امشب خواهم اندیشید
تا "خدا" هست،
هیچ لحظه ای
آنقدر سخت نمی شود
که نشود تحملش کرد...!
شدنی ها را انجام می دهم...
و تمام نشدنی هایم را
به "خداوند" می سپارم...
شب بخیر 💫🌙
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸معجزهی صبح را که میبینی آرزوهایت را با شوق به دنیـا بگو🥰
دنیـا صدای عشق و روشنی را خواهد شنید...💓
🌸🍃سـلام دنیا
🌸🍃سـلام صبحِ قشنگ
🌸🍃سـلام زندگی
سـلام به همه دوستان و همراهان✋
صبحتون بخیر و شادی❤️
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با قلبت بگو الهی آمین 🤲🏻
@energyi_mosbat
همه رنج می برن هرکسی به یه نحوی
و چقدر خوب توی این ویدیو توضیح دادن
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربیات یک فرد ۳۹ ساله :
عاشق شید
مشروب نخورید
سیگار و مواد نکشید
د کلاس عرفان نرید
عبادت کنید
دوست کم
پس انداز سفر
زیاد الکی بخندید
فیلم و کتاب
سوت بزنید
باغبونی کنید
و باز هم عاشق شید
@energyi_mosbat
📌#روانشناسی
!این کارهارو در حق خودت بکنᥫ᭡
●خودت را برای چیزهایی که
از قبل نمی دانستی و الان می دانی، ببخش
●به یاد داشته باش برخی عاشقت
میشوند و برخی از تو متنفر می شوند
این ها به تو ربطی ندارد بخاطر احساسی
که دیگران به تو دارند خودت را قضاوت نکن
●هیچوقت نپرس چرا این بلاها سر
من میاد به جای آن بپرس این داستان
چه چیزی به من یاد داد
●از افرادی که به تو القا می کنند
که دوست داشتن تو سخت است، فاصله بگیر
●اجازه نده افرادی که برای تو کار
خاصی انجام نمی دهند افکار و احساسات
تو رو کنترل کنند...
@energyi_mosbat
16.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
فقط خون امام حسین میتوانست فاصله طبقاتی را از بین ببرد
#علیرضا_نبی
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار خوب چیه ؟
دکتر الهی قمشه ای
@energyi_mosbat
💢 بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شم
و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یک یخچال برای "ننه نخودی" بود.
ننه نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچوقت بچهدار نشده بود...
میگفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود میریخت و فال میگرفت.
پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخت ؛ اما "نخودی" مانده بود تهِ اسمش.
ننه نخودی در زمستان و تابستان آبیخ میخورد، ولی یخچال نداشت.
ننه ، شبها میآمد درِ خانهی ما و یک قالب بزرگ یخ میگرفت.
توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "کاسهی ننه نخودی" بود.
ننه با خانهی ما ندار بود.
درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن میآمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم میآوردیم برای او.
با بابا رفیق بود!
برایش شالگردن و جوراب پشمی میبافت و در حین صحبت با پدر توی هر جملهاش یک "پسرم" میگفت.
یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد.
بچهی فامیل که از دیدن یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود ، جیغ زد و گریه کرد.
ننه بهش آبنبات داد.
ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد.
بچه را آرام کردیم و کاسهی ننه نخودی را از جایخی برایش آوردیم.
بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت:
"ننه! از این به بعد در بزن!"
ننه، مکث کرد و به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بیحرف رفت...
بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد.
کاسهی ننه نخودی مدتها توی جایخی یخچالمان ماند و روی یخاش، یک لایه برفک نشسته بود..
یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانهی ننه.
در را باز کرد.
به بابا نگاه کرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمیخورم، پسرم!"
قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود.
او توی خانهی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر".
یک در ، یک درِ آهنی ناقابل ، یک در نزدن و حرف پدر
ننه را برد به دنیای تنهایی خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "پسرش" پسرش نبوده!
ننه نخودی یک روز داغ تابستان از دنیا رفت...
توی تشییع جنازهاش کاسهی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد.
👌یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل... چقدر آثار تلخی بهمراه دارد....
کاسه یخ ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود...
خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی؟ کجا؟ در یخچال دل چه کسانی!!!
هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد...
حواسمان به یکدیگر باشد.
در پیچ و خم این روزگار، هوای دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم.
نگذاریم گل محبت، پشت درب نامهربانی پژمرده شود...
یکدیگر را صمیمانه دوست بداریم...
چون عمر و زندگی اون چیزی که فکرمیکنیم نیست خیلی کوتاه ست...🌺
@energyi_mosbat