐 4⃣ برای اقامه نماز عید لباس نیکو پوشیده و از عطر استفاده نمایید.💐 5⃣ پیش از نماز عید، در اول روز افطار کنى. و بهتر آن است که به خرما یا به شیرینى باشد. و شیخ مفید فرموده مستحب است خوردن مقدار کمى از تربت‏ سیدالشهداء علیه السلام که براى هر دردى شفا است.💐 6⃣ قبل از خروج از منزل برای نماز عید، دعایی را که از امام باقر علیه السلام روایت شده را بخوانی: " اللهم من تهیا فی هذاالیوم او تعبا او اعد واستعد لوفادة الى مخلوق رجاء رفده و نوافله و فواضله و عطایاه فان الیک یا سیدی تهیئتی و تعبئتی و اعدادی و استعدادی رجاء رفدک و جوائزک و نوافلک و فواضلک و فضائلک و عطایاک و قد غدوت الى عید من اعیاد امة نبیک محمد صلوات الله علیه و على آله و لم افد الیک الیوم بعمل صالح اثق به قدمته ولا توجهت ‏بمخلوق املته ولکن اتیتک خاضعا مقرا بذنوبی و اسائتی الى نفسی فیا عظیم یا عظیم یا عظیم اغفرلی العظیم من ذنوبی فانه لا یغفرالذنوب العظام الا انت ‏یا لا اله الا انت ‏یا ارحم الراحمین."💐 7⃣ اقامه نماز عید.💐 8⃣ زیارت امام حسین علیه السلام.💐 9⃣ دعاى ندبه خوانده شود. سید بن طاوس فرموده که چون از دعا فارغ شود به سجده رود و بگوید:" اعوذ بک من نار حرها لا یطفى و جدیدها لا یبلى وعطشانها لا یروى" پس گونه راست را بر خاک بگذارد و بگوید:" الهی لا تقلب وجهی فی النار بعد سجودی وتعفیری لک بغیرمن منی علیک بل لک المن علی" سپس گونه چپ را بر خاک بگذارد و بگوید: " ارحم من اساء واقترف واستکان واعترف" پس به حال سجده شود و بگوید:" ان کنت‏ بئس العبد فانت نعم الرب عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا کریم " پس از آن صد بار بگوید: العفو العفو.💐 📗مفاتیح الجنان 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۳ خرداد ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ خرداد ۱۳۹۹
🌺 🌺 📖صفحه _444_سوره_یس✨💕 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
94034.mp3
9.71M
ای خورشید پنهان در پس ابرهای غیبت پس کی می آیی؟! 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
4_1061547187780976652.mp3
25.23M
صوت عاشقانه ترین ترانه های دنیا به پای دعای ندبه نمی رسد حتما ندبه خواندن را امتحان کنید حتی با معنی فارسی.. 🎤 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
🔆 دیدار تو عید مسلمین است... یا صاحب الزمان 🖼 مخصوص 🎆 را خدمت امام زمان و تمام مسلمین جهان تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_هشتم 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش
✍️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد... نویسنده : 🆔@EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_نهم 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزم
✍️ 💠 یک نگاهم به قامت غرق عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر می‌زد که اگر اینجا بود، دست دلم را می‌گرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود. جهت مقام (علیه‌السلام) را پیدا نمی‌کردم، نفسی برای نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس می‌کردم به فریادمان برسد. 💠 می‌دانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی می‌شد به خانه برگردم؟ رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش می‌چرخید برای حال حلیه کافی بود و می‌ترسیدم مصیبت عباس، نفسش را بگیرد. 💠 عباس برای زن‌عمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و می‌دانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره می‌کند. یقین داشتم خبر حیدر جان‌شان را می‌گیرد و دل من به‌تنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک نشسته و در سیلاب اشک دست و پا می‌زدم. 💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آن‌ها را به درمانگاه آورد. قدم‌هایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمی‌شد چه می‌بینند و همین حیرت نگاه‌شان جانم را به آتش کشید. 💠 دیدن عباس بی‌دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش می‌لرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش می‌شکست و می‌دیدم در حال جان دادن است. زن‌عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفس‌شان بند آمده بود. 💠 زن‌عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لب‌هایی که به‌سختی تکان می‌خورد (علیهاالسلام) را صدا می‌زد. حلیه بین دستانم بال و پر می‌زد، هر چه نوازشش می‌کردم نفسش برنمی‌گشت و با همان نفس بریده التماسم می‌کرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!» 💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و می‌دیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه می‌شکافد که چشمانش را با شانه‌ام می‌پوشاندم تا کمتر ببیند. هر روز شهر شاهد بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده می‌شدند یا از نبود غذا و دارو بی‌صدا جان می‌دادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل شهر که همه گرد ما نشسته و گریه می‌کردند. 💠 می‌دانستم این روزِ روشن‌مان است و می‌ترسیدم از شب‌هایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپاره‌باران را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم. شب که شد ما زن‌ها دور اتاق کِز کرده و دیگر در میان نبود که از منتهای جان‌مان ناله می‌زدیم و گریه می‌کردیم. 💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی می‌کردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری می‌کردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم می‌سوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه می‌بردم. 💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظه‌ای از آتش تب خیس عرق می‌شدم و لحظه‌ای دیگر در گرمای ۴۵ درجه طوری می‌لرزیدم که استخوان‌هایم یخ می‌زد. زن‌عمو همه را جمع می‌کرد تا دعای بخوانیم و این توسل‌ها آخرین حلقه ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلی‌کوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند. 💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو درد کشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشکی که هلی‌کوپترها آورده بودند به کار یوسف نمی‌آمد و حالش طوری به هم می‌خورد که یک قطره از گلوی نازکش پایین نمی‌رفت. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه می‌چرخید و کاری از دستش برنمی‌آمد که ناامیدانه ضجه می‌زد تا فرشته نجاتش رسید. خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفته‌اند هلی‌کوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به ببرند و یوسف و حلیه می‌توانستند بروند. 💠 حلیه دیگر قدم‌هایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلی‌کوپتر هزار بار جان کندم. زودتر از حلیه پای هلی‌کوپتر رسیدم و شنیدم با خلبان بحث می‌کرد :«اگه داعش هلی‌کوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت می‌بری، چی میشه؟»... نویسنده: 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ خرداد ۱۳۹۹
چگونه عبادت کنم_36.mp3
10M
۳۶ بجای حجم زیاد عبادت؛ روی بالابردنِ کیفیت عبادات خود سرمایه‌گذاری کنید. ۱ـ مطالعه، استماع مباحث معرفتی عبادی و ... ۲ـ فارغ کردن خود در طول روز برای خلوت و عبادت (فردی، و جمعی) برای تمرینِ آنچه آموخته‌اید. ۳ـ استمرار در مرحله اول و دوم 🎤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
🔸 بیانیه مشترک تولیت‌های آستان‌های مقدس در خصوص بازگشایی حرم‌های مطهر از ۵ خرداد 🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج @emamzaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
✅ امروز اولین روز ماه قمری(ماه شَوّال)است طریقه نماز اول هر ماه قمری👆 ✅ این نماز تضمین سلامتی از جانب خدا در این ماه است ⏱زمان خواندن این نماز، امروز از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب است 🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج @emamzaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اهمیت اتحاد، همدلی و رجوع به حاکم کشور اسلامی 🔸 از امام علی علیه السلام سوال کردن عید فطر چه روزیه؟ فرمودن بروید از حاکم(عُمَر) سوال کنید، اگر عمر گفت عید شده ، روزه نمیگیریم و عید هست و اگر گفت عید نشده رمضان هست و باید روزه بگیریم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج @emamzaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
: ماه مبارک رمضان، ایامی که انسان پالایش می شود. 🔸حالا که یک ماه زحمت کشیدید، مبادا در این روزها که دارد می گذرد یک وقت خدایی نکرده خرابش کنید. طرف یک شب تا صبح احیاء گرفته است، به خانه که می آید یک پرخاش به پدر و مادر! تمام زحماتش از بین می رود. ✅ شما هم با دعوت دوستانتان در این حرکت سهیم باشید. بیایید با کمک هم این معنویتی را که جذب کردیم به ماه رمضان سال بعد برسانیم. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج @emamzaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
🌈✨ ✨ ✨ ... 1 ✌️ اولین قدم در تربیت دینی، "شناخت واقعیت های دنیا" هست. ⭕️بنابر این اگه ما بخوایم یه انسان مؤمن و قوی تربیت کنیم، 👈🏼 اولین قدم، آموزش و یادآوری واقعیت های حاکم بر زندگی در دنیاست. وقتی که ما تونستیم واقعیت های دنیا رو به خوبی ببینیم، اتفاقات خوبی برامون می افته.😊 👌🏼 مثلاً طبیعتاً میتونیم نقش دین رو در راحت تر کردن زندگیمون حس کنیم و برای همین، دینداری برای ما راحت تر و لذّت بخش تر خواهد شد.😌 اگه کسی بدون شناخت واقعیت های دنیا سراغ دین بِره، اتفاقاً به دین و دینداران ضربه میزنه. 💢 شاید دیده باشید مذهبی هایی رو که احیاناً مسئولیت هایی هم در اماکن مذهبی دارن اما باعث دین زدگی جوانان میشن. ⭕️کسی که بدون برنامه و اتفاقی مذهبی شده باشه، از دینداریش لذّت نمی بره و به همین خاطر یا در ادامه بی دین میشه ⛔️ و یا اگه ظاهراً دیندار باقی بمونه، از دین سوء استفاده میکنه. ✅ ما باید حواسمون باشه که الکی نکنیم. باید کاملا حساب شده و درست پیش رفت... 💠 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
مدیریت غریزه جنسی_21.mp3
3.63M
۲۱ 🔻شیطان؛ سعی می کنه ،تو رو بواسطه این مشکل، از خدا بگیره... باور نکن.... همه چیز، به آسانی قابل جبرانه 🔉 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#سی_روز_تا_خدا #بیست_و_نه_روز_گذشت ✨دو رکعت نماز بخوان ✨✨و به خــ😍ـداوند عرض کن: 💓خدایـا! هر کس ب
✔️همین امشب کنید، فردا دیره✔️ ◀️یکی از آفت‌های امروز و فردا کردن برای آدم شدن در این روایت بسیار زیبا آمده: 🌷امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: 💢فتدارک ما بقی من عمرک و لا تقل غداً أو بعد غد، فإنّما هلک من کان قبلک بإقامتهم علی الأمانی و التسویف حتی أتاهم أمرالله بغته و هم غافلون؛ پس ما بقی عمر خویش را دریاب و مگو فردا یا پس فردا؛ 🌕زیرا کسانی که قبل از تو می‌زیستند، به سبب دو چیز هلاک شدند: 🔻1. باقی ماندنشان بر آرزوها، 🔺2. و دیگری امروز و فردا کردن‌ها، تا اینکه مرگ و امر خدا ناگهانی آنان را گرفت؛ در حالی که آنان در غفلت به سر می‌بردند. 📕الکافی، ج2، ص 136، ح23 🅾ای که میگی فردا، هفته دیگه، ماه دیگه، بعد از دانشگاه.... توبه میکنم، ❓آیا یقین داری که طلوع صبح فردا رو میبینی؟🤔 ⚰قبرستان‌ها مملو هست از که میخواستن فردا توبه کنن ولی به فردا نرسیدن... ☑️اگه واقعا میخوای کنی از همین الان حرکت کن که تضمین برای فردا نیست...⏰ ☠ 🖇بدان تو براى آفريده شدى، نه دنيا ⚠️ 🔆براى رفتن از دنيا، نه پايدار ماندن در آن، ⭕️ براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنيا،✖️ كه هر لحظه ممكن است از دنيا كوچ كنى، و به آخرت در آيى. ✔️ 🔻و تو شكار هستى كه فرار كننده آن نجاتى ندارد، 🔺 🔔و هر كه را بجويد به آن مى‏ رسد، و سرانجام او را مى ‏گيرد. 📢پس، از بترس 🏷نكند زمانى سراغ تو را گيرد كه در حال گناه يا در انتظار توبه كردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بين تو و توبه فاصله اندازد، كه در اين حال خود را تباه كرده ‏اى. 😰 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
💚 . ♥السلام علیک یا ابا صالح المهدے♥ ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🕊 🆔 @Emamzaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ خرداد ۱۳۹۹
📖 صفحـہ ۴۴۶ سـوره صافات 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
94034.mp3
9.71M
ای خورشید پنهان در پس ابرهای غیبت پس کی می آیی؟! 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۴ خرداد ۱۳۹۹
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#منجی_در_ادیان #امام‌زمان‌عج‌در‌ادیان‌و‌مذاهب‌مختلف🗞 #منجی_خواهی_در_انجیل 🔸حضرت عیسی درباره آخر
🗞 🔸« مٰاشٖیَح » کلمهٔ عِبری و معادل واژهٔ فارسی مسیحاست. به معنای «مَسح شده». بنی اسرائیل مقداری روغن بر سر پادشاهان میریختند و مسح می کردند، لذا آن پادشاه را ماشیح میگفتند و اطاعتش را واجب میدانستند. ماشیح، ابتدا لقبِ پادشاهان بود و کم کم به واژه نجات بخش برای آنها تبدیل شد. 🔹بنی اسرائیل که در اوج گرفتاریها دست به دامن سَموئیل(پیامبر) شدند، او طالوت را مَسح نمود، و این شد که لفظِ ماشٖیَح برای اولین بار بر «طالوت» اطلاق شد. ولی آیا موعود، طالوت بود؟ [ادامه دارد] 📗منجی در ادیان، شاکری، ص۳۶ 📔سموئیل اول، باب۲۴، آیه۶ 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 🆔 @EmamZaman
۵ خرداد ۱۳۹۹
چگونه عبادت کنم_37.mp3
8.51M
۳۷ 🤲 کم بخور، اما همیشه بخور! این ضرب‌المثلی هست که بارها درمورد خوردنیهایِ جسم شنیدیم! اما این قاعده درمورد روح هم صدق میکنه! عبادت؛ اگر کم باشه؛ اما استمرار داشته باشه؛ بهتر از حجم زیاد عبادت هست که، روزانه تکرار نمیشه. 🔉 @EmamZaman
۵ خرداد ۱۳۹۹
💪 ✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ما در زمانه ای زندگی میکنیم که اکتفا به دینداری "سنتی و حداقلی" دیگه جواب نمیده. 🚸امتحانات مختلف الهی در آخرالزمان موجب شده که انسان ها انواع مختلف و جدیدی از گناهان رو تجربه کنن. در این بین، مومنین در معرض آسیب های بیشتری قرار گرفتن.⚠️ ❌خصوصا با ورود شبکه های اجتماعی و دسترسی راحت تر به کانال های شبهات و تصاویر مستهجن و ارتباط گسترده با جنس مخالف و.. "یه برنامه ی جامع و کامل برای مبارزه با هوای نفس و ترک گناهان نیاز ضروری هست". ✅ همچنین پدر و مادر ها برای آینده ی بچه هاشون نیاز شدیدی به یه برنامه ی خوب دارن. برای شروع یه برنامه ی خوب ترک گناه باید بریم سراغ دین، ببینیم اهل بیت علیهم السلام، شروع این برنامه رو چه چیزی اعلام فرمودن. امام صادق علیه السلام در کلام شریفی، شروع بندگی عالی رو اینطور میفرمایند: 💠 وتفسیر العبودیّة بذل الکلّ، وسبب ذلک منع النّفس عمّا تهوی، وحملها علی ما تکره، ومفتاح ذلک ترک الرّاحة وحبّ العزلة... ✔️ حضرت میفرمایند: شروع عبودیت و کلید در ورودی عبد شدن، "ترک راحتی" هست. پس نقطه ی آغاز حرکت ما، مبارزه با راحت طلبی خواهد بود... در ادامه، در مورد مبارزه ی گسترده با مطالب نابی تقدیم خواهد شد. 💠 @EmamZaman
۵ خرداد ۱۳۹۹
مدیریت غریزه جنسی_22.mp3
3.16M
آخر..... 🔻شناخت جنس پیوندهای دوستی ؛ به پاکی محیطهای ارتباطی انسان، کمک فوق العاده ای می کند. 🔻باید جنس محیط هايي را که در آن رفت و آمد می کنیم؛ بشناسیم 🔉 @EmamZaman
۵ خرداد ۱۳۹۹