زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
♦️روحانیت، سازمانی منتشر 📝 حسن محدثی گیلوایی من تعبیر نهاد روحانیت را مناسب نمیبینم؛ چون وقتی از
🔸نقدی کوتاه بر نوشته آقای حسن محدثی، جامعه شناس استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی
#طاها_مجاهد
کانت زمانی که ملاک واقعیت را از واقعیت عالم به نفسانیت منتقل کرد منکر هرگونه واقعیت خارجی ای در ماورای ذهن خود شد. مقوله بندی کانت بر اساس مفاهیم ذهنی طوری شکل گرفت که مدرنیته بعد از او سعی در مقوله بندی و ساختار سازی کل عالم کردند. این مقوله بندی و تحمیل ساختار های ذهنی بر واقعیت خارجی تا جزئی ترین روابط انسانی و حریم شخصی انسان سرایت کرد به طوری که مدرنیته خلاقیت و انسان بودن را از ما گرفت. برده داری را گرچه در اسم برداشت اما کارمند، کارگر، دانشجو را جایگزین کرد.
سازمان دانشگاه بر اساس مقوله بندی ساختاری خود تقریبا اراده "من" را در دانش پژوه نابود کرد و تمام مدل خلاقیت و حکمرانی را در قالب مقولات از پیش تعیین شده بیان نمود. به طوری که حتی تعداد کلمات مقالات شما هم خارج از سلطنت این سازمان قرار نگرفت و شما اگر بخواهید خارج از مقوله بندی یاد شده مقاله ای هم بنویسید ولو مفاهیم ناب را داشته باشد فاقد هرگونه اعتبار علمی است.
مفهوم نهاد بر اساس واقعیتی ماورای انسان که هم در بردارنده فردیت انسان و هم رابطه آن با جامعه و هم صرف جامعه است شکل گرفته. این جامعیت واقعیت هویتی متفاوت به ساختار آموزشی میبخشد، به طوری که هویت انسانی و همچنین هویت اجتماعی هریک به نوبه خود در عدالت میتوانند رشد کنند. حوزه علمیه_ اگر آن را به بهانه اصلاح و تحول تبدیل به دانشگاه نکنند_ در این سنت "واقعی" شکل گرفته است. نهاد حوزه نه یک نهاد ساختاری مقوله بندی شده، بلکه نهادی واقعی و دارای متشخصات مختلف وجودی در یک هویت واحد فرهنگی شکل گرفته است. مدل اجتماعی ای که درک آن را برای یک ذهن مدرن سخت کرده است.
رابطه نهاد حوزه و دولت، فارغ از یک نگاه سازمانی بر اساس هویت ولایت شکل میگیرد ولایت بعد فرهنگی و فکری راهبری حوزه است که اجازه ظهور فردیت را نیز به طرف مقابل خود در زیر پرچم خود داده است و رابطه فکری و فرهنگی بین ولی و حوزه عامل حرکت دهنده این نهاد است. و باز ذهن کانت زده نمیتواند تفاوت رابطه ساختاری دولت مدرن و ولایت را درک نماید.
اساسا روحانیت جامعه اسلامی غیر از روحانیت مسیحیت است، که البته تاریخ تحریف شده مسیحیت نسبت به وضعیت پیشین کلیسا ها به قدری بازگو شده که ذهن غرب زده مدرن حتی توان درک روحانیت مسیحیت را نیز ندارد. چه افسوس که بخواهد مفهوم روحانیت اسلامی را با مفهوم روحانیت مسیحی درک کند.
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef ༻
مرگ بر دیکتاتور! اما دیکتاتور کیست..؟
___
#توییت
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
و پس از اندوههایمان همچون بهار زنده خواهیم شد
انگار هرگز مزهی تلخی را نچشیده ایم...
#دل_نوشت
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
#شعر_آخر_شب ☕
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت
چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت
چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست
که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت
دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست
اگر هر آینه، غیر از تویی نشست به جایت
هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟
که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت
در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایت
#حسین_منزوی
__
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
🔷 وقتی به چیزی اهمیت نمیدهید و چیزی معنایی برایتان ندارد یعنی #پست_مدرن اینجا هم اتفاق افتاده است.
📝 #محمد_تقی_چاوشی
پست مدرن گسترش مدرنیته است( به یک نحو خاصی) و نه امری یکسره غیر از آن و یا عبور از آن. یک موقع پست مدرن یا مدرنیته را تعریف می کنید بعد
با خودمان تطبیق می دهیم تا ببینیم آن مولفه ها را داریم یا نداریم. اگر مدرنیته را تعریف کردید به عقل خود بنیادِ بشر یعنی دوره ای که بر اساس سوبژکتیویته و موضوعیت نفسانیِ بشر شکل گرفته بعد میایید به این طرف و می بینید که خیلی چیزها را بر اساس موضوعیت نفسانی خودتان فهم می کنید. می گویید پاره ای از افراد این جامعه در دوره مدرن دارند زندگی می کنند. به تبع این وقتی پست مدرن را تعریف می کنیم. به (meaningless) یا بی معنایی میاییم به این طرف می بینیم که بعضی از بچه های خودمان به بی معنایی رسیده اند. و می گویند که ما به چیزی اهمیت نمی دهیم و برای ما معنی ندارد. پس اینطرف هم پست مدرن اتفاق افتاده است.عرضم این است که پست مدرن یک نحوه حیات آدمی است. میگوییم پست مدرن یک وضعیت است. اما مدرنیته تربیت و پایدیای انسان غربی است. صرف این که شما تعریف کنید و آن را بیاورید به فرهنگ خودمان ودر بعضی از افراد منطبق بکنید به معنی این نیست که مدرنیته در اجتماع ما پیاده شده یا پست مدرن متحقق شده است نه. اگر مدرنیته ای قرار است رخ بدهد، یعنی موضوعیت نفسانی انسان و خود بنیادی انسان یقینا مدلی خواهد بود که از آن انسانِ ایرانی است. که برای انسان غربی دیگر قابل فهم نیست.
____
#فلسفه_غرب
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
📝 عدالت طلب کیست؟ ویژگی های اخلاقی عدالت طلب دینی در بیان #امام_خمینی
🔷 همان گونه كه دايره، يك مركزى دارد كه نسبت جميع نقاط به آن مركز، على حدٍّ سواء است، و بعيدترين نقاط دايره به مركز، آن نقطهاى مىباشد كه سر شعاع دايره به آن برسد، و اصلًا دايره حاصل مىشود از اينكه يك سر خطى ثابت نگه داشته و سر ديگرش را از يك نقطه چرخانده و به همان نقطه اولى كه مبدأ بوده برگردانيم. پس ابعد نقاط به مركز، آن نقطهاى خواهد بود كه سر اين خط كه برمىگردد به آن برسد، پس لا بد اين نقطه، در محيط دايره خواهد بود و نقاطى كه دور محيط مىباشند، همه بعيدترين نقاطى هستند كه ممكن است در اين دايره فرض شود، و همه به يك ميزان از مركز دورند، پس اگر يك نقطه معينى را روى محيط فرض كنيم و در مقابل آن نقطه در محيط، نقطه ديگرى را هم معين كنيم، اگر بخواهيم از يكى از اين نقطهها به نقطه ديگر خطى وصل كنيم، بايد آن را از مركز عبور داده تا به نقطه ديگر وصل شود، و وسط اين خط به طور حقيقى مركز خواهد بود.
◾همچنين هر يك از اين اصول- قوه علم و شهوت و غضب و عدل- به منزله يك دايره است كه نقطه مركزى آن، قوه اعتدال است، پس از اين مركز و حد اعتدال هر چه رو به ضعف بگذارد، دور از اعتدال است تا برسد به آن درجه ضعيفى كه اگر بخواهد از آن هم ضعيفتر باشد معدوم مىشود، پس اين آخرين نقطه بعيده از مركز و حد اعتدال خواهد بود و بين آخرين نقطه ضعف و بين مركز، نقاط و مراتب و درجاتى از طرف تفريط واقع خواهد گرديد، و همين طور اگر از اين مركز و حد اعتدال، به طرف بالا برود تا آن اندازهاى كه نسبت به اين مركز نهايت بُعد را داشته باشد، آن هم آخرين مرتبه در قوّت است كه ديگر امكان ندارد زيادتر از آن باشد؛ اين نقطه هم، طرف افراط آن حد اعتدال و نقطه مركزى است، و بين اين آخرين نقطه بُعد و مركز درجات، طرف افراط صفت و قوه است. پس با اين فرض، براى هر صفتى و قوهاى يك حد اعتدال است كه اصل ثمره فاضله آن، ثبت به اين درجه است، و اگر از اين نقطه اعتدال مركزى به اين طرف يا به آن طرف برود، در دو طرف افراط و تفريط قرار گرفته و ثمره فاضله، از آن قوه حاصل نخواهد گرديد.
◾بنا بر اين: چنانكه علماى اخلاق گفتهاند: چهار قوه است، هر يكى را يك مركز و حد اعتدال است؛ لذا اصول اخلاق و ثمرات و فضايل اين چهار مركز و چهار قوه، حال اعتدال اين چهار قوه است كه ريشه فضايل انسانى و اخلاقى بر اينها مترتب مىباشد، و چون گفتيم كه هر قوه يك مركز دارد و لا بد يك طرفش كه در نهايت بُعد از مركز اعتدال است در جانب ضعف مىباشد، و طرف ديگر مقابل آن نقطه كه در نهايت بُعد از مركز است در جانب قوّت و شدت است كه از يكى به افراط و از ديگرى به تفريط تعبير كرديم؛ لذا منشأ و اصول رذايل و اوصاف خبيثه و مهلكه، هشت عدد مىباشد.
📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج3، ص: 357
——————————
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
◾ در بیان مواضع انقلاب رودربایستی و خجالت نباید در میان باشد.
#رهبر_حوزه_ها
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
آه ، مهمان پشت مه مانده
پشت در مانده ایم و درمانده
آخرين نامهى خدا به زمين
آه اى اتفاق ناخوانده
پس چرا زودتر نمىافتى ؟
___
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻
14.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 علوم اجتماعی اسلامی به چه معناست؟
🔺#حمید_پارسانیا
"... فارابی و متفکرین مسلمان، علوم انسانی و اجتماعی را در قبال علوم طبیعی قرار نمی دهند، بلکه در قبال علوم نظری قرار می دهند. از دیدگاه آنها، متافیزیک و موجودات فوق طبیعی، حقایق عینی مستقل از خواست و فهم انسان هاست. قرار گرفتن متافیزیک در متن علوم حقیقی، مانع از زوال رویکرد تبیینی علوم می شود. پوزیتیویستها به دلیل اینکه هویت تبیینی علم را به قضایای تجربی و آزمون پذیر محدود می کردند، پس از آنکه دانستند علم تجربی با استفاده از گزاره های غیرتجربی سازمان پیدا می کند، هویت علم را در پیوند با قضایایی دیدند که از نظر آنها قابل تبیین علمی نبوده و به همین دلیل ارزش شناختی و تبیینی و روشنگرانه علم در معرض تردید وانکار قرارگرفت و جنبه رئالیستی و واقعگرایانه علم متزلزل شد؛اما رویکرد تبیینی در جهان اسلام،به این سرنوشت دچار نمی شود و علم درهرحال وحتی هنگامیکه به رفتارها و کنش های فردی واجتماعی انسان ها می پردازد،هویت شناختی خود را حفظ می کند.
حضور عقل بهعنوان یک منبع معرفتی و توانایی عقل برای داوری و شناخت،مسائل مربوط به حکمت علمی و همچنین حضور وحی و نقل مستند به وحی،این ظرفیت را برای علم اسلامی پدید می آورد تا قدرت شناخت قضایای تجویزی، هنجاری،اخلاقی وارزشی راداشته باشد و بدین ترتیب،علوم اجتماعی با حفظ هویت تبیینی وشناختی خود، علاوه بر آنکه به فهم معانی و کنشها و رفتار آدمیان نائل می شود، قدرت داوری درباره صحت وسقم، خطا ویا صواب برای واقعیات اجتماعی وانسانی راپیدا می کند .
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
@ensani_islami
#شعر_آخر_شب ☕
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت
دلــی کــــه کرده هـوای کرشمههای صدایت
نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز
کـــه آورد دلــــــم ای دوست! تاب وسوسههایت
تو را ز جرگــــهی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنــــم اگـــر ای دوست، سهل و زود ، رهایت
گره بـــــه کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟
به کبر شعر مَبینم کــه تکیه داده به افلاک
به خاکساری دل بین که سر نهاده به پایت
"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلــــــم گرفته برایت !
#حسین_منزوی
____
❞ زندگی برای علوم انسانی ❝
༺ @ensani_islami ༻