eitaa logo
نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
586 دنبال‌کننده
71 عکس
1 ویدیو
0 فایل
خادم‌الشهــدا👈 @shahidhematt کانال نحوه آشنایے و عنایات شهیدهمت👇 @enayate_shahidhemat کانال اولمون👇 از ابراهیم‌همت تاخدا😍✌ @kheiybar
مشاهده در ایتا
دانلود
👇👇 سلام شبتون بخیر خواستم بگم من چند وقت پیش برای اولین بار امتحان آیین نامه رانندگی دادم ولی بخاطر استرس بالا قبول نشدم😞 اون زمان هنوز عضو این کانال شما وکانال نشده بودم ولی... هفته پیش که بصورت کاملا اتفاقی با هر دو کانال آشنا وعضو شدم با زبان دل و نه زبان جسم از خواستم کمکم کنه تا بدون کوچکترین استرسی امتحانمو مجددا بدم و قبول شم👌 پس باتوکل به خدا کتابو برای آخرین بار مرور کردم و چند تایی ام تست زدم✔️ باورتون نمیشه روز امتحان سر جلسه شاید تنها کسی که تونست به استرسش غلبه کنه من بودم‼️😭 همه یه جورایی نا امید بودن ولی یه حسی ته قلبم به من میگفتی تو امروز صد درصد قبولی!!😔☝️ به من بگید این اگه لطف و عنایت پروردگار و بعد شهید بزرگوار مون نیس پس چیه؟؟!!😭💔🙌😓 @enayate_shahidhemat
سلام علیکم یه عنایت از شاید خیلی یه چیز جزئی و کوچک باشد اما شهدا اینقد با مرام و با معرفتن که هرچیزی ازشون بخوای دست رد بهت نمیزنن. راستش چند روزی بود سردرد شدید داشتم 😞 یه روز که بیدار شدم برای نماز صبح سرم رو گرفتم و راه میرفتم تا رفتم وضو گرفتم و اومدم نمازمو خوندم بعد به گفتم داداش سرم خیلی درد میکنه داداش جون سرم رو خوب کن وقتی از خواب بیدار شده باشم سرم خوب شده باشه 😞 که همینطور هم شد از خواب بیدار شدم خیلی بهتر شده بودم🌸 ولی هنوز سر درد داشتم تا دیروز. دیروز بهش گفتم داداش دیگه نمیتونم تحمل کنم سرم هنوز درد میکنه😔 ولی باز بزرگواری کرد سر منو خوب کرد☺️ دوستان به نظر من این خیلی یه چیز کوچیک بود که خواستم ازشون. شما زرنگ باشید چیزای بزرگ از شهدا بخوایید التماس دعا🌹 @enayate_shahidhemat
😍👇 سلام وقتتون بخیر بابت کانال خوبتون یک دنیا ممنونم میخوام از نحوه آشنایی خودم با بگم 🌸سال سوم دبیرستان بودم ک خواهر کوچیکتر از خودم اومد خونه وگفت تو مدرسمون نمایشگاه دفاع مقدس بود خیلی قشنگ بود گفتن هرکس میخاد باموسسه همکاری کنه میتونه فرم پرکنه📝 ما باهاش تماس میگیریم.خواهرم فرم رو پرکرده بود ک یک هفته بعدش تماس گرفتن گفتن روز جمعه برنامه داریم میتونید با اعضای خانواده تشریف بیارید.جمعه صبح من و خواهرکوچیکم و خواهرم بزرگترم باهم رفتیم.وقتی وارد شدیم اونقد استقبال ازمون گرم بود ک من فکر کردم من رو با فرد دیگه ای اشتباه گرفتن همونجا عاشق مسئول رابطین مدارس شدم😇 و هر هفته جمعه ها ک برا رابطین کلاس بود میرفتم ناگفته نماند اون یک سال رو ب عشق اون خانم میرفتم نه شهدا🙁 تا اینکه عید برا راهیان نور ثبت نام میکردن با ما تماس گرفتن گفتن فلان قد هزینشه گفتیم نمیتونیم بیاییم.از مسئولمون اصرار و از ما .... تا اینکه ازم دلیلیشو پرسیدن گفتن بین خودمون میمونه منم گفتم ک ما سه نفریم نمیتونیم هرسه مون بیاییم هزینش زیاده😞.اون لحظه ک گفتم پول نداریم ی لحظه مسئولمون سکوت کردن و خداحافظی کردن.فرداش تماس گرفتن گفتن نفری فلان قد از هزینه شما سه تا خواهر کم میکنیم گفتم شرمنده واقعا نداریم.ایشون هرروز سه بار یا بیشتر تماس میگرفتن📲 و هزینه رو کم میکردن ولی ما بخاطر شرایط مالیمون نمیتونستیم بریم و مسئولمون میگفتن آسمون بیاد زمین زمین بره آسمون من شما سه تا رو میبرم جنوب ک میبرم ☺️تا اینکه پدرم متوجه شدن و ناراحت شدن ک چرا خودسر دعوتشونو رد میکنم ولی تونستیم قانعشون کنیم ک واحب نیست ان شالله سال بعد میریم. بعد سه روز سرور عزیزمون دوباره تماس گرفتن نفری فلان قد ازهزینتون کم کردیم خواهشا نه نگید مابقی رم هروقت داشتید میدید یا خورد خورد بدید دیگه نتونستیم نه بیاریم و راهی اهواز شدیم😍.اون موقع ک مارفتیم اوایل شروع راهیان نور بود مثل الان تو یه پادگان نبودیم هرشب تو یه پادگان اقامت داشتیم.( پدرم پولی داده بود ک همراهمون باشه ما اصلا ب اون پول دست نزدیم ک برگشتیم اولین قسطمونو با اون پول بدیم) تو پادگان میشداغ بودیم ک بعد شام رزم شبانه داشتن✌️. متاسفانه بعد صرف شام اومدیم اتاقمون دیدیم وسایلمون درهم شده نگاه کردیم دیدیم یه مقداراز پولمونو دزدیدن☹️.اونقد گریه کردیم حتی رزم شبانه هم نرفتیم.وقتی مسئولمون متوجه شدن کارد میزدین خونشون درنمیومد. خلاصه اون شب با سختی برامون گذشت.فرداش رفتیم مناطق.اصلا نمیتونستم بفهمم ک چرا همه کفشاشونو درآوردن یا چرا گریه میکنن البته بعضی جاها گریم میومد اما چون چادر نداشتم خجالت میکشیدم😢 گریه کنم تا این‌که رفتیم طلائیه وقتی از سه راهی شهادت گفتن از مقر ابوالفضل العباس حال دلم منقلب شد وقتی از گفتن ک چطور شهید شدن و مادر یه شهیدی هم آورده بودن ک پسرشون همرزم بودن اون لحظه دلم لرزید و با خودم عهد بستم ک چادر سر کنم👌 و مسیر زندگیمو تغییر بدم خواهرم بزرگمم همینطور.وقتی برگشتیم چادر سر کردیم تا ب امروز ک ۱۸ سال میگذره. ان شاءالله خدا همیشه توفیق بده و چادر تا روزی ک از دنیا میرم کنارم باشه ( این مسئلم رم بگم بخاطر چادر سرکردنمون بین فامیل و دوستامون خیلی تحقیر شدیم مخصوصا من😞 ، چون خواهرم بلافاصله حوزه دراومدن زیاد نمیتونستن بهشون متلک بگن خلاصه دلمونو زدیم به دریا و مقابله کردیم).یک شب که دلم از حرف دوستام و یکی از فامیلمون که خیلی باهاش صمیمی بودم شکست💔 و شهید زین الدین رو تو خواب دیدم ک بهم گفتن ناراحت نباش هرچقد به خدا نزدیکتر باشی امتحانت سخت تره😊☝️.🌸الان خواهرم حوزوی و مشاور دینی و یکی از طلاب موفق شهرمون هستن🌸 بنده هم بخاطر مشکلاتی ک برام پیش اومد نتونستم درسمو ادامه بدم ولی خداروشاکرم عنایتش شامل حالمون شده🙂 ناگفته نماند بعد برگشت از موسسه تماس گرفتن گفتن برا شما سه تا خواهر نفری شد پنج هزارتومن هروقت داشتید بدید ماهم خوشحال پانزده تومن همونروز بردیم موسسه و تشکر کردیم🌹 @enayate_shahidhemat
این بزرگوار یکی از شاگردان بودن😍👇 سلام عليكم خاطرات از زبان همسر گرامی ایشان مرا به دوران دبیرستان برگردانید، زمانیکه سرکار خانم بدیهیان دبیر شیمی ما بودند....☺️ خانم بدیهیان حدود سی و دو سه سال پیش دبیر شیمی ما بودن و در فرصت‌های مناسبی که بدست میومد خاطرات خودشون وزندگی شون رو برامون میگفتن🙂، تقریبا اکثر خاطرات کانال رو از زبان ژیلا خانم شنیده بودم....😇 فقط این رو بگم که بعد از باز شدن راه کربلا قسمت نمیشد بریم کربلا تا اینکه نوروز سال89رفتیم راهیان نور، به موقعیت که رسیدیم خاطرات خانم بدیهیان و ازدواج شون به یاد آوردم و رو قسم دادم به مهری که به خانم بدیهیان داشتن و ازش سفر کربلا خواستم💔، دقیقا نورزو سال بعد سفر عتبات قسمتمون شد. به این ترتیب اولین سفر عتبات ما از معجزه و علاقه ایشون به خانم بدیهیان بود.☺️☝️ @enayate_shahidhemat
هر شب بایاد شهدا به خواب میروم وهمیشه باخود گویم شهدا آسمانی بودند وآسمانی شدند🕊 میگویند که شهدا زنده اند ومن این را خوب میدانم خودت خوب میدانی واز گرفتاری من باخبری تو را به خون شهدا قسم میدهم شما به خدا نزدیکی به خدا بگو کمکم کنه به امام حسین بگو منو دست خالی ردم نکنه .اونجا محفل شهداست همگی جمعتون جمعه حاج قاسم هم کنارته💔 به حاج قاسم بگو یکی از همون دختراش گرفتاره بگو واسه من دعا کنه .السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین .شادی روح همه صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم. @enayate_shahidhemat
سلام عرض شد من به میگم داداشی اخه همه داداشاشون روشون غیرتی میشن ومنه تک فرزند غیرت شهیدرودیدم🌸 خاطرات یه سری رو خوندم گفتم بدم نیست منم بگم من وقتی کلاس هشتم بودم برای اولین باربایه گروه میرم راهیان سروضع نامناسبی داشتم نه چادری بودم ونه دین سرم میشدواین توخانواده ی ما عادی بود توکل راهیان باهیچ کس حرف نزدم تاجایی که اسم اومدمن از بغل دستیم پرسیدم کیه که داستانشو گفتن توطول اون 5روزهمه چیزم عوض شددیگه نه موهاموکسی دیدنه جلوچادرمو باز گذاشتم یه چفیه بایه پیکسلم از شهیدگرفتم وتاخوده خونه هم چفیه روبازنکردم واز اون روز چادری شدم✨ وشدم تک چادری خانواده مادری وپدری 😊ولی رابطه ام باداداشم مهمه شرمنده طولانی شد خدانگه دار @enayate_shahidhemat
سلام من دیشب درگیر آزمایشگاه ودکتر بودم فراموش کردم تو ختم آل یس شرکت کنم جا موندم متاسفانه یه آزمایش پسرم داشت سپردم به برا اولین بار بود چیزی ازشون میخواستم خدا رو شکر جواب خوب بود☺️ منم نیت کردم از طرف شهید همت یه کمکی بکنم که انجام شد🌹 @enayate_shahidhemat
سلام من همشهری هستم😊 خواستم این عکس مزار شهید را هم توی کانالتون بگذارید من هر موقع از ناملایمات روزگار دلگرفته میشم😞 تنها مامن و پناهم میشه مزار شهید همت💔 وقتی هیچکس‌نیست صفایی داره✨ @enayate_shahidhemat
سلام یه زمانی تو تلگرام دنبال کانال های جوک وطنز میرفتم تاچند ساعتی رو با خنده های گذری روزگارمو سر کنم ،خنده ها کوتاه بودودل من به این چیزای خوش بود چیزی به یادگیری من اضافه نمیکرد ولی چاره راهور نمیدونستم !سر گردون بودم خودمو گم کرده بودم نمیدونستم چیکار کنم فقط میدونستم خودمو نمیشناسم،خیلی روزگار بدی بود ،شاید توکلم کم بود شاید واسطه ها(ائمه) رو فراموش کرده بودم شایدشاگرد زرنگ(شهدا) های خدارو فراموش کرده بودم ,شاید که نه حتما این طور بوده... خوبی این حالت من این بود میدونستم این چیزا صددرصد حال منو خوب نمیکنه دنبال یه چیز دیگه بودم... تا اینکه سردار بزرگوار قاسم سلیمانی شهید شدن 😭من دیگه دوس نداشتم با خنده های دنیوی که هیچ سودی برای آخرتم ندارن دل خوش کنم راهرو پیدا کره بودم شاگرد ممتاز خدا دستمو گرفت دوست منم شد آخه سردار تو قید حیاتم بود خیلی های رو دوست داشت الان دیگه فهمیده بود خیلی ها ارادت دارن نسبت بهش خیلی ها مثل من دردمند بودنو نیاز به کمک دارن ...🤲 شهیددوستم شده بود با عکسش حرف میزدم و گریه میکردم دلم نمیخواست به حالت قبل بی روح روزگار دنیویم برگردم،خوبیه شهید سلیمانی اینکه دست هیچ کسی رد نمیکنه باهمه زود رفیق میشه ،میگن شهدا بعد شهادتشون مهربون تر میشن دل رحم تر میشن دست خیلی ها رو می‌گیرند میبرن براخود شون .. سخنمو کوتاه کنم شهید سلیمانی عزیز بهم راه نشون داد الان من تو ایتا همش دنبال راه خوبو معنوی میرم کانال های مذهبی رو دنبال میکنم کانال امام زمان منتظر ماست، کانال مدافعان حرم ،کانال ،کانال شهید ابراهیم هادی هرروزم معنوی شده به عطر و نام شهدا وامام زمانم دعا کنیدواسم این حال خوب و تا شهادت داشته باشم دعا میکنم همه کسایی که مث من راهشونو گم کردن شهدا دستشونو بگیرن متشکرم ازهمه شما وهمه کسایی که قلب ادمو با آدمای خوب آشنا میکنید و آدم هارو با معنویات آشنا میکنید خسته نباشید 👏👏👏 اجرتون باشهدا🌹🌹🌹 @enayate_shahidhemat
👇 سلام خسته نباشین میخواستم یه ماجرایی رو برا شما تعریف کنم که در رابطه با شهید همته میشه گفت خوابشو دیدم چند روز پیش، بعد از ظهر خوابیده بودم که خواب دیده بودم که تو یه جایی هستم که مثل بازار های قدیمی کرمانه ، بعد وارد یه جایی شدم دیدم یه کسی بهم داره میخنده منظورم لبخند میزنه ،😊 بعد یه کم باهاش صحبت کردم دقیقا یادم نمیاد چی میگفتم ولی یه جا از صحبت شد ، دیدم ، بعد با شهید در رابطه با شهید سلیمانی بهش گفتم انشاءالله موقع ظهور رجعت میکنن دیگه، هیچ وقت یادم نمیره شهید با یه لبخند زیبایی☺️ بهم گفتن ( بله بله ایشون با بنده حتما برمیگردیم) بعد یه دستی بهمون تکانی داد و خداحافظی کردند😇 بعد از خواب چند دقیقه گیج بودم نمیدونستم خواب بود یا خیالات ... ان‌شاءالله که خیره این خواب یه هفته هم نمیشه @enayate_shahidhemat
👇 سلام عنایت شهید همت من بااینکه خانوادم مذهبی بودن ولی حتی خدا رو هم قبول نداشتم بعد شهید چیت ساز و نگاه حاج قاسم (قبل شهادت) نجاتم داد شدم ی دختر نماز خون مذهبی که چادری نبود خیلی هم داف بود چن وقت پیش گله کردم از شهدا که من انقد شمارو دوس دارم خودتون سر ب راهم کردین حالا ولم کردین ‌؟ خوابیدم. خواب و دیدم که رفتم خونشون براشون گل بردم نمیدونم خانمی که بودن مادرشون بود یا همسرشون اما خیلی دوسم داشتن و لطف اون زمان من خواستگاری داشتم که 80 درصد جوابم اوکی بود که شهید همت گفتند ب صلاحت نیست☝️ با اینی که الان میاد ازدواج کن👉 اقایی که شهید. همت معرفی کردن میشناختم ولی اصلا مذهبی نبود. و نیست منم ب اتکای خوابم که همیشه صادقه اون اقارو رد کردم اما چادرم شب میلاد امام رضا علیه السلام با گریه خوابیدم توی جمعی بودم که همه اقا بودن من فقط بودم خانم و دوتا خانم دیگه یکی میشناختم اما اون یکی نه بهم چادر سیاه هدیه دادن یکی از خانما برام اندازه کرد و اون یکی برام دوخت من نپوشیدم اما گرفتم با شهید همت رفتیم رو به رو حرم سرم انداختن تیر ماه این خوابو دیدم دی چادری شدم و به محض چادری شدم امام رضا طلبیدم💔 اون زمان پدرم مریض بودن از ایشون شفا خواستم با این که احتمال درمانشون کم بود الحمد الله خوب شدن.✨ من الانم شهید همت و خوب نمیشناسم اما ایشون به من لطف دارن چادری شدنم حکایتی عجیب دارد حضرت مادر(س) نگاهم کرده، دستان همت روی سرم کشیده شده. چشم سلیمانی ب چشمانم گره خورده و چیت ساز دستم راگرفته. دست باتوی شهیده رودباری روی تنم چرخیده کلن همه بودن 😅 👇 نمیدونم همه شهدا اینجورن یا حاج همت اینجوریه ولی به نظر من شهیدهمت باهاش هرکی رفیق بشه درگیرش بشه عجیب حواسش بهت هست تو مهمترین انتخابای زندگیت کمکت میکنه بین دو راهیا کنارته کلا همونجوری که درگیرشی اونم شش دونگ حواسش بهت هست خوشا به سعادت اونایی که تو راه شهدان و با شهدا رفیقن به خصوص اونایی که رفیق شهیدشون حاج همت هس🌹 حاج همت خیلی ویژه هس چون نظر کرده اربابه☝️ ماکه دیگه اثر نداره دعامون همنشین حسین دعا کن برامون😔 @enayate_shahidhemat
سلام دیشب قبل خواب پیش خودم میگفتم برای کدومیک ازگره های زندگیم ختم بردارم... الان ساعت5توی خواب... بچه های کلاس بودن.. موهای جلوم گره شده بود. هرکارمیکردم باز نمیشد. یکی ازبچاکلاس گفت بیا اینجاباکلید گره هاتوبازکن.😊 رفتم نشستم وگره موهاموبازکردبدون چیدن.😍 ارسالی اعضا👆👆 کانال عنایات شهیدهمت👇 @enayate_shahidhemat