eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ مصیبت بزرگ رحلت پیامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) بر همه مسلمین تسلیت باد ان شاء الله بهره مندی از شفاعت پیامبر اسلام(ص) و خشنودی و رضایت آن حضرت از ما، ۱۴ صلوات بفرستیم و ثوابش را به ایشان هدیه کنیم.
🌹اثبات حضرت رسول(صلوات الله علیه و آله) از آیه قرآن 👈 فإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ بسم الله الرحمن الرحیم ومَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿۱۴۴﴾ سوره مبارکه آل عمران و محمد(ص) جز فرستاده اى كه پيش از او [هم] پيامبرانى [آمده و] گذشتند نيست آيا اگر او «بميرد يا كشته شود» از عقيده خود برمى گرديد و هر كس از عقيده خود بازگردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش مى دهد. 🔺در «ظاهر» آيه مبارکه میفرماید: پیامبر يا به مرگ طبیعی از دنیا میرود يا اینکه به شهادت ميرسدند. ❌اما این طرز ترجمه آيه اشتباه هست و هیچ شكي نيست. ☑️ما اثبات میکنیم لفظ ( أَو) در جمله به معني "يا" نيست ✅به معني "بل (بلکه)" هست 📖 دو مثال قرآنی 1️⃣ مثال اول از قرآن کریم 🔅وأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ (سوره مبارکه الصافات آیه ۱۴۷) ❌ترجمه غلط اين است : و او را به سوي صد هزار نفر يا بيشتر فرستاديم. 👤علامه مجلسی نیز میگوید: معني «او يزيدون» «بل يزيدون» هست ، يعني بلكه بيشتر. 📗بحار الأنوار جلد۲۶ صفحه ۷۱ 👤طبري مفسر مشهور اهل سنت ميگوید: «أَوْ يَزِيدُونَ» به معني «بل يزيدون» هست.يعني بلكه بيشتر. چون محال است خداوند شك كند.«اين از اِضراب هست» 📗تفسیر طبری تفسیر سوره صافات ✍️ دیدیم که طبری گفت از اضراب است ❓اضراب چیست؟ اضراب در علم نحو: مثال : جلَسَ عَلیٌ بَلْ مُحمَّد 👈 با کلمه <بَلْ> کاملا حکم قسمت اول برمیگردد یعنی اول میگوییم علی نشست، با اضرابی میگوییم خیر،محمد نشست .و حکم جمله اول را بطور کامل نقض میکنیم. 2️⃣مثال دوم قرآنی 🔅فكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى (سوره مبارکه النجم آیه 9) ❌ترجمه غلط اين است : تا [فاصله اش] به قدر [طول] دو [انتهاى] كمان « يا » نزديكتر شد. ✅ اما ببينيم امام صادق عليه السلام «أو ادنى» را چگونه ترجمه و تفسير كرده اند: «قوسين أو ادني» ؛در اينجا «أو ادني» به معني يا نزديكتر نيست؛به معني بلكه نزديكتر است. يعني نزديكتر. 📗بحار الأنوار ج۵ ص۲۳۶ ☑️ سند روايت فوق از لحاظ مبناي رجالي كاملا صحيح است. 👈 پس طبق مثال قرآن، کلام امام صادق (علیه السلام)،علامه مجلسی و مفسر بزرگ اهل سنت: «أفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ, »یعنی «أفَإِنْ مَاتَ بَلْ قُتِلَ» يعني پيامبر اكرم(ص) یقینا كشته ميشود. طبق روایات پیامبر اسلام(ص) توسط سم به شهادت رسیده اند. 👤استاد
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 شرح حدیثی مهم از حضرت محمد صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله توسط رهبر انقلاب
🌹امام سجّاد عليه السلام: گناهانى كه از استجابت دعا جلوگيرى مى كنند عبارتند از: بد نيّتى، خبث باطن، دورويى با برادران، باور نداشتن به اجابت دعا، به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا آن كه وقتشان بگذرد، تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نيكوكارى و صدقه، بد زبانى و زشت گويى 📗ميزان الحكمه ج۴ ص۲۸۷
🔟 روز تا آغاز امامت حضرت #ولیعصر(عج) #عید_بیعت 🌹 ✍پیامبر عزیز اسلام (ص) فرمودند : 💫🌸یا علی! عجیب ترین افراد در #ایمان و بزرگترین آنها در ثواب، قومی هستند که در آخرالزمان می آیند. پیامبر اکرم(ص) را ندیده اند و امام نیز از نظر آنها #پنهان است و آنان در سیاهی به روشنی ایمان می آورند (یا از روی نوشته ها ایمان می آورند.)🌸💫 📗معارج الیقین، ص508. 📘خصال ص594. 📕من لایحضره الفقیه، ج4، ص366. 📔 بحارالأنوار، ج52، ص125، ح12. 🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴 @emamzaman
🏃‍♀️ 🏃‍♀️ 🔖چند سال پیش مردم می‌ترسیدند که عکس‌های شخصی و خانوادگی آن‌ها لو رفته و مردم آن را ببینند ولی الآن، حدود 15 سال بعد از شروع تهاجم فرهنگی و جنگ نرم غرب بر علیه ما، برخی از مردم می‌ترسند که در مسابقه برهنگی عقب بیفتند. 💚درحالی‌که مسابقه طبق آموزه باید در کارهای صالح و در جهت رضایت و خشنودی خداوند باشد نه در کارهای فاسد و در جهت رضایت هوای نفس🔥 و خشنودی شیـ😈ـطان: «سَابِقُواْ إِلَی مَغْفِرَهٍ مّن رَّبّکمْ وَجَنَّهٍ عرض‌ها کعَرْضِ السَّمَآءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِک فَضْلُ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَن یشَآءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ با یکدیگر مسابقه بدهید به‌سوی مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنایش مانند پهنای آسمان و زمین است و برای کسانی مهیا شده است که به خدا و پیامبرانش ایمان دارند، این فضل خداست، به هر کس که بخواهد می‌دهد و خداوند صاحب فضل عظیم است.»[1] 📗[1]. سوره حدید: آیه 21. 📱 🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴 @emamzaman
❄️☂❄️ ☂❄️ ❄️ ⚠️ اگه میخوای همسرت پاکدامن باشه هروقت چشمت به نامحرم خورد چشماتو ببنـد و رو نفست وایسا✔️ با خـدا معامله کن☝️ خودش گفتـه: مردان پاک برای زنان پاک❤️ 🏴 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 #معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜 #یار_شصت_و_ششم🌹 ❤️ #بریر_بن_خضیر❤️ ⚫️در روز عاشورا
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 (ع)📜 🌹 💛 💛 🍃 پدر او از صحابه رسول خدا(ص)و از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود، و در جنگ‌هاى امام على(ع) شركت داشت و آن حضرت او را به ولایت فارس گمارده بود، و در سال 51 بدرود حیات گفت. او داراى فرزندانى است كه مشهورترین آنها عمرو و على است كه عمرو در ایام مهادنه در كربلا خدمت امام حسین (ع) رسید و امام او را جهت ارشاد نزد عمر بن سعد مى ‏فرستاده است، و این جریان تا آمدن شمر ادامه داشت، و چون شمر به كربلا آمد، این ارتباط قطع شد. ⚫️ او روز عاشورا از امام اذن گرفت و به میدان آمد در حالى كه این رجز مى‏ خواند: قد علمت كتیبة الانصارانى ساحمى حوزة الذمار ضرب غلام غیر نكس شارى‌دون حسین مهجتى و دارى.( ) 🌺پس عمرو بن قرظه ساعتى رزمید و نزد امام حسین (ع) بازگشت و در برابر آن حضرت ایستاد تا از او در برابر دشمن دفاع كند. ✨ابن نما مى ‏گوید: او صورت و سینه خود را سپر تیرها قرار داده بود و نمى‌گذاشت كه به امام حسین (ع) اصابت كند، و پس از جراحت‌هاى زیادى كه برداشته بود به امام عرض كرد: اى پسر رسول خدا! به عهد خود وفا كردم؟! 🌸آن حضرت فرمود: آرى، تو زودتر از من در بهشت خواهى بود، سلام مرا به رسول خدا برسان و بگو كه من هم به دنبال تو خواهم آمد. 🥀عمرو پس از شنیدن این سخنان بشارت ‏آمیز به روى زمین افتاد و جان تسلیم كرد؛ سلام خدا بر او باد. 🔥اما برادرش على كه با عمـ👿ـر بن سعد به كربلا آمده بود، چون برادرش كشته شد، از میان سپاه كوفه بیرون آمد و ندا كرد: اى حسین! برادر مرا فریفتى و او را كشتى! 💫امام حسین (ع)فرمود: من او را نفریفتم، خدا او را هدایت كرد و تو به گمراهى كشیده شدى. 🔥گفت: خدا مرا بكشد! اگر تو را نكشم، و یا به دست تو كشته نشوم! و به طرف امام حمله كرد. ☄نافع بن هلال او را با ضربه نیزه بر روى زمین انداخت و یاران او آمده و از معركه بیرونش بردند و زخم‌هایش را مدوا كردند تا بهبودى یافت. : «سپاه انصار دانسته ‏اند كه من از كسى كه مسئولیت حفظ جانش با من است، حمایت و حفاظت مى‏ كنم؛ ضربه‏ هاى من همانند ضربه‏ هاى جوانى است كه از صحنه نمى‌گریزد؛ جان و مال من فداى حسین باد!» ابن نما مى ‏گوید: در این مصراع آخر یعنى «جان و مال من فداى حسین باد» اعتراضى نسبت به عمر بن سعد خفته است كه چون امام علیه ‏السلام از او خواست تا از عزمش باز گردد، او گفت: بر خانه خود بیمناكم! امام علیه‏ السلام فرمود: من عوض آن را خواهم داد! عمر بن سعد گفت: بر مالم مى‏ ترسم! امام فرمود: من در حجاز از مال خود به تو خواهم داد؛ عمر بن سعد اظهار بى میلى كرد. 📕 وسیلة الدارین، 173. 📗 نفس المهموم، 262. 📘ابصار العین، 92. 🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴 @emamzaman 🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 #معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜 #یار_شصت_و_هفتم🌹 💛 #عمرو_بن_قرظة_بن_كعب_انصارى💛 🍃 پد
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 (ع)📜 🌹 💛 💛 💫 اهل کوفه و مرد شریف و بزرگوار و شجاع و بزرگ قوم خویش بود. او که از قاریان قرآن، نویسندگان حدیث و از اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع) به شمار می رفت و در جنگهای صفین و جمل و نهروان در سپاه امام علی شمشیر می زد، وقتی امام حسین (ع) به سوی عراق آمد، به سوی او شتافت و در راه به کاروان حسینی پیوست. 🌺او سفارش کرده بود اسبش را که کامل نام داشت از کوفه برایش بیاورند و عمرو بن خالد و دوستانش این کار را کردند. 🥀در روز عاشورا هنگامی که عمرو بن قرظة،‌ از یاران امام، به شهادت رسید و برادرش علی بن قرظة که در سپاه کوفه بود، به خونخواهی او به میدان آمد، نافع بن هلال بر او حمله کرد و او را مجروح ساخت. یارانش برای نجات او حمله کردند و نافع بن هلال با آنها درگیر شد. رجز می خواند و می گفت:« اگر مرا نمی‌شناسید خود را معرفی می‌کنم: من از قبیله جَمَلی هستم و آیین و دینم همان دین حسین بن علی است.» مردی به نام « مزاحم بن حریث » بر او حمله کرد ولی ضربه نافع به او مهلت نداد و شهید شد. ▪️« عمرو بن حجاح»، از فرماندهان سپاه کوفه، فریاد زد:« آیا می دانید با چه کسی می جنگید؟! کسی به تنهایی به میدان اصحاب حسین نرود!» نافع بن هلال، نامش را بر روی تیرهای خود نوشته و آنها را مسموم کرده بود. او با تیرهای خود دوازده نفر از سپاه عمر بن سعد را کشت و بسیاری را مجروح ساخت. هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برهنه کرد و حمله‌کنان فریاد زد:«من شیرمردی از قبیله جملی هستم. پیرو دین علی.» لشگر دشمن چاره کار را در حمله دسته جمعی دیدند. از این رو اطراف نافع را گرفتند و او را هدف تیرها و سنگ های خود قرار دادند تا این که بازوانش را شکستند و او را به اسارت گرفتند. شمر و گروهی از سپاه، او را نزد عمر بن سعد بردند. 🔥عمر بن سعد به او گفت:«ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟!» نافع گفت:« به خدا سوگند جز کسانی که مجروح ساخته ام، دوازده نفر از شما را نیز کشته ام و خود را ملامت نمی کنم. اگر بازوان من سالم بود نمی توانستید مرا اسیر کنید.» 👿شمر به عمر بن سعد گفت:« او را بکش!» 🔥عمر بن سعد گفت:« تو او را آورده ای، اگر می خواهی خودت او را بکش!» شمر شمشیر کشید و چون خواست نافع را بکشد، نافع به او گفت:« به خدا سوگند ملاقات خدا برای تو بسیار دشوار است و خون ما بر گردن تو سنگینی می‌کند. خدا را سپاس می گویم که مرگ ما را به دست بدترین خلق خودش قرار داد!» در این هنگام شمر او را به شهادت رساند. 📗ابصار العین، ص 86. 🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴 @emamzaman 🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
⚫️🕯🕊⚫️🕯🕊 📝 (ص)💖 💛نقش : پیامبر 🍃نام:محمد 💓کنیه: ابوالقاسم 🎉زادروز: ۱۷ ربیع الاول ،عام الفیل/۵۷۰ م 🎈زادگاه: مکه 🖤شهادت:۲۸ صفر سال ۱۱هجری/۶۳۲م 🕌مدفن: مدینه 🌹محل زندگی: مکه،مدینه 🌺القاب:😍 امین،رسول الله،مصطفی،حبیب الله،نعمة الله،خیرة خلق الله،سیدالمرسلین،خاتم النبیین،رحمة للعالمین،نبی امّی 💫نام پدر: عبدالله 🎀نام مادر: آمنه ✨همسران: خدیجه،سوده،عایشه،حفصه،زینب دختر جحش،جویره،صفیه،میمونه ❤️فرزندان: قاسم،زینب،رقیه،ام کلثوم،فاطمه،عبدالله،ابراهیم ✔️طول عمر:۶۳ سال 🍂علت شهادت: خوراندن سم به صورت دارو 🗡قاتل:عبدالصمد بن بشیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمود: میدانید پیامبر ص درگذشت یا کشته شد همانطور که خدا میفرماید: (اگر او درگذرد یا کشته شود به جاهلیت باز میگردید.) او قبل از مرگ مسموم شد. آن دو زن (عایشه و حفصه) به او سم نوشاندند. و در روایت دیگر آمده است: عایشه و حفصه به او سم نوشاندند. 📗تفسیرالعیاشی ج۱ص۲۰۰ و📒 بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶وج۲۸ص۲۱ 📕بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶) —————————— 📗مقاله «اسلام» در "دائرة المعارف بزرگ اسلامی" و نیز کتاب تاریخ تحلیلی اسلام نوشته سیدجعفر شهیدی، اقتباس شده است. 📕آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، با تجدید نظر و اضافات ابوالقاسم گرجی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۸ش. 📘ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی‌تا. و..... 💚🍃 💕شهادت پیامبر گرامی اسلام (ص)را خدمت امام زمان (عج) و همه عزیزان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام تسلیت عرض میکنیم✨ 💚🍃 🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴 ⚫️ @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_صد_هجده 🎀راز سر به مهر با چند ضربه بعدي به در، کمي هشيارتر، پهلو به
📝 💟 🎀 تبعه شما خانواده ساندرز و مرتضي برنامه ديگه اي داشتن اما من مي خواستم دوباره برم حرم ... حرم رفتن ديشبم با امروز فرق زيادي داشت ... ديروز انسان ديگه اي بودم و امروز ديگه اون آدم وجود نداشت ... مي خواستم براي احترام به يک اولي الامر به حرم قدم بزارم ... مرتضي بين ما مونده بود ... با دنيل بره يا با من بياد ... کشيدمش کنار ... ـ شما با اونها برو ... من مسير حرم رو ياد گرفتم ... و جاي نگراني نيست ... مي خوام قرآنم رو بردارم و برم اونجا ... نياز به حمايت اونها دارم براي اينکه بتونم حرکت با بينش روح رو ياد بگيرم ... دو بعد اول رو می شناختم اما با بعد سوم وجودم بيگانه بودم ... حتي اگر لحظاتي از زندگي، بي اختيار من رو نجات داده بود يا به سراغم اومده بود ... من هيچ علم و آگاهي اي از وجودش نداشتم ... و از جهت ديگه، حرکت من بايد با آگاهي و بصيرت اون پيش مي رفت ... و مي دونستم اين نقطه وحشت شيطان بود ... همون طور که حالا وقتي به زمان قبل از سفر نگاه مي کردم به وضوح رد پاي شيطان رو مي ديدم ... زماني که با تمام قدرت داشت من رو به جهت مخالف جريان مي کشيد ... و مدام در برابر دنیل قرار می داد ... من اراده محکم و غير قابل شکستي داشتم اما شرط هاي من در جهات ديگه اي شکل گرفته بود ... و بايد به زودي آجر آجر وجود و روانم رو از اول مي چيدم ... خراب کردن اين بنيان چند ده ساله کار راحتي نبود ... به خصوص که مي دونستم به زودي بايد با لشگر دشمن قديمي بشر هم رو به رو بشم ... اين نبرد همه جانبه، جنگي نبود که به تنهايي قدرت مقابله با اون رو داشته باشم ... مقابل ورودي صحنه آينه ايستادم ... چشم هام رو بستم و دستم رو گذاشتم روي قلبم ... ـ مي دونم صداي من رو مي شنويد ... همون طور که تا امروز صداي دنيل و بئاتريس رو شنيديد ... و همون طور که اون مرد خدا رو براي نجات من فرستاديد ... من امروز اينجا اومدم نه به رسم ديشب ... که اينجام تا بنيان وجودم رو از ابتدا بچينم ... و مي دونم که اگه تا اين لحظه هنوز مورد حمله شيطان قرار نگرفته باشم ... بدون هيچ شکي تا لحظات ديگه به من حمله مي کنن تا داده هاي مغزم رو به چالش بکشن ... و مبنايي رو که در پي آغاز کردنش اينجام آلوده کنن ... چشم هام رو باز کردم و به ايوان آينه خيره شدم ... ـ پس قلب و ذهنم رو به شما مي سپارم ... اونها رو حفظ کنيد و من رو در مسير بعد سوم ياري کنيد ... و به من ياد بديد هر چيزي رو که به عنوان بنده خدا ... و تبعه شما بايد بدونم ... و بايد بهش عمل کنم ... قرآن رو گرفتم دستم و گوشه صحن، جايي براي خودم پيدا کردم ... صفحات يکي پس از ديگري پيش مي رفت و تمام ذهنم معطوف آيات بود ... سوال هاي زيادي برابرم شکل مي گرفت اما اين بار هيچ کدوم از باب شک و ترديد نبود ... شوق به دانستن، علم به حقيقت و مفهوم اونها در وجود من قرار داشت ... با بلند شدن صداي اذان، براي اولين بار نگاهم رو از ميان آيات بلند کردم ... هوا رنگ غروب به خودش گرفته بود ... کمي شانه ها و گردنم رو تکان دادم و دوباره سرم رو پايين انداختم ... بيشتر از دو سوم صفحات قرآن رو پيش رفته بودم که حس کردم يه نفر کنارم ايستاده و داره بهم نگاه مي کنه ... سريع نگاهم رفت بالا ... مرتضي بود که با لبخند خاصي چشم ازم برنمي داشت ... سلام کرد و نشست کنارم ... ـ ديدم هتل نيستي حدس زدم بايد اينجا پيدات کنم ... ـ به اين زودي برگشتيد؟ ... خنده اش گرفت ... ـ زود کجاست؟ ... ساعت از 9 شب گذشته ... تازه تو اين نور کم نشستي که چشم هات آسيب مي بينه ... حداقل مي رفتي جلوتر که نور بيشتري روي صفحه باشه ... بدجور جا خوردم ... سريع به ساعت مچيم نگاه کردم ... باورم نمي شد اصلا متوجه گذر زمان نشده بودم ... ـ چه همه پيش رفتي ... نگاهم برگشت روي شماره صفحه و از جا بلند شدم ... ـ روي بعضي از آيات خيلي فکر کردم ... دفعه بعدي که بخوام قرآن رو بخونم بايد يه دفترچه بردارم و سوال هام رو ليست کنم ... چند لحظه مکث کردم ... ـ برنامه ات براي امشب چيه؟ ... ـ مي خواي جايي ببرمت؟ .. با شرمندگي دستي پشت گردنم کشيدم و نگاه ملتمسانه اي بهش انداختم ... ـ نه مي خوام تو بياي اونجا ... با صداي نسبتا آرامي خنديد و محکم زد روي شونه ام ... ـ آدمي به سرسختي تو توي عمرم نديدم ... زنگ ميزنم به خانوم ميگم امشب منتظر نباشن ... ... ✍نویسنده: 🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴 @emamzaman 🍃 🌸 🎉🌺🍃
✍آیت الله بهجت ره 🔻با کسی نشست و برخاست بکنید که همین که او را دیدید به یاد خدا بیفتید، به یاد طاعت خدا بیفتید؛ نه با کسانی که در فکر معاصی هستند و انسان را از یاد خدا باز می دارند. 📗رساله به سوی محبوب 🌤اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰاصٰاحِبَ الْاَمْرْ🌤 @emamzaman