❖ حکایت اقتصاد ایرانی در گلستان سعدی
• آورده اند که انوشروان عادل در شکارگاهی صیدی کباب کرده بود و نمک نبود . غلامی را به روستا فرستاد تا نمک حاصل کند. گفت: زینهار تا نمک به قیمت بستانی تا رسمی نگردد و دیه خراب نشود. ( یعنی مواظب باش نمک را گران نخری تا در روستا رسم بد ایجاد نشود)
گفتند: این قَدَر چه خِلَل کند؟ ( یعنی مگر خرید گران یک نمک چه تاثیری دارد؟) گفت: بنیادِ ظلم در جهان، اول اندک بوده است و به مزیدِ هرکس بدین درجه رسیده است.
اگر زِ باغ رعیّت مَلِک خورد سیبی/ برآورند غلامانِ او درخت از بیخ
به پنچ بیضه ( تخم مرغ) که سلطان ستم روا دارد/ زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
#گلستان_سعدی
🍃 لینک عضویت در گروه #شعر و هنر ما :
https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb