eitaa logo
انگاشت | مارکت علوم انسانی (نسل زد)
129 دنبال‌کننده
286 عکس
109 ویدیو
11 فایل
جایی از نسل زد برای گفتن از مسائل فرهنگی،نقداجتماعی،علمی،ادبی و خلاصه روایتی از تجربه زندگی! 👤[ایده های یک #دهه_هشتادی]: @Mojshik کست باکس: https://castbox.fm/va/6100095 شنوتو: https://shenoto.com/channel/podcast/Engasht آیدی تلگرام و سروش: engasht_ir@
مشاهده در ایتا
دانلود
⏺ادبیات بابایی بهم میگن بزرگ میشی مرد میشی پشت لبات سبز میشه گردنت کلفت میشه شونه هات پهن میشن آقا میشی بابایی تو دلم قنج نمیره حول نمیشم دست و پاهام گم نمیشن میشینم یه گوشه و کز میکنم با خودم فکر می کنم: بزرگ شدن؟ دوس ندارم؛ وقتی آدم بزرگ میشه سنگکا کوچیک میشن بربریا خمیر میشن گلا پژمرده میشن آدما اخمو میشن دلاشون کوچیک میشه همسایه ها دور میشن بابایی! میدونی غصه چیه؟ غروبا تنگ میشن صب و شب شنبه میاد جمعه میره. بین دوستای قدیم هم بازیا دیگه نیس گل کوچیک تو کوچه بچیگیا! چون اونا بزرگ میشن صفا از جمعا میره کینه میاد یادشون میره که شادی بکنن سایه جنگ میاد بابایی جالبه ها! دیدما حیوونا اهلی میشن اونا که عقل ندارن مدرسه آقا معلم ندارن آدما همه چی دارن پس چرا گرگ میشن بابایی بچه یتیم تو محلّو میشناسی کوچه بن بسته خونه آجریه درشون زنگ زده چون آهنیه! میگن اینجور آدما بزرگ بشن خلاف میشن، بنگی میشن رد میدنو نعشه میشن.... بابایی نگی چیه؟ رد چی چیه؟ نعشه چیه؟ بابایی اخم نکن؛ میدونم حرفای گنده نزم خوب باشم مشقامو یادم نره قبل خواب دندونامو هرّو مسواک بزنم! شبا هم زود بخوابم جوجو نیاد؛ منو نخوره! ولی خب ختم کلوم_ حرفا تموم دردا نبود وقت حروم_ نمی خوام بزرگ بشم..... @engasht_ir
هدایت شده از عبدالحسین خسروپناه
Aminzade پاسخ علمی و تاریخی حجت‌الاسلام دکتر خسروپناه به شبهه اخیر مولوی گرگیج/ *شبهات در فضای علمی مطرح شود* http://shabestan.ir/detail/News/1126862 حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه، رئیس شورای اندیشه‌ورز سازمان فرهنگی هنری و فرهنگسرای اندیشه براساس اسناد تاریخی و نصوص شیعه به شبهه مطرح شده در روزهای اخیر پاسخ داد.
✒ modern و tradition این دو اصطلاحی اند که در اصل مقابل هم بکار می روند اما در خطای برگردانی هر یک به هر یک به معنایی دون وضع خود استعمال می شوند. ..... @enegasht_ir
توصیه: فضای آموزشی و محیط های عمومی نشر عقاید اسلامی باید رویکردی تبلیغی دیگری را برگزینند که ما آن را الاهیات عمومی می نامیم. الاهیات عمومی متشکل از عناصری است که به صورت مختصر عبارت اند از: ۱. تکلف گریز؛ یعنی از مفاهیم پیچیده و دشواری های زبانی دوری می کند ۲. عقل محوری؛ این بیشتر به ادله عقلی رجوع می کند تا مباحث پیچیده نقلی و دلالت های قرآنی_ حدیثی ۳. اختصار؛ دامنه مباحث موجر و بسیط است و وارد مسائل تخصصی نمی شد ۴. عمومیت؛ مباحث این الاهیات برای عموم مردم کاربرد دارد و همه فهم و مکفی است با این وجوه است که این نوع خداشناسی را الاهیات عمومی می نامیم! این نحو آموزش دینی می تواند ظرفیتی را در مخاطب بوجود بیاورد که علاوه بر درک درست دین، بنیاد های فکری او توان مواجه ای فعالانه را با اندیشه های متضاد داشته باشد. این مواجه در حد مقبولی حالت تدافعی استواری را در فرد می سازد و به او اطمینان می دهد که در صورت عدم توان پاسخ گویی خود فرد به مسائل، وی به راحتی با استعانت از مراجع عقیدتی اش می تواند از باور هایش محافظت کند. @enegasht_ir
انگاشت | مارکت علوم انسانی (نسل زد)
#نکته ✒ modern و tradition این دو اصطلاحی اند که در اصل مقابل هم بکار می روند اما در خطای برگردا
✒ این دو مفهوم در ابعاد معرفتی مختلف هر یک به معانی البته نچندان متفاوتی بکار می روند. لفظ مدرن در جای خودش مقابل اصطلاح سنت بکار گرفته شد. مقصود از مدرن نو شدگی معمول نبود بلکه پایبندی به نظام معنایی این جهانی در تضاد با میراث مسیحی اروپایی بود که با این چرخش شناختی؛ عملا عالم و آدم جدیدی را پیش روی تاریخ نهاد. از جمله اصول عدول یافته از سنت را می توان ترجيح این جهانی (سکولاریسم)، عقل خود بنیاد، اصالت فرد انسان بر شمرد. ..... @enegasht_ir
انگاشت | مارکت علوم انسانی (نسل زد)
#نکته ✒ این دو مفهوم در ابعاد معرفتی مختلف هر یک به معانی البته نچندان متفاوتی بکار می روند. لفظ مدر
✒ با لحاظ قید تاریخی در تعریف، فهمیده می شود که اقتضای این دو گانگی نخست در خود قلمرو مسیحی_ هلنیستی (دینی_ اسطوره ای) اروپا قابل درک است. در امتداد این مفهوم شناسی با در نظر داشت معیار هایی که موجب شکل گیری دو طیف جهان بینی traditional و modern شد، رویداد های مشابهی در گذار از سنت به مدرن را می شود شاهد بود. پس در جهان یا جهان های اجتماعی که هیچگاه تلقی دینی و ساختار های مدنی همگونی با فضای غرب قرون میانه نداشتند تکوین اجتماعی به گونه اروپایی_ آمریکایی قابل بومی سازی نیست. ..... @enegasht_ir
⏺ادبیات فاطمی 🖤به مناسبت شهادت حضرت مادر، خانم صدیقه الشهیده فاطمه طاهره (سلام الله علیه و آله) برایم حرف از مادر، جگر سوزانده و سینم به سیلی یهودی مرده بادا دین و آیینم 💠💠💠 مگر مردی نبود آنجا که بند از شیر بگشاید؟ خدایا آتش دل دارم و چون کوه سنگینم 💠💠💠 نمیدانم مگر یاران نبودند؟ تف به یارانی که در حال خوشم پیدا و در سختی نمی بینم.... 💠💠💠 یکی شان نآمد و سدی شود بر خیل نامردان خدایا تف به یارانی که یاریشان نمی بینم 💠💠💠 خدایا گر نبودش رخصت پیغمبر تازی چنان می کشتم از ایشان که اعرابی نمیدیدم 💠💠💠 خدا پروردگار کعبه ای باشد که بر گردش خلایق را قبول اما مسلمانی نمیبینم 💠💠💠 من از این درد میمیرم ولی با بردن جنگی که در آن انتقام سختی از آن [جمع] میگیرم! 👤سردبیر .... @enegasht_ir
هدایت شده از فلسفه ذهن
📛 غدّه صنوبری را جایگاه دانسته بود؛ چرا که فکر می‌کرد تأثیر و تأثّر علّی بین ذهن و بدن، دقیقاً در این مکان اتّفاق می‏افتد. هرچند تئوری رسمی او این بود که روح هرگز در مکان قرار نمی‌گیرد. ولی این استراتژی دکارت از نظر جگون کیم، بی‌معناست؛ زیرا هیچ شواهدی وجود ندارد که مکانی منفرد در مغز وجود داشته باشد (نقطه‌ای فاقد بُعد) که تأثیرات علّی ذهن – بدن در آن اتّفاق بیفتد. بلکه تا آنجا که علم تجربی نشان داده، حالات و فعالیت‌های مختلف ذهن، در تمامی بخش‌های و سیستم عصبی توزیع شده‏اند. 📛 به اعتقاد کیم، در اینجا پرسشی دیگر هم خودنمایی می‌کند: «چه چیزی روح را در یک مکان خاص نگه می‌دارد؟ وقتی که من از صندلی مطالعه خود بر می‏خیزم و به اتاق طبقه پایین می‌روم، روح من بگونه‏ای به بدن من ضمیمه می‌شود و دقیقاً همان خط سیر بدنم را طی می‌کند؟ وقتی که من سوار هواپیما هستم و هواپیما شتاب می‌گیرد و بلند می‌شود، روح غیر مادّی من بگونه‌ای مدیریت می‌کند که دقیقاً همان شتاب هواپیما و بدن من را بیابد و با 560 مایل در ساعت، سرعت بگیرد؟! گویی روح بگونه‌ای محکم به بخش‌هایی از مغز من چسبیده شده و همراه آن حرکت می‌کند. ... آیا این عبارات، معنای محصّلی دارند؟» (See: Kim, 2010, Philosophy of Mind, p.33.) 📛 این همان اشکال اساسی است که دیدگاه‏های رئالیستی درباره کلّی‏ها (دیدگاه افلاطونی درباره مثُل) را نیز در کانتکست به چالش کشیده است. آن‏جا هم خلاء تبیینی درباره نحوه وجود و چگونگی حضور ویژگی‌های کلّی در مصادیق جزئی، بنحوی گسترده مورد بحث قرار گرفته است. تبیین حضور در جزئی‌ها، این هزینه را برای دیدگاه تحلیلی دارد که ویژگی کلّی، بعنوان واقعیّتی فرا زمانی – فرامکانی، در مصداق جزئی که زمانی – مکانی است، تحقّق می‌یابد و تبیین چنین ارتباطی، نیازمند یک معنای متافیزیکی جدید برای بخش‌های یک وجود است. 📛 این مسئله را می‏توان به عبارت دیگر، ابهام در «نقطه اتّصال» کلّی با جزئی دانست که به ابهام در رابطه » (Instatiation) می‌انجامد. به بیان آرمسترانگ، شما ویژگی‌هایی کلّی دارید که نمونه‌دار نشده‌اند و نیاز به جایی دارید که آنها را مأوا دهید: "عرش افلاطونی". آنها در جهان عادی زمانی – مکانی یافت نمی‏شوند. پس بنظر می‌رسد که هر ویژگی کلّی نمونه‌دار شده، قبلاً به شکل نمونه‌دار نشده در آن قلمروی فرامادی حضور دارد. 📛 بنابراین ما با دو قلمرو مواجه هستیم: قلمرو کلّی‌ها و قلمرو جزئی‌ها که این دوّمی، مربوط به اشیاء عادی زمانی – مکانی است. در این‌صورت «نمونه‌دار شدن» به یک مسئله بزرگ تبدیل می‌شود؛ رابطه‌ای بین ویژگی‌های کلّی و مصادیق جزئی آنها که از این دو قلمرو عبور می‌کند. (See: Armstrong, 1989, Universals; An Opinionated Introduction, pp.65-76.) @PhilMind
انگاشت | مارکت علوم انسانی (نسل زد)
#نکته ✒ با لحاظ قید تاریخی در تعریف، فهمیده می شود که اقتضای این دو گانگی نخست در خود قلمرو مسیحی_ ه
✒ اصل چالش سنت و مدرن برای دین ورزانی است که دغدغه اصالت شرق معنوی بر غرب را دارند. بر چنین گروه هایی است که با بومی سازی مبنایی دو گونه جهان ما قبل و مابعد و نه تطبیق صوری از غرب، به احیای عالم و آدم پسند خود یعنی تلقی شرقی از مدرن بپردازند. ..... @enegasht_ir
به امید آوارگی تمام خائنین به وطن🇮🇷