12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام حسین
با برادرش عباس
«سلام الله علیهما»
وداع کرد... به خیمهگاه بازگشت؛
شکسته، اندوهگین و گریان بود...
اشکهایش را با آستین پاک میکرد...
سکینه آمد، دامن پدر را گرفت؛
”پدر!... عمویم کجاست؟!“
همین که امام حسین فرمود
عمویت رفت...
نالهی زینب کبری «سلاماللهعلیها»
به آسمان رفت؛
”آه برادرم...
وای عباسم...
وای بر بیکسیِ ما بعد از تو“
چارهسازِ عالَمی بیچاره شد...
🎤 #حاج_حسن_خلج
🔸 يُكَفْكِفُ دُمُوعَه بِكُمّهِ
🔗 #مقتل حضرت عباس بن علی علیه السلام
⚠️لطفاً با حال مناسب بخونید...!
امامسجادﷻفرمودند:
بلندترینشبیکهبرماأهلبيتﷻو
مخدراتوبناتالحسينﷻگذشتآنشبیبود کهخواهرمحضرترقیهﷻبهانهپدرنمودوآنگاه رأسبریدرابرایآندخترآوردندوقتیسرمطهر
سیدشهداءﷻرادرطشتنهادندوروبهخرابه
آوردند،ودرحالیکهپردهبررویآنسربود،در
حضورآنمظلومهنهادند،پردهرابرداشتند،آن معصومهچونمتوجهسرپدرشد
خودرابرآنسرانداختوصورتپدررامیبوسید وبرسروصورتمیزدتااینکهدهانشپرازخون شد،وشمانمیدانیددرآنشببرعمههاو خواهرانمچهگذشت...
[مقتلالحسین،ج۲،ص۸۲]
#مقتل
#روضه
😭 مرثیهای سوزناک از زبان سهساله اباعبدالله...
🔻 بانوان خاندان نبوت بعد از واقعهی عاشورا، شهادت پدران را از دخترانشان پنهان میکردند و به آنها میگفتند که پدران شما به سفر رفتهاند.
🔻 اوضاع به همین صورت ادامه داشت، تا اینکه یزید دستور داد بانوان امام حسین را به همراه امام سجاد در مکانی زندانی کنند...
🔻شبی رقیه دختر امام حسین از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟ همین الان او را در خواب دیدم که بسیار مضطرب و هراسان بود.
وقتی بانوان حرم سخنان او را شنیدند، گریستند و کودکان نیز از گریه آنها به گریه درآمدند و صدای آه و ناله در آن فضا پیچید.
🔻 یزید از خواب بیدار شد و گفت: چه خبر شده؟ اطرافیان تحقیق کردند و حادثهای که پیش آمده بود را برایش بازگو کردند. یزید دستور داد تا سر پدرش برای او ببرند. سر شریف پدر را آوردند و در آغوش دختر گذاشتند. آن دختر گریه و ناله سر داد و از دل فریادی برآورد، بعد از آن بیمار شد و در همان روزگار رحلت نمود.
🔻 روایت شده است که سر شریف امام حسین را برای آن دختر آوردند در حالی که در دستمالی مصری پیچیده شده بود. آنگاه آن را مقابلش گذاشتند و پارچه را از روی آن کنار زدند، آن دختر پرسید: این سر از آن کیست؟
به او جواب دادند: این همان سر پدر توست.
🔻 سر را از روی طشت برداشت و به آغوش کشید و میفرمود: پدر جان چه کسی محاسنت را به خون خضاب کرده است؟ پدرجان چه کسی رگهای گردنت را بریده است؟ پدرجان چه کسی مرا در این کودکی یتیم کرد؟ پدرجان چه کسی بعد از تو ماند تا امیدمان به او باشد؟ پدرجان چه کسی سرپرست این دختر یتیمت هست تا بزرگ شود؟ پدرجان چه کسی حامی این بانوان بدون پوشش است؟ پدرجان چه کسی فریادرس این بیوهگان اسیر است؟ پدرجان چه کسی بر این چشمهای اشکبار ترحم میکند؟ پدرجان چه کسی این گمشدگان غریب را پناه میدهد؟ پدرجان چه کسی دادرس این موهای پریشان است؟ پدرجان بعد از تو چه کسی مانده است؟ وای بر ناامیدی بعد از تو! ای وای از غربت و تنهایی! پدرجان ای کاش قربانی تو میشدم. پدرجان ای کاش قبل از این کور بودم! پدرجان ای کاش سر بر خاک میگذاشتم و محاسنت را این گونه خضاب به خون نمیدیدم... .
🔻 سپس آن دختر لبانش را بر لبان شریف امام حسین گذاشت و آنقدر بلندبلند گریست که بیهوش شد. وقتی او را تکان دادند، ناگاه دیدند که روح از بدن مبارکش جدا شده است.
🔻 چون بانوان اهل بیت آنچه بر آن دختر گذشت را به چشم دیدند، صدا به ناله و گریه بلند کرده و دوباره عزایی به پا کردند و همهی اهل دمشق از این واقعه به گریه و عزا درآمدند. در آن روز، هیچ مرد و زنی دیده نشد، مگر اینکه چشمش گریان بود.
📌 #مقتل ؛ #سوم_محرم
(منابع: سیدبنطاووس، اقبال الاعمال ۵۸۹؛ شیخ صدوق، الامالی ص۱۶۸؛ شیخ عباسقمی، نفسالمهموم ص۴۵۴؛ کامل بهائی ج۲ صفحات ۱۷۸ و ۱۷۹)
رسانه اهلبیتمدیا