چه دقیق فرمود چه درست! همان وقتی که علی اکبر را درونِ عبا سَرِ هم میکرد… وصله میزد. قامتِ پاره پاره اش را کنار هم جمع میکرد. هرچه میگشت هی کم می آمد، هی کم می آمد.. هرچه چشم میگرداند نمیتوانست تمامِ علی اکبر را پیدا کند، همان ساعت فرمود یا دهر اف لک من خلیل! «ای دنیا! اُف و (لعنت) بر دوستیِ تو!»
حالا امشب دوستیات را نشان دادی. امشب که هی همه چیز کم می آید، هر قدر در کیسه ها، پلاستیکها، میان پارچهها علی اکبرها را جمع میکنند باز هم تکه هایی کم می آید…. هر چه زیر اوار را میگردند نمیتوانند تمام یک کودک را پیدا کنند.
یکی به دستها راضی شده، یکی به سر…
یا دهر! اف لک من خلیل!
#روضه
https://eitaa.com/enfaghmahdavii