eitaa logo
♡مهدیاران♡
1.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
دل💔پر زخم زمین🌍 گفته کسی می آید ... ⁦ -فعالیت تخصصی درزمینه #مهدویت درقالب ارائه متن،کلیپ،صوت،کتاب،عکس نوشته... 📞پاسخگویی : @Majnonehosain 🌐کانال مرجع: @emamzaman 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 همراه ما باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌آغاز پیاده‌روی از مسجد سهله ▪️با آغاز پیاده‌روی اربعین از مسجد سهله یعنی خانۀ امام زمان(عج)، غوغایی بسیار بزرگ‌تر و اثری بسیار عمیق‌تر در جان‌ها خواهید گذاشت. ▪️فسلفۀ زیارت اربعین، یاد و یاری امام زمان(عج) است؛ در زیارت اربعین می‌گوییم: وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّة @emamzaman_12
‌ياري امام حسين ⬅️ ياري امام مهدي ☘حضرت سكينه (سلام الله علیها) نقل مي‌كند: امام حسين (علیه السلام) شبي در كربلا، خطاب به ياران خود فرمود: ☀️ همانا جدم رسول خدا (ص) فرمود: 🌴فرزند من حسين در زمين كربلا، غريب و تنها، عطشان و بي كس، كشته ميشود. كسي كه او را ياري كند، ☀️ مرا و فرزندش مهدي را ياري كرده است⛅️ و هر كس به زبان خود، ما را ياري كند، 🎇 فرداي قيامت در حزب ما خواهد بود». @emamzaman_12
🔸نقش غیر قابل انڪار 🔰حتما خود شما به این نکته رسیده اید که اختلافهایی وجود دارد،بین آنچه... ۳۳ ♥ 【 @emamzaman_12
 🌱مواعظ امام جواد علیه السلام... ✍ أَعْلَامُ الدِّینِ، قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْجَوَادُ علیه السلام: کَیْفَ یُضَیَّعُ مَنِ اللَّهُ کَافِلُهُ وَ کَیْفَ یَنْجُو مَنِ اللَّهُ طَالِبُهُ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلَی غَیْرِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ عَمِلَ عَلَی غَیْرِ عِلْمٍ مَا أَفْسَدَ أَکْثَرُ مِمَّا یُصْلِحُ... ✍ترجمه: ✔️چگونه گمراه و درمانده خواهد شد کسی که خداوند سَرپرست و متکفّل اوست⁉ ✔️چطور نجات می یابد کسی که خداوند جوینده او (در تعقیب او) می باشد⁉ ✔️هر که از خدا قطع امید کند و به غیر او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار می کند‼ 📚بحار الانوار ،ج۷۵، ص ۳۶۴ @emamzaman_12
دِل‌شۅرِھ‌دارَم‌بَراۍِ‌خۅدَم بَراۍ‌ثـٰانیِہ‌اۍ‌ڪِہ‌قَرار‌میشَۅَد‌بیـٰایۍ؛ ۅَمَن‌هَنۅزبـٰاتۅقَرن‌هـٰافـٰاصِلِہ‌دارَم..!(:🍂 💫 💚 【 @emamzaman_12
hadadian-mano-hasrate-haram(128).mp3
7.93M
توکه‌خودت‌خوب‌میدونی به‌یاداربعینتم‌مدام‌آقا...💔 🥀 @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡مهدیاران♡
#فرار‌از‌جهنم🔥 #رمان📚 #پارت_نهم زندگی سراسر ترس و وحشت من تموم شده بود … یه آدم عادی بین آدم های عا
🔥 📚 روز قدس بود … صبح عین همیشه رفتم سر کار … گوشی روی گوش، مشفول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم … اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود … . ازش پرسیدم: از کاری که کردی پشیمون نیستی؟ … خیلی محکم گفت: نه، هزار بار هم به اون شب برگردم، بازم از اون زن دفاع می کنم … حتی اگر بدتر از اینم به سرم بیاد… . ولی من پشیمون بودم … خوب یادمه … یه پسر بیست و دو سه ساله، ماشین کارل رو ندید و محکم با موتور خورد بهش… در چپش ضربه دید … کارل عاشق اون ماشین نو بود … . اسلحه اش رو از توی ماشین در آورد … نمی دونم چند تا گلوله توی تنش خالی کرد … فقط یادمه کف خیابون خون راه افتاده بود … همه براش سوت و کف می زدن … من ساکت نگاه می کردم … خیلی ترسیده بودم … فقط ۱۵ سالم بود … . شاید سرگذشت ها یکی نبود … اما اون بچه هایی رو که مسلمان ها شعارش رو می دادن … من با گوشت و پوست و استخوانم وحشت، تنهایی و بی کسی شون رو حس می کردم … ترس، ظلم، جنایت، تنهایی، توی مخروبه زندگی کردن … اینها چیزهایی بود که سعی داشتم فراموش شون کنم … اما با اون حرف ها و تصاویر دوباره تمامش برگشت … . اعصابم خورد شده بود … آچار رو با عصبانیت پرت کردم توی دیوار و داد زدم … لعنت به همه تون … لعنت به تو سعید … . رفتم توی رختکن … رئیس دنبالم اومد … کجا میری استنلی؟ … باید این ماشین رو تا فردا تحویل بدیم. همین جوری هم نیرو کم داریم … همین طور که داشتم لباسم رو عوض می کردم گفتم: نگران نباش رئیس، برگردم تا صبح روش کار می کنم … قبل طلوع تحویلت میدم … . می تونم بهت اعتماد کنم؟ … اعتماد؟ … اولین بار بود که یه نفر روم حساب می کرد و می خواست بهم اعتماد کنه … محکم توی چشم هاش نگاه کردم و گفتم: آره رئیس، مطمئن باش می تونی بهم اعتماد کنی روز عید فطر بود … مرخصی گرفتم … دلم می خواست ببینم چه خبره … . یکی از بچه ها توی آشپزخانه مسجد، داشت قرآن تمرین می کرد … مسابقه حفظ بود … تمام حواسم به کار خودم بود که یکی از آیات رو غلط خوند … ناخودآگاه، تصحیحش کردم و آیه درست رو براش خوندم … با تعجب گفت: استنلی تو قرآن حفظی؟ … منم جا خوردم … هنوز توی حال و هوای خودم بودم و قبلا هرگز هیچ کدوم از اون کلمات عربی رو تکرار نکرده بودم … اون کار، کاملا ناخودآگاه بود … سعید با خنده گفت: اینقدر که این قرآن گوش می کنه عجیب هم نیست … توی راه قرآن گوش می کنه … موقع کار، قرآن گوش می کنه قبلا که موقع خواب هم قرآن، گوش می کرد هر چند الان که دیگه توی مسجد نمی خوابه، دیگه نمی دونم … حس خوبی داشت … برای اولین بار توی کل عمرم یه نفر داشت ازم تعریف می کرد … . روز عید، بعد از اقامه نماز، جشن شروع شد سعید مدام بهم می گفت: تو هم شرکت کن. مطمئن باش اول نشی، دوم یا سوم شدنت حتمیه … اما من اصلا جسارتش رو نداشتم … جلوی اون همه مسلمان… کلماتی که اصلا نمی دونستم چی هستن … من عربی بلد نبودم و زبان من و تلفظ کلماتش فاصله زیادی داشت مجری از پشت میکروفن، اسامی شرکت کننده ها رو می خوند که یهو … سعید از عقب مسجد بلند گفت … یه شرکت کننده دیگه هم هست … و دستش رو گذاشت پشتم و من رو هل داد جلو ،برگشتم با عصبانیت بهش نگاه کردم … دلم می خواست لهش کنم … مجری با خنده گفت … بیا جلو استنلی … چند جزء از قرآن رو حفظی؟ … جزء؟ … جزء دیگه چیه؟ … مات و مبهوت مونده بودم … با چشم های گرد شده و عصبانی به سعید نگاه می کردم … . سرش رو آورد جلو و گفت: یعنی چقدر از قرآن رو حفظی؟… چند بخش رو حفظی؟ چند تا سوره؟ سوره چیه؟ مگه قرآن، بخش بخشه؟ … . سری تکان دادم و به مجری گفتم: نمی دونم صبر کنید … و با عجله رفتم پیش همسر حنیف … اون قرآن ضبط شده، چقدر از قرآن بود؟ … خنده اش گرفت … همه اش رو حفظ کردی؟ آره پس بگو من حافظ ۳۰ جزء از قرآنم … سری تکان دادم … برگشتم نزدیک جایگاه و گفتم: من ۳۰ جزء حفظم … مجری با شنیدن این جمله، با وجد خاصی گفت: ماشاء الله یه حافظ کل توی مسابقه داریم … مسابقه شروع شد … نوبت به من رسید … رفتم روی سن، توی جایگاه نشستم … ضربان قلبم زیاد شده بود … داور مسابقه شروع کرد به پرسیدن 📚رمان‌واقعی‌به‌نویسندگی‌ شهیدمدافع‌حرم‌‌سیدطاها‌ایمانی ... 【 @emamzaman_12
🌱قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ ظهور ..🤲 🕊 🦋 «اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
دلنوشته مهدوے... حال‌آدم‌خوب‌میشود‌از‌صاحب‌داشتن.. میشود‌وقت‌های‌بی‌ڪسی‌ بہ‌او‌پناه‌برد..وقت‌های‌درد‌بااو‌نجوا‌ڪرد.. امام‌پناه‌بنده‌هاست..هزاری‌هم‌ڪه مثل‌خورشید‌پشت‌ابر‌باشد . . خدارا‌برای‌داشتنش‌شڪر . .(: 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12
هدایت شده از 🌸یاس گراف🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزی ظهور میڪنی و میرسدبهار،اما به ماه وسال و زمان اعتبارنیست.... 🍃
id_@mola113 (2).mp3
5.33M
تو هوای توام هوای دلم رو داشته باش💔 🕊 【 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
📌آرزوی‌خوبان‌عالم... اول مظلوم عالم، امام علی، شکایت خویش از مردم روزگارش را به نخلستان می‌بُرد و
📌تاانقلاب‌مهدی... بدانیم که ظهور ولی عصر همان طوری که با این انقلاب ما یک قدم نزدیک شد، با همین انقلاب ما باز هم می‌تواند نزدیک تر بشود؛..🌱🌻🌱 «۲۶» @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️توصیه مهم عارف ملکوتی آیت‌الله ناصری به طلاب 🔹 ما سرباز امام زمان هستیم؛ لسانا که می‌گیم؛ البته من که قابل نیستم شما رو عرض می‌کنم! 🔺 خیر دنیا و آخرت را می‌خواهید توسل به امام زمان عجل‌الله فرجه خدا می‌داند آن بزرگوار یک لحظه از ما غافل نیست... ♥ 【 @emamzaman_12
🔸برداشت غربی ها از انقلاب ما 🔰اعتقاد رایج چنین است که انقلاب ایران به خودی خود رویدادی آخرالزمانی بوده است... ۳۴ ♥ 【 @emamzaman_12
🌱خودسازی... ⭕️بخش معرفی اخلاق ناپسند... موضوع پست: ۱: دروغ ب چه معناست؟🤔 ✔️به معنای سخن گفتن خلاف واقعیت است و از گناهان کبیره هست که در قرآن و روایات از آن نهی شده کلید همه بدی ها و مایه نابودی ایمان هست دروغ گفتن حرام است و پیامدهای دنیوی و اخروی دارد ک موجب خار گشتن فرد دروغ گو می شود.[1] 🌱امام حسن عسکری(ع) می فرمایند: پلیدی ها و زشتی ها در خانه ای قرار داده شده و دروغ کلید[ گشاینده دروازه ]آن است. ۱.وسائل الشیعه ،ج ۱۲، ص۲۴۴، [ ۱]حدیث۱۶۲۰۸. [۲] مستدرک الوسائل،ج ۹،ص۸۸،حدیث۱۰۲۹۸. @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا‌بن‌الحسنـ♥️ اَلااَمیرِ‌سَحَر .. اِی‌مُسافِرِصَحرا اُمیدِ‌وَصلِ‌تورابِیـن‌هَردُعادارَم.! @emamzaman_12
12-maddahi-205.mp3
3.83M
توبهترازهمه‌کس‌میدونی‌رازمنو..💎 دوست‌دارم‌هرچی‌روکه‌یادت‌میندازه‌منو ❣ 【 @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته مهدوے... به نام نامی‌ات دفتر هفته‌ام را می گشایم و به تبرک اسم دلربایت روزم را آغاز می‌کنم و به برکت یاد بهشتی‌ات در آسمان زندگی، بال می‌گشایم ... که تو تمام برکتی، تمام گشایشی، تمام امیدی، تمام موفقیتی، تمام رزقی ... خدا سایه‌ات را برسرم نگه دارد ای مایه‌ی حیاتم 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12
نماهنگ جسین جانم.mp3
6.96M
به‌اشک‌توبه‌رسول‌تون به‌هردلی‌که‌تو‌عزات‌شکست..💔 🥀 【 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
📌تاانقلاب‌مهدی... بدانیم که ظهور ولی عصر همان طوری که با این انقلاب ما یک قدم نزدیک شد، با همین ان
📌آب... همگی می‌ریزن دوره اش میکنن.نمی تونست وایسه بچنگه! نه! دستور نبرد نداشت. دستور چی داشت؟ آب ؛ فقط همین..💎✨ «۲۷» @emamzaman_12
4_5848156125978953068.mp3
4.51M
🖲 اموری که با چشم دیده نمیشه اما انرژی آن روی تمام زندگی ما اثر میگذاره @emamzaman_12
🌱خودسازی... ⭕️بخش معرفی و آثار دروغ... موضوع پست: ۲ چند نوع دروغ داریم.؟🤨 دروغ یکی از مذموم ترین گناهان اخلاقی در قرآن و روایات ازش یاد شده است . مجاز و مصلحتی وغیره هم نداریم مطلقا حرام هست .چرا که ویران کننده ایمان هست. 🌱محمدبن مسلم از امام باقر (ع) روایت می کند که فرمود: براستی ک خدای _عزّوجل_ برای شر و فساد قفل هایی قرار داده و کلید آن قفل ها شراب و باده نوشی است.و[ بدانید که]دروغ از شراب خوری بدتر است. ⭕️دروغ چه آثاری ب دنبال دارد؟🧐 ❌شرّوفساد ❌ویران کننده ایمان ❌نابودی شکوه ❌کلید پلیدی ها ❌سیاهی چهره ❌هرزگی و گناه ‌و..... @emamzaman_12
🔸انگیزه ای برای شناخت مهدی 🔰در کتاب مهدویت در دایره المعارف های غربی به پنج مورد از انگیزه ها و اهداف اندیشمندان.... ۳۵ ♥ 【 @emamzaman_12
enc_16247360568704457375780.mp3
4.15M
فراق‌کرب‌و‌بلا،خیلی‌سخته منو‌نبردی‌حرم،خیلی‌وقته..😔🥀 🌱 【 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
#فرار‌از‌جهنم🔥 #رمان📚 #پارت_دهم روز قدس بود … صبح عین همیشه رفتم سر کار … گوشی روی گوش، مشفول گوش د
🔥 📚 چند کلمه عربی رو می گفت و من ادامه می دادم … کلمات عربی با لهجه غلیظ انگلیسی … همه در حالی که می خندیدند با صدای بلند ماشاء الله می گفتند … . .آخرین بخش رو که خوندم، داور گفت: احسنت … لطف می کنی معنی این آیه رو بگی …؟ -من معنی قرآن رو بلد نیستم … با تعجب پرسید … یعنی نمی دونی این آیه ای که از حفظ خوندی چه معنایی داشت؟ … تعجبم بیشتر شد … آیه چیه؟ … با شنیدن این سوالم جمع بهم ریخت … اصلا نمی دونستم هر مسلمانی این چیزها رو می دونه … از توی نگاه شون فهمیدم به دروغم پی بردن… خیلی حالم گرفته شده بود … به خودم گفتم تمام شد استنلی … دیگه نمیزارن پات رو اینجا بزاری … از جایگاه بلند شدم … هنوز به وسط سن نرسیده بودم که روحانی مسجد، بلندگو رو از داور گرفت … استنلی، می دونی یه نابغه ای که توی این مدت تونستی قرآن رو بدون اینکه بفهمی حفظ کنی؟ … . بعد رو کرد به جمع و با لبخند گفت: می خندید؟ …. شماها همه با حروف و لغت های عربی آشنایی دارید … حالا بیاید تصور کنید که می خواید یه کتاب ۶۰۰ صفحه ای چینی رو فقط با شنیدنش حفظ کنید … چند نفرتون می تونید؟ … . همه ساکت شده بودن و فقط نگاه می کردند … یهو سعید از اون طرف سالن داد زد: من توی حفظ کردن کتاب های دانشگاهم هم مشکل دارم … حالا میشه این ترم چینی نخونیم؟ … و همه بلند خندیدن … حاج آقا، نیم رخ چرخید سمت من … نمی خواید یه کف حسابی براش بزنید؟ … . و تمام سالن برام دست می زدند … به زحمت جلوی بغضم رو گرفته بودم .... به خودم گفتم تمام شد استنلی … دیگه نمیزارن پات رو اینجا بزاری … از جایگاه بلند شدم … هنوز به وسط سن نرسیده بودم که روحانی مسجد، بلندگو رو از داور گرفت … استنلی، می دونی یه نابغه ای که توی این مدت تونستی قرآن رو بدون اینکه بفهمی حفظ کنی؟ … . بعد رو کرد به جمع و با لبخند گفت: می خندید؟ …. شماها همه با حروف و لغت های عربی آشنایی دارید … حالا بیاید تصور کنید که می خواید یه کتاب ۶۰۰ صفحه ای چینی رو فقط با شنیدنش حفظ کنید … چند نفرتون می تونید؟ … . همه ساکت شده بودن و فقط نگاه می کردند … یهو سعید از اون طرف سالن داد زد: من توی حفظ کردن کتاب های دانشگاهم هم مشکل دارم … حالا میشه این ترم چینی نخونیم؟ … و همه بلند خندیدن … حاج آقا، نیم رخ چرخید سمت من … نمی خواید یه کف حسابی براش بزنید؟ … . و تمام سالن برام دست می زدند … به زحمت جلوی بغضم رو گرفته بودم خدای مرده همه رفتن … بچه ها داشتن وسایل رو جمع و مسجد رو مرتب می کردن … . یه گوشه ایستاده بودم … حاج آقا که تنها شد، آستین بالا زد تا به بقیه کمک کنه … رفتم جلو … سرم رو پایین انداختم و گفتم: من مسلمان نیستم … همون طور که سرش پایین بود و داشت آشغال ها رو توی پلاستیک می ریخت گفت: می دونم … شوکه شدم … با تعجب دو قدم دنبالش رفتم … برگشت سمتم … همون اوایل که دیدم اصلا حواست به نجس و پاکی نیست فهمیدم … بعد هم با خنده گفت: اون دفعه از دست تو مجبور شدم کل فرش های مسجد رو بشورم … آخه پسر من، آدم با کفش از دستشویی میاد روی فرش؟ … مگه ندیده بودی بچه ها دم در کفش هاشون رو در می آوردن … خدا رحم کرد دیدم و الا جای نجس نمیشه نماز خوند … سرم رو بیشتر پایین انداختم. خیلی خجالت کشیده بودم … اون روز ده تا فرش بزرگ رو تنهایی شست … هر چی همه پرسیدن؛ چرا؟ … جواب نداد … . من سرایدار بودم و باید می شستم اما از نجس و پاکی چیزی نمی دونستم … از دید من، فقط یه شستن عادی بود … برای اینکه من جلو نرم و من رو لو نده … به هیچ کس دیگه ای هم اجازه نداد کمکش کنه … ولی من فقط به خاطر دوباره شستن اون فرش های تمییز، توی دلم سرزنشش کردم … خیلی خجالت کشیدم … در واقع، برای اولین بار توی عمرم خجالت کشیدم … همین طور که غرق فکر بودم، حاج آقا یهو گفت: راستی حیف تو نیست؟ … اینقدر خوب قرآن رو حفظی اما نمی دونی معنیش چیه … تا حالا بهش فکر نکردی که بری ترجمه اش رو بخونی ببینی خدا چی گفته؟ … برام مهم نیست یه خدای مرده، چی گفته … ترجیح میدم فکر کنم خدایی وجود نداره تا اینکه خدایی رو بپرستم که مسبب نکبت و بدبختی های زندگی منه ... 📚رمان‌واقعی‌به‌نویسندگی‌ شهیدمدافع‌حرم‌‌سیدطاها‌ایمانی ... 【 @emamzaman_12
✍دلنوشته مهدوے... قطعه‌ی گمشده‌ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم، یکی باز کم است این همه آب که جاری است نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است. 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12