#ارسالےهمسنگری👇❤️
🍂💛
°[ بِســمِــ اللھ ]°
♡نمےدانم این بہ دلنشستن هاازکجا نشأت مےگیرد؟!
همین بہ دل نشستن هایے کہ راه وبے راه روبہ رویم سبز مےشوند!!
همان هایے کہ اول وآخرو میانہ ے همہ شان ختم میشود بہ تو....بہ تویے کہ بہ دلم نشستے....
نمےدانم استارت این دلدادگے چہ طورزده شد!!با لبخندت؛با نگاه گیرایت یا با راه ورسمت....
اما برخلاف همہ ے این ندانستن ها این را خوب مےدانم کہ وقتے بہ خودم آمدم من بودم وتوودلے کہ بہ تو گره خورده بود....
من وبودم ودلے کہ یادت مدام اورا درپے خود مے کشاند...من بودم ودل...
دلے کہ برایم رقم مےزد ثانیہ هارا بانام تو وبہ ارمغان مےآورد راه همیشہ جاودانت را....راهے کہ ازاین پس من باید ادامہ دهنده اش باشم....
بادلے کہ تو بہ آن نشستہ اے.....🌸🍃
🕊#شہید_همت
❤️#دل_نویسہ
✍ #ساداتِ_گمنامـ ツ
.
.
.
°---------°♡°🌹°♡°---------°
#ارسالی_همسنگری☺️👇👇
سلام.خدا قوت،بابت کانال فوق العاده خوبتون،مطالب ناب،کاربردی،انسان ساز و ... خلاصه مفید، تشکر میکنم،اجرتون با خدا و شهادت روزیتون.
من دوتا رفیق شهید واسه خودم انتخاب کردم؛شهید آقا رسول خلیلی و شهید آقا محمدرضا دهقان امیری،ولی #شهیدهمت یه جاذبه ای داره که نتونستم ساده از کنارش بگذرم،آدمو جذب خودش میکنه
دیروز یه بسم الله گفتم و ایشون رو هم به عنوان #رفیق_شهیدم انتخاب کردم،مطالب کانال به دل میشینه مخصوصا نحوه آشنایی دوستان و از عنایات ایشون گفتن.
من چند وقت پیش #شهیدهمت رو تو خواب دیدم،همون یک بار،یه جایی مثل منطقه،کنار یه ماشین بود از اونا که تو منطقه عملیاتی هست،همین،فقط دیدمشون،من خیلی جذب این #شهید شدم نمیدونم چرا،خیلی دوست دارم باهاشون در ارتباط باشم و به خوابم بیاد
انشاءالله شهدا دعاتون کنند،بازم ممنون بابت کانال خوبتون التماس دعا.
@enayate_shahidhemat
#ارسالیهمسنگری☺️☝️
#دیشب_مسجد_مقدس_جمکران
انشاءالله به حق مولا علی حاجت روا بشید❤️
@enayate_shahidhemat
نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
#ارسالیهمسنگری👇☝️
امروز که رفتیم شهرضا زیارت یه فرقی با باقی روزا داشت...
دوتا زلزله... دوتا فاجعه... دوتا آتیشپارهی دهه نودی هم باهامون اومدن... 😄👦🏻👦🏻
اولش هم نمیخواستیم ببریمشون ولی دیگه چارهای نبود... افتادیم تو هچل... 😅
یکیشون هفت سالشه یکیشون ده سال... هردوشون بین صحبتهای ما و پوسترای اتاقامون حاجهمت رو میشناختن... کنجکاویشون هم باعث شد اسم حاجی که بیاد پاشون رو بکنن توی یه کفش که ما رو هم ببرید... 😬
از همه جالبتر اینکه جوگیر شدهبودن و آتیششون از ما هم تندتر شدهبود... حتی وقتی رسیدیم شهرضا و گفتیم بریم ناهار بخوریم گفتن نه... اول بریم پیش شهیدهمت بعد بریم ناهار...😅
راجب حاجی سوال میپرسیدن و مشخص بود فکرشون درگیر شده... 😊
ما هم یهجوری با فلسفه و نطقهای منبری جوابشون رو میدادیم انگار که یادمون رفتهبود اینا دوتا بچهان و قرار نیست که با حرفهای ما اشک از چشمشون سرازیر بشه و بشینن توبه کنن به خاطر گناهاشون... 😄
یه لحظه از مزار حاجی دور نمیشدن... تمیزش میکردن... دور و اطرافش میچرخیدن... حتی یه بچه کوچولویی که رو مزار حاجی نشست رو یجوری دعوا کردن که بچهی بیچاره دوتا پا قرض گرفت و زد به چاک... انگار میخواستن به ما بگن ببینین! چه هوای رفیقتونو داریم ما .! 😌
چشمشون که افتاد به فروشگاه محصولات فرهنگی اول به قصد ویران کردنش رفتن داخل اما کمکم شروع کردن به علاقه نشون دادن... منم خوشحال از این قضیه دوتا یادگاری که روش عکس شهید همت بود براشون خریدم تا این روز رو یادشون نره... 🙂
و الان هم که چند ساعتی میشه که برگشتیم فقط از شهید همت و بقیهی شهدا از ما سوال میکنن... سوالهایی که حتی ما هم براشون جوابی پیدا نمیکنیم تا قانعشون کنیم...
گفتم که به اینجا برسم : حتی بردن دوتا بچه به گلزار شهدا و اینکه از همون بچگی یه چیزی راجب شهید و شهادت یادشون بدی کم چیزی نیست... کار فرهنگی کوچیکی نیست... نمیدونم عنایت خود حاجی بود یا نه... ولی من به شخصه فکرشو نمیکردم این دوتا آتیشپاره تا این حد علاقه نشون بدن و توجهشون به شهیدهمت جلب بشه...
انشالله که خود حاج همت کمکشون کنه که تا ابد این سفر کوتاه اما جذاب رو یادشون بمونه... ☺️
@enayate_shahidhemat