🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#حضرت_مادر #اعداد_در_زندگی_حضرت_زهرا 🌹95🌹عدد نود و پنج 🌹 شهادت ایشان به یک روایت ، ۷۵ روز بعد از ر
❀
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🌹مکان تولد🌹
حضرت زهرا(س)در شهر مکه و در خانه خدیجه(س) دیده به جهان گشودند. این خانه در محله ای بود که به آن «زقاق العطارین»«یعنی کوچه عطارها میگفتند»
و رسول خدا(ص) تا هنگام هجرت در آن خانه ساکن بود.
خانه مبارکی که بارها در آن فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل گردید.
این خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. و از آنجا که محل نزول وحی ، و بخشی از قران ، زیستگاه پیامبر(ص) در مکان تولد حضرت زهرا(س) بود در نظر عموم مسلمین ارزش معنوی و قداست خاص داشت.
🌹شعب ابی طالب🌹
هنوز دوبهار از عمر حضرت فاطمه(س) سپری نشده بود که فشار بر خفقان و اذیت قریش به اوج خود رسیده بود. و پیامبر عظیم الشان اسلام، در خطر جدی قرار داشت.
به حدی که حضرت ابوطالب، بزرگترین حامی رسول خدا(ص) و دین مبین اسلام، که نسبت به حضرت احساس خطر مینمود مسلمین را در شعب خود جای داد.
دوران محاصره سه ساله شعب دوران سختی بود.
حضرت فاطمه(س) در طول این سه سال با چشمان حقیقت ببین خود در عین نگرانی میدید که چگونه پدرش در خطر جدی واقع شده و خواب و آسایش از حضرت رسول(ص) و مسلمین سلب شده است.
عمویش ابوطالب را میدید که با تمام وجود مواظب رسول خداست و در دل شب از بیم خطر خواب به چشمان تیزبین ابوطالب نمیرفت. و هر لحظه از بیم خطر و مترصد پیامبر بود. و گاهی در دل شب پیامبر اکرم(ص) را بیدار نموده و رخت خوابش را از بیم خطر ،حمله مهاجمین قریش، جابجا میکرد.
آن بانوی مقدس در این مدت، در حق دوستی و باطن ستیزی شاهد و همراه پدر بود.
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❀ #حضرت_مادر #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 🌹مکان تولد🌹 حضرت زهرا(س)در شهر مکه و در خانه خدیجه(س)
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🌹فدک🌹
فدک قریهای است که تا مدینه حدود ۱۶۵ کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطه ای حاصل خیز است.
این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر بخشیدند ؛ لذا مشمول اصطلاح انفال گردید و بر طبق آیه صریح قران ، تنها اختصاص به خدا و پیامبر اسلام دارد .
پس از این جریان و با نزول آیه « و ات ذا القربی حقه » پیامبر بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه بخشید .فاطمه و امیر المومنین در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن می کوشیدند و پس از برداشت محصول ، درامد آن را برای فاطمه می فرستادند.
فاطمه نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را میپرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم می نمود و این درحالی بود که معیشت آن حضرت و امیرالمونین (ع) در ساده ترین وضع به سر میبرد .
پس از رحلت رسول خدا غاصبان ولایت با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمیگذاریم ادعا نمودند آنچه از پیامبر باقی مانده است متعلق به تمامی مسلمین است.
حضرت فاطمه زهرا (س) در دفاع از حق مسلم خویش به دو گونه عمل نمود .
ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبود که به شکل ارث به او رسیده باشد.
در مرحله بعد ایشان با احتجاج قرآنی و شاهد آوردن آیه « و ورث سلیمان داوود (سوره نمل آیه ۱۶)» مهر ردی بر ادعای غاصبان ولایت زد🥀
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#حضرت_مادر #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 🌹فدک🌹 فدک قریهای است که تا مدینه حدود ۱۶۵ کیلومتر فاصله دارد
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🌹خانهی نور🌹
در مدینه منوره ، شهر پیامبر ، تنها یک خانه بود که رسول خدا به آن عشق می ورزید و اهلش را به شدت دوست می داشت . این خانه روز و شب محل نزول و عروج فرشتگان الهی بود. پیامبر آن قدر به این خانه احترام میگذاشت که بدون اجازه وارد آن نمیشد ، هر صبح و شام به آنجا میرفت و پس از کوبیدن در آن با صدای بلند بر اهلش سلام میداد. هنگام خارج شدن از شهر ، آخرین نقطه توقفش در مدینه بود و پس از مراجعت ، اول به سراغ همان خانه میرفت.
این خانه در طرف شرقی مسجد النبی (ص) ، هم ردیف دیگر حجره های رسول الله و در وسط آن ها قرار داشت.
ام سلمه در روایتی که درمورد عروسی حضرت فاطمه است ، می گوید :پیامبر ، دختر خود فاطمه (س) و همچنین علی (ع) را پیش خود خواند و دست علی(س) را بر دست راست و دست فاطمه (س) را در دست چپ گرفت و به سینه خود میگذارد و میان دو چشم آن دو را بوسه زد .آن گاه پیامبر به علی (ع) فرمود : علی جان!! خوب همسر داری و به فاطمه فرمورد ای فاطمه !! تو هم خوب همسری داری. سپس از جای برخواست و پیشاپیش آن دو راه افتاد تا اینکه آن دو را به خانه ای که از پیش برای آنها ساخته بود ، وارد کرد .
سرانجام...متاسفانه ، این خانه و ساکنانش پس از رحلت پیامبر مورد بی مهری امت قرار گرفتند و غاصبان ولایت درب این خانه را به آتش کشیدند😞😢
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#حضرت_مادر #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها 🌹خانهی نور🌹 در مدینه منوره ، شهر پیامبر ، تنها یک خانه بود ک
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🌹بیت الاحزان 🌹
حضرت فاطمه زهرا (س) در غم از دست دادن پدر ، روز و شب گریه میکرد .
بعضی از اهالی مدینه نزد امیرالمومنین رفتند و گفتند : فاطمه روز و شب می گرید و با گریه خود خواب را از چشمان همه ما ربوده است . ما نه شب ها خواب خوشی داریم و نه روزها میتوانیم به کسب و کارمان برسیم . آیا میشود از فاطمه (س) درخواست کنی که یا روز گریه کند و شب آرام گیرد ، یا شب گریه کند و روز ارام گیرد ؟
امام (ع) نزد فاطمه (س) رفت و پیغام آنها را به وی رساند .
فاطمه زهرا(س) با دلی پردرد فرمود : آه ! از ماندنم در دنیای آنها چه کم مانده و چه زود است که از میان آنها رخت برکشم . به خدا قسم من نه شب آرام میگیرم نه روز تا وقتی به پدرم ملحق شوم .
بر همین سبب امیرالمومنین اطاقی در گوشه ای از بقیع (کمی دور از شهر) برای حضرت بنا کرد که آن را بیت الاحزان نام نهاد و فاطمه (س) روز ها با دو فرزندش حسن و حسین از خانه خارج میشد و با گریه و ناله به سوی بقیع می رفت و تا شب گریه میکرد و چون شب فرا می رسید ، امیرالمومنین او را به خانه بر میگرداند .
#فاطمیه🥀
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀آفرینش فاطمهٔ زهرا (س) قبل از آدم و حوا🥀
میگویند : خداوند متعال هنگامی که حضرت ادم و حوا را خلق کرد ، آنها در بهشت افتخار کردند ، آدم به حوا گفت : پروردگار بهتر از ما خلقی نیافریده است.
حق تعالی ، به سوی جبرئیل وحی کرد که : دو بندهی من ، آدم و حوا را به سوی فردوس اعلی ببر .
وقتی آدم و حوا داخل فردوس شدند نگاهشان به سوی خانمی افتاد که بر روی تختی از تخت های بهشت نشسته است و تاجی از نور بر سر داشته و دو گوشواره از نور دارد که تمام بهشت از نور آن روشن گردیده است . آدم گفت : ای حبیب من جبرئیل ! این خانم کیست که تمام بهشت از نور روی او روشن گردیده است ؟
جبرئیل گفت : این خانم ، فاطمه (س) دختر محمد (ص) است ، و محمد (ص) پیغمبری از فرزندان توست که خاتم پیامبران است .
آدم گفت : این تاجی که بر سر دارد چیست ؟
جبرئیل گفت : این تاج ، همسر او علی (ع) است .
آدم پرسید : این گوشواره ها چیست که در گوش اوست ؟
جبرئیل گفت : دو فرزند او ، حسن و حسین هستند.
🥀نور فاطمه (س) قبل از خلقت🥀
میگویند حضرت رسول فرمود : حق تعالی نور فاطمه را خلق کرد پیش از آنکه آسمانها و زمین را بیافریند .
بعضی از مردم گفتند : ای رسول خدا ! مگر او داخل انس نیست؟
حضرت فرمودند: فاطمه در باطن حوریه و به ظاهر انسیه میباشد .
گفتند : ای رسول خدا ! حقیقت این سخن را برای ما بیان فرمایید.
حضرت فرمود : حق تعالی پیش از آنکه ادم را خلق کند در هنگامی که ارواح خلایق را آفرید ، فاطمه را از نور خود افرید و چون حق تعالی آدم را خلق کرد نور فاطمه را به آدم نشان داد .
صحابه گفتند : ای رسول خدا ! پیش از افرینش ادم نور فاطمه در کجا بود؟
حضرت فرمود: در حقه ای در زیر ساق عرش قرار داشت .
گفتند : خوراک او چه بود؟
رسول الله فرمودند : طعام او تسبیح و تحمید حق تعالی بود .
📚کشف الغمه
📚معانی الاخبار
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀سخن گفتن حضرت زهرا (س)در شکم مادر🥀
مفضل بن عمر میگوید : از حضرت صادق (ع) سوال کردم که ولادت حضرت فاطمه (س) چگونه بود؟
حضرت فرمودند : وقتی خدیجه با حضرت رسول ازدواج نمود ، زنان مکه به خاطر عداوتی که با آن حضرت داشتند ، از حضرت خدیجه دوری کردند و به او سلام نمیکردند و نمیگذاشتند که زنی نزد او برود .
حضرت خدیجه دچار وحشت عظیمی شد ولیکن عمده غم و غصه حضرت خدیجه برای حضرت رسول بود که مبادا از شدت دشمنی ایشان ، آسیبی به آن حضرت برسد .
وقتی حضرت خدیجه به فاطمه زهرا (س) حامله شد ، حضرت فاطمه در شکم با او سخن میگفت و مونس او بود و به او صبر میداد .
حضرت خدیجه این حالت را از حضرت رسول پنهان میداشت . روزی حضرت داخل شد و شنید که خدیجه با شخصی سخن میگوید ولی کسی در نزد او نیست ، پس فرمود : ای خدیجه! با چه کسی سخن میگویی؟
خدیجه گفت : فرزندی در شکم من است که با من سخن میگوید و مونس من است .
حضرت فرمود : اینک جبرئیل به من خبر میدهد که این فرزند دختر است ، او و نسل او ، طاهر و با میمنت و با برکت است و حق تعالی نسل مرا از او به وجود خواهد آورد و از نسل او ، امامان و پیشوایان دین به هم خواهند رسید و حق تعالی بعد از انقضای وحی ، ایشان را خلیفه های خود در زمین خواهد گردانید .
📚امالی شیخ صدوقی
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀زنده شدن عروس مرده با دعای حضرت زهرا(س)🥀
میگویند : روزی خاتم الانبیا در مسجدالحرام نشسته بود جمعی از بزرگان عرب آمدند و گفتند : ای افتخار عرب ، ما یک مجلس عروسی داریم از شما خواهشمندیم که رخصت دهید فاطمه زهرا (س) در این مجلس شرکت کند و کلبه ما را منور کند . آن حضرت فرمودند : خوب است بروم او را آگاه کنم ، اگر خواست بیاید. سپس رسول خدا به نزد فاطمه رفت و فرمود : ای فرزند و ای نور دیده من ! بزرگان عرب جمع شده و عروسی دارند و نزد من آمدند تا تو را به عروسی خود دعوت کنند ، حال میخواهی برو و اگر نمیخواهی نرو .
حضرت فاطمه (س) سرش را پایین انداخت و مقداری فکر کرد و آنگاه سر برداشت و گفت : ای پدر بزرگوار ! آنان مرا به عروسی دعوت کرده اند اما غرض آن ها اینست مرا مورد مسخره و استهزا قرار دهند زیرا زنان و دختران عرب همه زینت کرده و با لباس های فاخر میآیند و رفتن من به آنجا غیر از شماتت نخواهد بود .رسول خدا بسیار اندوهگین شد و در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت : ای رسول خدا ! حق تعالی به تو سلام می رساند و می فرماید : فاطمه را با لباسی که دارد به عروسی بفرست که در این کار حکمتی است.
رسول خدا پیغام حق تعالی را به فاطمه رساند و آن بانو سجده شکر به جای آورد و گفت : هرچه حکم الهی است ، عین مهربانی است. پس برخاست و لباس کهنه خود را پوشید و به عروسی رفت .
از آن طرف فرشتگان الهی گفتند : پروردگارا ! این دختر پیغمبر اخرالزمان است که او را بر جمیع انبیا برگزیده ای ، او را دل شکسته مکن .
سپس خطاب رب جلیل به جحبرئیل رسید که : دختر برگزیده ما را دریاب و آنچه باید برای او مهیا کنی فراهم کن . سپس جبرئیل به بهشت فردوس رفت و لباس های بهشتی حاضر نمود . هنوز فاطمه چند قدمی بر نداشته بود که صد هزار حوریه به کردش درامدند و جبرئیل سراپای آن نور را از سندس و استبرق بهشتی اراسته کرد و چهره او را از نور حق تعالی بخشید .هنگامی که آن بانوی بزرگوار جلال و لطف خداوند را نسبت به خود دید سجده شکر کرد .
زنان عرب که منتظر حضرت بودند هنگامی که حضرت زهرا را با آن همه جلال و نورانیت دیدند عروس را رها کرده و به پیشواز حضرت شتافتند و از آن همه انوار و عطریات و شکوه و جلال بهشتی همه به سجده افتادند و عروس نیز از تخت به پایین افتاد و بیهوش شد . ناگهان دیدند عروس مرده است و مجلس به عزا تبدیل شد و همه به گریه و زاری افتادند
حضرت فاطمه از این واقعه بسیار ناراحت شد پس دو رکعت نماز به جای آورد و سر به سجده نهاد و گفت : ملکا ! به عزت و جلالت و به حرمت خوبانت و به برکت محمد و علی و برگزیدگانت این عروس را زین شرمساری رها کن .
هنوز خضرت فاطمه در دعا بود که عروس مرده عطسه ای کرد و بلند شد و به پای فاطمه (س) افتاد و گفت : سلام برتو ای دختر رسول خدا و سلام بر پدرت که پیغمبر است و خدایی که میپرستید ، بر حق است و راه بت پرستان باطل می باشد.
میگویند در آن روز هفتصد مرد و زن از اقوام آن عروس و غیره در مکه از شرک پرستی دست برداشته و ایمان آوردند و این معجزه در شهرها شهرت یافت 🦋
📚بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۳۰
📚الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب ، ج۲ ،ص ۴۴۸
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀هدیه جبرئیل به حضرت فاطمه (س)🥀
میگویند : حضرت رسول در شب عروسی حضرت فاطمه (س) به زنان خود دستور فرمود که او را در حجره ام سلمه زینت و اصلاح کنند . زنان رسول خدا از حضرت فاطمه درخواست عطر نمودند ، پس فاطمه زهرا شیشه ای پراز عطر به آنها داد .
وقتی پرسیدند این عطر را از کجا آورده ای ؟
ایشان فرمود : وقتی جبرئیل به شکل دحیه کلبی به محضر رسول خدا وارد شد ، حضرت به من فرمود ای فاطمه ، برای عمویت ، پشتی بیاور .
وقتی که دحیه کلبی از جا برخاست که برود چیزی از لباسش بر زمین افتاد ، رسول خدا امر کرد آن را جمع کنم ، بعدا از رسول خدا سوال شد آن چه بود ؟ حضرت فرمود : آن عنبری بود که از بالهای جبرئیل افتاد .
🥀لوح فاطمهٔ زهرا (س) 🥀
جابربن عبدالله انصاری میگوید : در موقع ولادت مبارک امام حسین (ع) خدمت دختر رسول خدا وارد شدم تا ایشان را به ولادت امام حسین تبریک گویم .
وقتی وارد شدم دیدم در مقابل حضرت لوحی بود که نورش چشم را خیره میکرد . در آن لوح دوازده نام بود ، سه نام در ظاهر آن لوح و سه نام در باطن و سه نام در آخر و سه نام در کنار آن بود . عرض کردم : اینها اسامی چه کسانی است ؟
فاطمه فرمود : اسامی اوصیاء پیامبر (ص) است که اول ایشان پسر عمویم علی (ع) و یازده نفر بعدی از فرزندان من هستند که آخر ایشان قائم (عج) است . در آن لوح در سه جا نام محمد و در چهار جا نام علی قرار داشت .
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀آه جانسوز فاطمه زهرا و غضب الهی 🥀
میگویند : وقتی که حضرت امیرالمومنین را برای بیعت به مسجد آوردند ، حضرت فاطمه مجروح و غمگین ، با جمیع زنان بنی هاشم از خانه بیرون آمد و به طرف مسجد رسول خدا آمد ، وقتی به مسجد رسید به نزدیک ضریح مقدس پیامبر اکرم رفت و با خروش و آواز بلند شروع به گریه کردن نمود و آهی از دل پر درد خویش برکشید و فریاد زد که : ای گروه ستمگر و ای قوم حیله گر!! از پسرعمویم دست بردارید ، به حق آن خدایی که پدرم محمدمصطفی را به راستی فرستاده که اگر دست از این ظلم نکشید و دست از آن حضرت بر ندارید ، گیسوهای خود را بر سرم پریشان میکنم و پیراهن پدرم رسول خدا را می اندازم و دست بر دامن کبریای احدیت میزنم و به درگاه خدا فریاد بر میآورم و آهی چند از سینه پر درد بر میکشم که زمین و زمان را بسوزانم و یک نفس کشنده از شما بر زمین نمیگذارم ، به خدا قسم که ناقه صالح نزد خدا از من گرامی تر نیست و فرزند او نزد خداوند عالمیان از من عزیز تر نیست .
سلمان میگوید : من نزدیک آن حضرت ایستاده بودم ، ناگهان دیدم که دیوارهای مسجد رسول خدا به لرزه درامد و بلند گردید به نحوی که اگر کسی میخواست میتوانست از زیر آن عبور کند .
وقتی من آن حال را دیدم برخودم لرزیدم و اثار غضب الهی را مشاهده کردم پس به نزدیک آن حضرت امدم و استغاثه نمودم که : ای بانوی بزرگوار و ای جگر گوشه رسول خدا و ای مادر حسن و حسین ! این قوم را ببخش و بر امت پدر خود رحم کن ، شما اهل بیت رحمت و شفاعت هستید چون پدرت رحمت عالمیان بود شما باعث عذاب الهی بر ایشان نشوید .
آن حضرت التماس مرا قبول کرد و به حجره طاهره خود رفت و دیوار های مسجد بر جای خود قرار گرفت و گرد و خاک به نحوی شد که تمام مسجد را فرا گرفت . امام باقر فرمودند : به خدا سوگند که اگر فاطمه (س) موی سر خود را میگشود هر آینه همه هلاک میشدند .
در روایات دیگر منقول است : وقتی حضرت فاطمه به مسجد آمد پیراهن پیامبر را بر سر گذاشته بود و دست حسن و حسین را گرفته بود و فریاد میزد که : ای ابوبکر ! تو با ما چکار داری ؟ میخواهی فرزندان مرا یتیم کنی !؟ به خدا سوگند اگر بد نبود موی سر خود را میگشودم و به درگاه خدا صدا بلند میکردم .
مردی از آن گروه به ابوبکر گفت : میخواهی همه را هلاک کنی ؟! ابوبکر ترسید و دست از حضرت برداشت و علی (ع) به خانه خود بازگشت .
📚بحارالانوار ج ۴۳ صفحه ۴۷
📚اصول کافی
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀 شهادت فاطمه زهرا (س) 🥀
بعد از رحلت پدر بزرگوارش تنها نود و پنج روز ( و به قولی هفتاد و پنج روز ) زندگی میکردند.
در ادامه فتنه سقیفه بنی ساعده که به غصب خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) انجامید و به دنبال هجوم غاصبان به منزل حضرت برای اخذ بیعت از امیرمومنان (ع) مجروح شد و همین امر به شهادت مظلومانه حضرتش به روایتی ۱۳جمادی الاول و بنا به قولی در سوم جمادی الثانی سال ۱۲ هجری انجامید.در لحظه شهادت نگران بی مهری های امت جدش بود که نسبت به امام علی روا داشته می شد.
به جز همسر و فرزندانش تنها عمار ، مقداد ، عقیل ، زبیر ، ابوذر، سلمان و جمعی از بنی هاشم افتخار شرکت در مراسم تشییع حضرت را پیدا کردند .
در رحلتش فرشتگان گریه کردند و امام علی در حق او دعا کرد و اشک ریخت . زنان بنی هاشم در فراقش چنان شیون سر دادند که در وصف نمیگنجد.
پیکر مبارک این بانوی بزرگ به قولی در قبرستان بقیع ، به روایتی در خانه خود و به نقلی در نزدیکی مرقد پیامبر خدا به خاک سپرده شد . محل دقیق مرقد حضرت تا ظهور حضرت مهدی (عج) آشکار شدنی نیست .
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
❀
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀 در آغوش کشیدن حسنین (ع) بعد از شهادت 🥀
میگویند : وقتی حضرت فاطمهٔ زهرا (س) به شهادت رسید ، آخرهای شب که شد ، حضرت علی (ع) جنازه حضرت را غسل داد . هنگام غسل هیچ کس حاضر نبود ، جز امام حسن و امام حسین ، حضرت زینب ، ام کلثوم و فضه کنیز آنها و اسماء دختر عُمیس.
حضرت علی فرمودند : سوگند به خدا که غسل و کفن کردن زهرا (س) را بر عهده گرفتم ، او را در میان پیراهنش بدون آنکه پیراهنش را از تنش در بیاورم ، غسل دادم . به خدا سوگند او را مبارک و پاکیزه یافتم ، سپس از باقیمانده حنوط پیامبر ، او را حنوط و کفن کردم .
هنگامی که تصمیم گرفتم بند کفن را ببندم ، صدا زدم : ای ام کلثوم ! ای زینب ! ای سکینه ! ای فضه ! ای حسن و ای حسین ! بیایید با مادرتان وداع کنید که هنگام فراق است و ملاقات در بهشت میباشد.
حسن و حسین به پیش امدند و با آه و ناله فریاد می زدند : آه ! از فراق جدمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمهٔ زهرا ، چه شعله پر حسرت و اندوهی که هرگز خاموش شدنی نیست !
ای مادر حسن و ای مادر حسین ! هنگام که با جدمان محمد مصطفی ملاقات کردی ، سلام ما را به او برسان و به او بگو ما در دنیا بعد از تو یبتیم ماندیم.
امیرالمومنین علی (ع) می فرماید : خدا را گواه میگیرم که فاطمه ناله جانکاه کشید و دست های خود را دراز کرد و فرزندانش را در آغوش گرفت ، ناگاه شنیدم هاتفی از آسمان صدا زد : ای علی (ع) ! حسن و حسین را از آغوش مادرشان جدا کن ، به خدا سوگند این حالت ، فرشتگان آسمان را به گریه انداخت که همانا دوست مشتاق دوست است . ناگهان حسن و حسین را از آغوش مادرشان جدا کردم .
📚انوار البهیه
📚فاطمه زهرا بهجة قلب المصطفی /۵۷۹
📚نوشته شده از کتاب فاطمه دخت نبی / مولف سیده زهرا مومنی
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
❀
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀 قبر پنهان فاطمه زهرا (س) 🥀
حضرت فاطمه (س) به همسرش فرمود : وصیت میکنم که ابوبکر و عمر بر من نماز نخوانند و بر جنازهام حاضر نشوند و پیکرم شبانه دفن شود .
امیرالمومنین (ع) به وصیت حضرت عمل کرد و او را شبانه به خاک سپرد . سپس در قبرستان بقیع ، چند صورت قبر ساخت و بر آنها آب پاشید تا مانند قبر تازه به نظر رسد .
صبحگاهان ، اهل مدینه خبر یافتند که دختر پیامبر (ص) را شبانه دفن کردند . گمان کردند که قبر حضرت زهرا در بقیع است . عمر و یارانش آمدند و گفتند : زنان را میآوریم و این قبرها را میشکافیم تا ببینیم جسد زهرا (س) در کجاست و بر او نماز گزاریم .
حضرت علی خشمناک به بقیع رفت و فرمود : چنانچه کسی از شما به این قبرها دست بزند ، زمین را از خونش رنگین میکنم . آنان نیز چون حضرت علی را در آن حا دیدند قبرستان بقیع را ترک کردند و پی کار خود رفتند.
اصبغ بن نباته از امیرمومنان (ع) پرسید : چرا حضرت زهرا (س) را شبانه به خاک سپردند ؟
حضرت فرمود : چون فاطمه از آن گروه خشمگین بود ، حضورشان را بر جنازهاش خوش نداشت و هرکس از آن قوم پیروی کند ، حرام است که بر کسی از فرزندان زهرا نماز گزارد.
📚بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۱۷۱ و ۱۸۳
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کرامات
🥀مقام خدمتکار او 🥀
زنی نیکوکار و پاکدامن به نام ام ایمن بود که همیشه در خدمت آن بانوی دو عالم بود. هنگامی که حضرت زهرا به شهادت رسید ، دیدن جای خالی آن حضرت بر غم و اندوه و رنج او می افزود ، پس قسم خورد که دیگر در مدینه نماند و از آنجا بیرون رفت. در وسط راه از شدت گرما و حرارت و از شدت عطش پریشان شد ، گفت : خدایا من خدمتکار فاطمه زهرا دختر رسول خدا هستم و تشنگی مرا هلاک می کند.
در آن موقع ندای آمد که ای ام ایمن ، سر بالا کن . چون به آسمان نگاه کرد کوزهای پر از آب سرد و شیرین و گوارا از آسمان آویخته دید. از آن آشامید و شکر الهی را به جا آورد و هفت سال بعد از آن زنده بود و در این سالها نیازی به خوردن و آشامیدن پیدا نکرد و مردم در روزهای بسیار گرم او را به دنبال کارهای خود می فرستادند ولی او هرگز تشنه نمی شد و نیازی به آب و غذا نداشت
🥀چادر نورانی 🥀
امیر مومنان مقداری جو از یک یهودی قرض کرد از آن حضرت گرو خواست . حضرت امیر(ع) چادر حضرت زهرا (س) را به عنوان گرو به آن یهودی داد چادر را به خانه برده در مکانی قرار داد.
شبهنگام ، زن آن یهودی برای کاری به آنجا رفت دید نوری از آنجا می درخشد و خانه را روشن کرده است بسیار متعجب شد برگشت و به یهودی گفت در خانه ما نوری می درخشد که تمامی خانه را روشن کرده ما در آنجا چراغ این گذاشتهایم نمیدانم علت این روشنی چیست؟
یهودی با عجله به آنجا آمد دید که آن نور از چادر حضرت فاطمه(س) است و چنان است که چشم از شعاع آن خیره می گردد ، وقتی برای یهودی معلوم شد که آن نور به برکت آن حضرت است به زن خود گفت شکی نیست که این خاندان نزد خداوند مقامی والا دارند حیف است کسی از این شریف بیبهره باشد پس همان ساعت یهودی و زنش ایمان آوردند.
سبحان مرد و زنش آنچه را دیده بودند برای اقوام و خویشان خود بازگو کردند همه نزدیکان او و نزدیک به ۸۰ نفر از خویشان زنش نیز به دین اسلام در آمدند.
📚تحفة المجالس ، ص۳۳۴
📚بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۲۸
📚تحفة المجالس ، ص۳۳۵
📚ریاحین الشریعه ، ج۱ ، ص۱۲۷
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کرامات_معجزات
🥀تبدیل سنگریزه به غذا🥀
حضرت امام حسن و امام حسین سه روز بود چیزی نخورده و از گرسنگی بی طاقت شده بودند از مادر غذا طلب کردند. چون در خانه چیزی برای خوردن نبود ، آنان را دلداری داده و می فرمود : همین لحظه جد بزرگوارتان می آید چیزی می آورد
پس میرفتند و بعد از لحظهای باز آمده گریه میکردند تا حضرت فاطمه ناراحت و دلگیر شد و اشک از چشم مبارکش روان گردید . هستند خواسته قدری سنگریزه جمع نموده در دیگی کرد و آب روی آن ریخت و سر دیگر را پوشانده آتش در زیر آن روشن کرد تا جوش آمد و به طفلان فرمود : ای جانان مادر صبر کنید اینک طعام بار کردهام هنوز پخته نشده ایشان بیرون رفته بعد از مدتی می آمدند و به مادر عرض می کردند اگر پخته است برای ما بیاور.
آن حضرت می فرمود : الان بار کردهام ، هنوز خام است ساعتی صبر کنید تا پخته شود.
امام حسن بر سر دیگر رفته سرپوش از آن برداشته و گفت : ای مادر اگر پخته است اگر خام برای ما مقداری بیاورد تا بخوریم. حضرتفاطمه کاسه برداشته فرمود : عجیب است اگر پخته باشد چون به سر دیگر آمد دید غذایی در نهایت خوبی و خوشبویی در دیگ است. آن را بیرون آورد و پیش فرزندان گذاشت آنها به غذا خوردن مشغول شدند و پس از آن حضرت بر خاسته وضو تازه کرد و دو رکعت نماز شکر به جای آورد و بعد از آن هر گاه که آن خاتون درمانده می شد مقداری سنگریزه جمع نموده در دیگ می ریخت و بعد از ساعتی همان غذای نیکو را از دیگ در آورده پیش طفلان معصوم خود می گذاشت
وقتی این خبر به پیامبر اکرم رسید فرمود : الحمدلله که در تو هست آنچه در ضریح انبیا و اولیای پیشین بوده است.
📚تحفة المجالس ، ص۳۳۵
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
#حضرت_مادر
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کرامات_معجزات
🥀بسان مریم🥀
رسول خدا سه روز بود که گرسنه بود و غذای نخورده بود به اتاق حضرت فاطمه تشریف آورد و ایشان را رنگ پریده دید چون علت آن را سوال کرد عرض کرد پدر جان سه روز است که غذا نخورده ام حسنی نیز از گرسنگی و رنجور و بی تاب شده و بالاخره خوابیدند.
پیامبر اکرم آن دو را بیدار کرده یکی را بر ران راست و یکی را بر ران چپ نشاند و حضرت فاطمه را در کنار خود جای داده و دستهای مبارک را به گردن حسنین انداخت و امیرالمومنین نیز از پشت سر دست در گردن پیامبر انداخت.
چون ان برگزیدگان خداوند مانند گل و لاله بر گرد آن بزرگوار جمع شدند آن حضرت به جانب آسمان نظر کرده است عرض کرد : الهی و سیدی و مولایی ! اینان اهل بیت من هستند رجس و آلودگی را از ایشان دور گردان.
پس حضرت فاطمه برخاسته به اتاق دیگر رفته و دو رکعت نماز گزارد و دست به آسمان برداشت که: الهی و سیدی! اینان پیامبر تو و علی پسر عموی او و حسن و حسین و نواده پیامبر تو هستند ، خدایا بر ما غذایی فرو فرست چنان که بر بنی اسرائیل فرستادی ایشان خوردند و به آن کافر شدند و ما فرو فرست که به آن ایمان آورده ایم.
هنوز دعا به پایان نرسیده بود که کاسه بزرگی دید که بویی بهتر از مشک از آن به مشام می رسید آن را برداشته نزد آن بزرگواران گذاشت.
امیر مومنان پرسید این از کجاست؟
پیامبر فرمود : ای ابا الحسن بخور و مپرس! سپاس خداوندی که مرا از این دنیا نبرد تا فرزندی داد مثل مریم دختر عمران که هرگاه زکریا از به او می رفت کنار او یار محراب رزقی میافت.
می گفت : ای مریم این از کجاست؟
میگفت : از نزد خداست هرکه را بخواهد بی حساب روزی میدهد.
پس آن بزرگواران از آن غذا خوردن و چون فارغ شدند پیامبر اکرم تشریف بردند.
📚تحفة المجالس ، ص۳۳۸
❀[ @EmamZaman ]❀
┄┅═✧❁✧═┅┄
💬همسرش را جواب کرده بودند، همه، حتی حاذق ترین پزشک ها.
باید برمی گشتند اصفهان.
قصدش را فقط با یک آشنا در میان گذاشت.
مخفیانه عازم جمکران شد.
قامت بست برای نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها.
ذکرهای سجده را می گفت و اشک می ریخت:
پانصد و ده مرتبه یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی!
بانوی دو عالم را قسم داد به همسر و فرزندان مطهرش.
ملتمسانه گفت: طاقت ندارم خانم! مرگ همسر و یتیمی کودکانم را.
بعد از نماز، متوسل شد به صاحب مسجد جمکران.
عهد بست که بست نشین باشد، تا شفای کامل همسرش.
نه آبی بنوشد و نه غذایی بخورد.
شبی را همانجا ماند.
صبح فردا، همان آشنای با خبر کنارش بود، با خبری خوش. با مژده ی شفا.
همسرش خواب دیده بود، خواب چند بانوی گرامی.
فرموده بودند: شفایت را گرفته ایم!
رؤیای زن حقیقت داشت.
با پای خودش آمده بود جمکران،
بیمار جواب کرده ی دیروز آمده بود برای عرض تشکر، از حضرت زهرا و حضرت صاحب الزمان (سلام الله علیهما).
📚خاطرات زهرایی، ص139.
#داستان_مهدوی 🍃
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
@EmamZaman
┄┅═✧❁✧═┅┄