♡مهدیاران♡
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕 #با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️ #قسمت_اول «باطن اعمال» از روحانیو
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕
#با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️
#قسمت_دوم
هیکل نسبتا درشتے داشتم. بالاخره مردم به سختی مرا از ماشین خارج کردند. هیچ حرکتی نداشتم. راننده آمبولانس نبضم را گرفت و گفت: کار تمام شده، خدا رحمتش کند. هر کس که مرا مے شناخت درباره من حرف می زد یکی می گفت: حیف شد، خیلی جوان خوبے بود. دیگری گفت: خدا به زن و بچه اش صبر بده ...👩👧👧
مردم با ناراحتی و حسرت، از جوانی از دست رفته ام، به بدنم نگاه می کردند. سیل اسکناس ها و سکه ها بود که به سمتم روانه می شد. بعد از اینکه کار افسر راهنمایے و رانندگے تمام شد👨✈️ و کروکے را کشید، کاور آوردند و بدنم را داخل کاور گذاشتند. با کمک چند نفر دیگر، برانکارد را بلند کردند و داخل آمبولانس بردند. چند نفر از کسانی که مرا مے شناختند گریه می کردند، یکی گفت به خانمش خبر بدهید.🧕
دیگری گفت: نه، به برادرش زنگ بزنید... آمبولانس حرکت کرد.
«فقط آن دونفر»
در میان جمع فقط دو نفر بودند که مرا میدیدند؟ دو انسان بسیار زیبا، مهربان و دوست داشتنی یکی از آن دو نفر جلو آمد و دست راستم را با مهربانی در دست گرفت. و نفر دوم با فاصله از ما ایستاده بود. آمبولانس حرکت کرد. مردم متفرق شدند و من هم با آن دو نفر رفتم... بدنم را به سردخانه فرستادند من با آنها رفتم أما همچنان می دیدم که آمبولانس می رفت، تا اینکه در محوطه ی بیمارستان اصلی شهر و در مقابل سردخانه توقف کرد. من دیدم که راننده آمبولانس بالای سرم آمد و بدنم را به سردخانه فرستاد و در گوشه ای قرار داد تا خانواده ام بیایند. دکتر اورژانس هم گفت: خانواده اش که آمدند بگو تا گواهی فوت 📃 را صادر کنم و تشریفات قانونی تحویل جسد را انجام بدهم. تا اینجا و این صحبت ها را خوب به یاد دارم. من تمام این ماجرا را دیدم. اما این ظاهر ماجرا بود. چیزی که یک انسان معمولی هم از صحنه تصادف مشاهده می کرد. اما برای من اتفاقات دیگری هم رخ داد... «من بازیگر نقش اول آن فیلم بودم» من با آن دو نفر رفتم و یکدفعه خودم را در یک اتاق بزرگ دیدم! آنجا شبیه یک خانه بود که ما داخل یک اتاق آن بودیم. روی دیوار آن، چیزی شبیه پرده سینما ایجاد شد و من از لحظه تولد تا تصادف را با تمام جزئیات و حتی با دیدن نیت های خودم و دیگران دیدم! 👼🤵
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#ادامهدارد...
【 @emamzaman_12 】
3581288140.mp3
346.1K
🌱قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور... 🤲
#امام_زمان♥
#قرار_عاشقی🦋
«اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
✍دلنوشته مهدوے...
آقاجان!😍
بیا و زیر پر و بالمان را بگیر!
قربانت بروم، برگرد!
ما مدتی است گرفتاریم!
آقاجان!
قد و بالایت را بگردم! دلهایمان را غم گرفته!
آقای خوبم!
در این روزهای سخت ما با برکت نامت، با همان یک قبس نور یادت، با همان یک کف دست امید آمدنت به سر بردهایم، ولی خودت میدانی که برکت و نور و امید وقتی است که بیایی...😭
#عشق_نویس🌱
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
🌸لَيْتَ شِعْرِي أَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوىٰ
🍃کاش مي دانستم اکنون کجا اقامت داری»
#امام_زمان
#ندبه
【@emamzaman】
♡مهدیاران♡
📌خصوصیات یاوران ظهور 🔘موانع و پابندهای یاوری امام زمان... 👈 آثار و تالیفات هر کسی بسته به نوع تخص
📍خصوصیات یاوران ظهور
🔘موانع و پابندهای یاوری امام زمان...
👈 شهرت
✔️بعضی ها علاقه فوق العاده ای به شهرت و مشهور شدن در بین مردم دارند. این حالت را می توان در بعضی از بازیگران، ورزشکاران و ... مشاهده کرد برای چنین افرادی ۱ینکه روزی مردم آنها را فراموش کنند از هر چیزی سخت تر است.
روی همین اصل یکی از اولیاء خدا شاگردانش را از شهرت نهی می کرد و آن را مانع پیشرفت و کسب کمالات روحی می دانست.
#امام_زمان♥
#قسمت_سیام
【 @emamzaman_12 】
🔴 مسلمانان بُت پرست در آخرالزمان
⭕️ در آخرالزمان، قبله و دین و حتی خدای بیشتر مردم تغییر میکند:
🌕 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
زمانی برای مردم خواهد آمد که خدایشان شکم، قبله شان زنان باشد؛ دینشان پول و شرافتشان وسایل زندگی آنان است. از ایمان جز نامش و از اسلام جز اثرش و از قرآن جز تلاوتش باقی نمیماند. مساجدشان از نظر ساختمان آباد، و دل هایشان از هدایت ویران است. علمایشان بدترین مردم خدا روی زمین هستند. در چنین زمانی خداوند، آنها را به چهار چیز گرفتار میکند: ستم سلاطین، گرسنگی و قحطی زمان، ظلم و ستم فرمانروایان و حاکمان. اصحاب شگفت زده شدند و گفتند: ای رسول خدا! آیا آنان بُت میپرستند؟ فرمودند: بله! هر درهمی نزد آنان یک بت است.
📗بحار الأنوار، ج۲۲،ص۴۵۳
【@emamzaman】
✍️باور به حضور و وجود امام از جمله باورهای دینی است که می تواند احساس تنهایی را در این جهان برطرف کند زیرا آنگاه که آدمی حقیقتی آسمانی به نام امام را حاضر در کار خود ببیند و بداند که آن شخص به او عشق و محبت می ورزد و به نیازها و افعال بندگان آگاهی دارد و درک کند که امام در شرایط سخت و بحران ها آن ها را تنها نمی گذارد، خود را در هیچ بحرانی تنها نمی بیند و تحمل شداید، مشکلات و رنج ها بر او آسان می گردد.
اضطراب، دلهره، یأس و بدبینی رو به کاهش می نهد و امید جایگزین آن می شود و برای خود در این مسیر پر پیچ و خم، همراهی دلسوز و مهربان تصور می کند.
📚برگرفته از کتاب مهدویت و آرامش روان، محمد سبحانی نیا،ص ۱۶.
#مهدویت_وآرامش_روان
#قسمت_پنجم
#امام_زمان ♥️
【 @emamzaman_12 】
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱وخدا خورشیدِایـــران را آفرید...
تولدتونمبارڪشاهِخراسانیِمن💚
امامرضایدلمخوشاومدی :)
#امام_رضا
#میلاد_امام_رضا🎊
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕 #با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️ #قسمت_دوم هیکل نسبتا درشتے داشتم. بالاخره مردم به سختی
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕
#با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️
#قسمت_سوم
نمی دانم آن لحظات را چگونه توصیف کنم. انگار یک فیلم سه بعدی ایجاد شده بود که من، نه تنها شاهد فيلم، بلکه بازیگر نقش اول آن بودم! 🎥
در تمام این مدت که فیلم زندگی من با همه جزئیات پخش می شد، دست راست من در دست آن دوست مهربان بود.💞
همان که از لحظه تصادف کنارم بود. زیر چشمی به این دو دوست مهربان نگاه می کردم و یاد حرف های معلم دینی دوران تحصیلم افتادم. یعنی این دو، همان ملائکی هستند که در زندگی همواره با ما هستند ?! زمانی که فیلم من پخش می شد فقط یک نگرانی داشتم؛ آن هم اینکه وقتی این دوستان مهربان، تمام اعمال مرا ببینند چه واکنشی نسبت به اشتباهاتم خواهند داشت؟ حالت من، مثل کسی بود که با صمیمی ترین دوستانش که خیلی به آنها احترام می گذارد به دادگاه برود و در دادگاه، فیلمی از جرایمش پخش شود. چقدر آدم شرمنده می شود؟ 😓
من همین حال را داشتم. البته در زندگی ام، همیشه تلاش کرده بودم که گناه نکنم. . از خودم تعریف نمی کنم اما هر چه از دستورات دینی میشنیدم عمل می کردم.....
از خودم تعریف نمی کنم اما هرچه از دستورات دین می شنیدم عمل می کردم.👌
دوستان نزدیک من هم می دانند که من، از نوجوانی تا حالا هیچ گاه با دختر نامحرمی صحبت نکرده بودم. 🧕 زمان مجردی پاک زندگی کردم و خدا هم زندگی خوبی به من هدیه داد. از این بابت خوشحال بودم که آبرویم حفظ خواهد شد. اما برخی اشتباهات و گناهانی که از سر غفلت انجام دادم را چه کنم ? با وجود اینکه آن دو دوست مهربان،. شاهد تمام اعمالم بودند، اما هیچ حرفی نزدند. هیچ گاه مرا سرزنش نکردند. بلکه این من بودم که به خاطر اشتباهاتم بسیار ناراحت میشدم. با دیدن اعمالم، انگار از درون آتش می گرفتم. 🔥 خودم بودم که به خاطر اشتباهاتم از طرف خودم سرزنش می شدم اشتباهاتی مانند دروغ، اذیت کردن مردم و... حالت من مثل افرادی بود که فشار خون بالا دارند؛ در این حالت حرارت بدن آنقدر زیاد می شود که می خواهی خودت را در یک استخر آب یخ بیاندازی.❄️🌊
«داستان تأسیس خیریه»
سال ها قبل، وقتی متوجه شدم دو خانواده مستحق در محله ی ما زندگی می کنند، خیلی ناراحت شدم. با خودم گفتم باید کاری بکنم. . قسمتی از حقوقم را برای این کار اختصاص دادم. این مبلغ را ماهانه بین این دو خانواده تقسیم می کردم، اما باز هم مشکلشان حل نمیشد.👨👩👧 آنها هم هر ماه مبلغی را برای این کار پرداخت می کردند.
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#ادامهدارد...
【 @emamzaman_12 】