به نام خدا
سلام
امروزمیخواهیم راجع به ریشه[ م رد ]صحبت کنیم وکلیدواژه ماعبارتست از:
تمرُّد
اصل معنای این ریشه، گردن وگردنکشی کردن
هست و مَراد و مَرّاد ،به معنای گردن هستند.
گردنکشى ،معمولا ازروی استکبار و نافرمانی بوده، و واژه تمرُّد،(ازباب تفعّل) به معنای طغيان و نافرمانی هست ومُتَمَرِّد یعنی نافرمان و گردن کش.
مارِد و مَرید، نیز به معنای سرکش ونافرمان هستند که هردواز صفت شیطان بوده و نقطه مقابل انها، مطیع و سربزیر هست.
این ریشه ،اگر همراه با حرف اضافه عَلَی بکار رود به معنای گردن نهادن بر کار یاصفتی ومداومت واستمرار در آن بوده بطوریکه درآن کار یا صفت، مهارت یافته و جزئی از خوی وخصلت فرد شود(از نمونه های مشابه این مفهوم در زبان فارسی میتوانیم اصطلاح "دراین کار سررشته دارد"یا "خیلی سرش میشود" رانام ببریم)
وچون گردن کشی (کشیدنِ گردن)باعث بلندشدن گردن میشود،این ریشه به معنای بلند نیز بکار رفته است و واژه مارِد،علاوه بر گردن کش،به معنای بلندقد و در مورد ساختمان ،به معنای بنای بلند یا به اصطلاح سربه فلک کشیده هست.
معنای دیگر این ریشه،صاف وعاری ازخُلَل وفُرَج هست چرا که کشیدن گردن، باعث صاف شدن آن نیز میشود(مثل کشیدن پوست درعمل زیبایی که باعث از بین رفتن چین وچروک میشود)
کاربرداین مفهوم در پوست، به معنای پوست صاف و عاری ازمو هست.
به پسر نوجوان که ریش درنیاورده، اَمْرَد گفته میشود
و زن مَرداء،یعنی زنی که موی زائد نداشته باشد.
این معنا ،در مورد درخت،به معنای هرس کردن آن هست و درخت اَمْرَد، یعنی درختی که برگهایش ریخته باشد؛
و در مورد اشیاء،به معنای صاف و صیقلی بودن انهاست،مثلا کاخ مُمَرَّد(صفت مفعولی) یعنی کاخی که صاف وصیقلی ( برّاق ودرخشان) هست.
بنابراين، اين ريشه معانی متعددی شامل: گردنکشی کردن، مداومت واستمرار برچیزی وخوگرفتن بر آن، بلند، عاری بودن،بدون مو و صاف و صیقلی دارد که با توجه به مفهوم کلی آیه ،یکی ازمعانی بالا لحاظ میشود.
وحالامیپردازیم به مثالهای قرانی این ریشه:
🔺مَرَدَ:سرکشی کردن، خو گرفتن
مثال:وَمِنْ اَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُواعَلَی النِّفَاقِ:و از اهل مدینه گروهی هستند که بر نفاق خوگرفته اند
🔺️مارِد:گردنکش،سرکش
مثال:وَحِفْظًامِنْ کُلِّ شَیْطانٍ مَارِدٍ:تا آن را از هر شیطان سرکشی حفظ کنیم
🔺مَرید:گردنکش،سرکش
مثال:وَإِنْ یَدْعُونَ إِلَّاشَیْطَانًامَرِیدًا:و جز شیطان سرکش را نمیخوانند.
🔺مُمَرَّد:صاف وصیقلی
مثال:قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ:گفت: این قصری است صاف ودرخشان از بلور
#آموزش_آسان_لغات_قرآنی
🔺عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/yosra_Quran
🔺مشاهده از سایت 👇🏻
http://yusra.ir
به نام خدا
سلام
امروزمیخواهیم راجع به ریشه [ ر ب ط ] و مشتقات آن صحبت کنیم و کلیدواژه ما عبارتست از:
رباط
اصل معنای این ریشه، بستن ،محکم کردن و وصل کردن است.
رابطه و ارتباط ، نیز ازاين ریشه بوده به معنای بستگی و پیوند هستند و مربوط، یعنی ربط داده شده.
رِباط، اسم این ریشه بوده به معنای رشته، بند، پیوند، نوار یا گره هست.
رِباط یا رُباط ،همچنین نام یکی از اعضای طنابی شکل بدن بوده که نام فارسی آن ، زردپی و نام لاتین آن ، لیگامان هست، و گروهی از بافتهای رشته ای و فیبرمانند در بدن هستند که بویژه استخوان هاو غضروفها را در محل مفاصل به هم پیوند داده مانع دررفتگی انها میشوند؛
رباطها، به علاوه ، اندامهای داخلی بدن مثل رحم را نیز در محل خود نگه میدارند.
رَبْط (مصدر)، در زبان تازی، به معنای بستن یا افسارکردن اسب است و رِباط،وسیله ای است که با آن ، اسب را می بندند.
رِباط، همچنین اسم مصدر بوده و به بستن اسب درنقطه ای معین، گفته میشود.
رِباط ،به علاوه میتواندجمع رَبیط، به معنای بسته شده باشد و رِباطِ الْخَیل، که در قران اشاره شده ، به معنای بستن اسبان یا اسبان بسته شده است.
رِباط، همچنین نام نوع خاصی از ساختمان یا اقامتگاه ، در سرزمینهای اسلامی است که در ابتدا بناهایی با کارکرد نظامی بودند که دارای قلعه ها و برج وباروهای بلند و مستحکم و نیز حیاط بزرگ و طویله برای بستن اسبان بوده و سپاهیان به منظور حفاظت و بستن مرزها درآنجا اردو زده و مستقر میشدند.
و وجه تسمیه رِباط، به دلیل بستن اسبها ومحکم بودن ساختمان ونیز اردوزدن نظامیان وحفاظت مرزها بوده است.
هنگامیکه این رباطها کاربرد نظامی خود را از دست دادند به کاروانسرا و محل تجمع صوفیان و فقرا تبدیل شدند که از آنجاییکه این اقامتگاهها مختص یک نفر نبوده وافراد زیادی در آنها سکنی گزیده و در ارتباط با هم بودند، واژه رِباط یا رُباط،کماکان وجه تسمیه مناسبی برای این منازل بوده و نام دیگر کاروانسرا،خانقاه و نوانخانه ،است.
امروزه، رباطها به کاروانسراهای بین راه و بویژه دور از آبادی گفته میشود.
شهر رباط کریم نیز، به علت وجود کاروانسراهای قدیمی ونیز قلعه ها و برج وباروها به این نام معروف شده است و درگذشته محل عبور قافله های بازرگانی و دسته های نظامی بوده است.
رِباط و مُرابطه، همچنین ،از اصطلاحات فقه نظامی است که به معنای مواظبت کردن مرزها(ازطریق بستن و منع کردن) است.
مرابطه، همچنین به معنای ایجاد ارتباط میان نیروها و افعال جامعه است.
بنابراین منظور از فعل رابطوا ،که در مثالها اشاره شده، برقراری پیوند و ارتباط بین مومنان و یا محکم کردن مرزها و مراقبت از سرحدّات کشورهای اسلامی است.
وحالامی پردازیم به مثالهای قرانی این ریشه:
🔺️رَبَطَ:بستن، محکم کردن
مثال:وَلِيَرۡبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمۡ وَيُثَبِّتَ بِهِ ٱلۡأَقۡدَامَ:
و دل هايتان را استحكام دهد(قوت قلب دهد) و گام هايتان را به آن استوار و پا برجا كند
مثال: لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ:
اگر قلبش را [با لطف خود] محكم و استوار نكرده بوديم تا از باوركنندگان وعدۀ ما باشد
🔺️مُرابطة: وصل کردن نیروها، مرزبانی
مثال:يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱصۡبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ:
اى اهل ايمان! [در برابر حوادث] شكيبايى كنيد، و ديگران را هم به شكيبايى واداريد، و با يكديگر [چه در حال آسايش چه در بلا و گرفتارى] پيوند و ارتباط برقرار كنيد (مرزها را نگهبانی کنید) و از خدا پروا نماييد تا رستگار شويد
🔺️رِباط:بستن و به صف كردن وآماده نمودن اسبان براى مقابله ى با دشمن
🔺️رِباطِ الْخَیْلِ:بستن اسبها،ذخیره یاگروه اسبان
مثال:وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّةٖ وَمِن رِّبَاطِ ٱلۡخَيۡلِ:
و در برابر آنان آنچه در قدرت و توان داريد از نيرو [و نفرات و ساز و برگ جنگى] و اسبان ورزيده [براى جنگ] آماده كنيد.
#آموزش_آسان_لغات_قرآنی
🔺عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/yosra_Quran
🔺مشاهده از سایت 👇🏻
http://yusra.ir
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه
[ص ف ف]صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از:
صفّ
اصل معنای این ریشه، چیدن در یک خط مستقیم است.
منظور از صف بستن، ایستادن در یک خط یا ردیف است و منظور از صاف کردن چیزی، هموار کردن و مرتب کردن آنست.
صافّ، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای صف کشیده یا مستقیم است که جمع آن میشود صافّون و صافّات (به ترتیب برای مذکر یعقل ولا یعقل)
صافَّة، مونث صافّ، و بنا به قولی جمعِ صافّ بوده و جمع آن میشود صَوافّ و صافّات.
پس بنا به قول دوم، صافّات، جمعُ الجمع بوده و به معنای جماعتی است که افرادِ آن، در صفی منظم قرار گرفته اند.
از این ریشه، در قرآن، برای توصیف پرندگانی که بالهای خود راگشوده و صاف کرده اند یا صف های پرندگان، شتران به صف ایستاده برای قربانی، فرشتگان صف کشیده یا صف نمازگزاران استفاده شده است.
صَفْصَفْ، که تکرار صف هست، به معنای زمین صاف و هموار است که گیاهی ندارد.
و حالا می پردازیم به مثالهای قرانی این ریشه:
🔺صَفّ: صف
مثال: وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّكَ صَفّٗا :و صف كشيده بر پروردگارت عرضه مى شوند.
مثال: وَجَآءَ رَبُّكَ وَٱلۡمَلَكُ صَفّٗا صَفّٗا:و [فرمان] پروردگارت برسد، و فرشتگان صف اندر صف حاضر شوند.
مثال: فَأَجۡمِعُواْ كَيۡدَكُمۡ ثُمَّ ٱئۡتُواْ صَفّٗاۚ: پس حيله و نيرنگتان را گرد آوريد، آن گاه صف كشيده بياييد
🔺صافّ:به صف ایستاده،جمع آن میشود>>>صافُّون
مثال: وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ: و همانا ما [براى اجراى فرمان خدا] صف بستگانيم
🔺صافَّة: مونث صافّ، جمع صافّ، جمع آن میشود>>>صافّات، صَوافّ
مثال : أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱلطَّيۡرُ صَـٰٓفَّـٰتٖۖ : آيا ندانسته اى كه هركه در آسمان ها و زمين است و پرندگان بال گشوده خدا را تسبيح مى گويند؟
مثال:أَوَلَمۡ يَرَوۡاْ إِلَى ٱلطَّيۡرِ فَوۡقَهُمۡ صَـٰٓفَّـٰتٖ وَيَقۡبِضۡنَۚ مَا يُمۡسِكُهُنَّ إِلَّا ٱلرَّحۡمَٰنُۚ إِنَّهُۥ بِكُلِّ شَيۡءِۭ بَصِيرٌ: آيا ندانسته اند كه پرندگان بالاى سرشان را در حالى كه بال مى گشايند و مى بندند، فقط [خداى] رحمان در فضا نگه مى دارد؟ يقيناً او بر همه چيز بيناست
مثال: وَٱلصَّـٰٓفَّـٰتِ صَفّٗا: سوگند به صف بستگان [مانند فرشتگان، نمازگزاران و جهادگران] كه صفى [منظم و استوار] بسته اند
مثال: فَٱذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ عَلَيۡهَا صَوَآفَّۖ: در حالى كه به نظم در خط مستقيم ايستاده اند، نام خدا را [هنگام نحر كردنشان] بر آنها ذكر كنيد.
🔺مَصْفُوفَة:صف کرده،ردیف هم
مثال: مُتَّكِـِٔينَ عَلَىٰ سُرُرٖ مَّصۡفُوفَةٖۖ: [اين] در حالى [است] كه بر تخت هايى رديف و به هم پيوسته تكيه مى زنند
🔺صَفْصَفْ:صاف، زمین هموار بی علف، بیابان
مثال: فَيَذَرُهَا قَاعٗا صَفۡصَفٗا: پس آنها را به صورت دشتى هموار و صاف وا مى گذارد.
#آموزش_آسان_لغات_قرآنی
🔺عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/yosra_Quran
🔺مشاهده از سایت 👇🏻
http://yusra.ir
به نام خدا
سلام
امروزمیخواهیم راجع به ریشه [د م ر] صحبت کنیم و كليدواژه ما عبارتست از:
دَمار
اصل معناى اين ريشه، به روافتادن و واژگون شدن و يا زيرو روكردن و در هم كوبيدن است كه كنايه از ويرانى و هلاكت است.
واژه دَمَرْ یا دَمَرو، به معناى "به رو افتاده و وارونه "نيز از اين ريشه است.
اصطلاحِ "دمار از روزگار کسی دراوردن"نيز، به معناى نابودكردن اوست.
وحالا ميپردازيم به مثالهای قرانی این ریشه:
🔺تَدْمیر: (باب تفعیل)، درهم كوبيدن، ويران كردن، نابودكردن
مثال:فَدَمَّرْناهُمْ تَدْميراً: آنان را به شدت در هم كوبيديم.(هلاك كرديم)
مثال: تُدَمِّرُ كُلَّ شَيۡءِۭ بِأَمۡرِ رَبِّهَا: [چنان بادى است كه] همه چيز را به فرمان پروردگارش در هم مى كوبد و نابود مى كند
#آموزش_آسان_لغات_قرآنی
🔺عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/yosra_Quran
🔺مشاهده از سایت 👇🏻
http://yusra.ir
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه [ر ح ب] و مشتقات آن صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از:
مرحبا
اصل معنای این ریشه، وسعت و فراخی است.
"مَرحبا و أَهْلاً" و "مَرْحَبا بِکَ" که معمولا در برخوردها و برای خیر مقدم گفته می شود، یعنی: سرزمین ها بر تو فراخ باد، یا به اصطلاح،خوش آمدید.
کلمه مرحبا، برای تحسین و تشویق نیز بکار می رود مثل احسنت و بارک الله.
عبارت" لا مرحَباً بِکَ"، یعنی زمین، تو را وسعت و مکان ندهد و بر تو تنگ شود.
و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
🔺رَحُبَ: وسیع و جادار بودن
🌿مثال: حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ ٱلْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ: تا جايى كه زمين با همه وسعت و فراخى اش بر آنان تنگ شد
🔺مَرْحَباً: گشایش باد!
🌿مثال: قَالُواْ بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبَۢا بِكُمْ: : بلكه بر شما خوش آمد و گشايشى مباد
#آموزش_آسان_لغات_قرآنی
🔺عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/yosra_Quran
🔺مشاهده از سایت 👇🏻
http://yusra.ir
به نام خدا
سلام
امروز میخواهیم راجع به ریشه
[ ق ل ع ] و [ق م ع ] صحبت کنیم و کلیدواژه ما عبارتست از:
قلع و قمع
❇️قلع
معنای اصلی ریشه قلع، از بیخ کندن است.
این ریشه اگر به باب اِفْعال برود (اِقْلاع) به معنای کنده شدن چیزی یا قطع و توقف جریانی از ریشه و مبداء است؛ مثلا در مورد کار، به معنای دست کشیدن از کار(کندن از کار یا اخراج) در مورد کشتی، به معنای حرکت کردن و رفتن کشتی (کندن از ساحل با لنگر کشیدن و بادبان برافراشتن) و یا توقف کشتی و باز ایستادن از حرکت( قطع حرکت و لنگر انداختن) در مورد هواپیما، به معنای بلند شدن و پرواز کردن (کندن از زمین)، در مورد لباس، به معنی در آوردن (کندن لباس) در مورد تب، به معنای قطع کامل تب (بریدن تب)، و در مورد آسمان به معنای بند آمدن کامل باران است.
به دنیا، دارِ قُلْعَه، گفته میشود که منظور از آن، سرای کندن و کوچ کردن است.
به فَلاخَن و مَنجَنیق، مِقْلاع گفته میشود،چون وسیله ای است که با آن ،سنگ، کنده شده و پرتاب میشود.
قَلعه نیز از این ریشه بوده به دژ یا ساختمان محکم گفته میشود، چون در ساختن آن، از قطعه سنگهای کنده شده استفاده میشود و هر که را که نزدیکش شود، قلْع یا ریشه کن میکند.
به معدن و کان، مَقْلَعْ، گفته میشود چون در آن، کندو کاو صورت میگیرد.
قَلع، همچنین نام فلزی است که از معدن ، کنده شده یا استخراج میشود ودر ساخت آلیاژها ومحافظت ظروف در برابر اکسید شدن یا زنگ زدگی استفاده میشود.
این ریشه در قرآن، در داستان طوفان نوح بکار رفته است که بعد از پایان طوفان، خداوند به زمین دستور میدهد تا آب اضافه را فرو ببلعد و به آسمان دستور میدهد که از بارش باز بایستد یا بند بیاید.
❇️قمع:
ریشه دوم مورد بررسی، [ ق م ع ] است.
اصل معنای ریشه قمع، کوبیدن است و مِقْمَعَه، گرز یا چوبی است که برای سرکوب کردن مردم یا دفع دشمن، بکار میرود؛ پس، معنای دیگر این ریشه بازداشتن و مهار کردن است.
✅ واژه های قلع و قمع، در اکثر موارد همراه یکدیگر بکار میروند؛ و عبارت" قلع و قمع کردن " به معنای از ریشه کندن و سرکوب کردن است که در هر دو، مفهوم مهار کردن نهفته است.
قلع و قمع همچنین یک اصطلاح حقوقی بوده و به برانداختن اَبنیه و ریشه کن کردن اشجار که به طور غیر قانونی ساخته یا کاشته شده باشند، گفته میشود.
⚠️تبصره:
❇️ ریشه[ ق ر ع ]نیز شباهت با ریشه های فوق داشته به معنای زدن و کوبیدن چیزی بر چیز دیگر است بطوریکه صدای بلندی از آن برخیزد.
قُرعه نیز از ریشه قرع به معنای زدن، گرفته شده و به این علت، قرعه نامیده شده که در آن، سهم ها را به هم میزنند تا یکی را انتخاب کنند.
قارِعَه، اسم فاعلی از این ریشه بوده به معنای کوبنده است و کنایه از روز قیامت است که در هم کوبنده ی این جهان است و چون با صیحه یا نهیب آسمانی همراهست به این نام نامیده شده است.
مِقْرَعَه، اسم آلت از این ریشه بوده، به چکش، تازیانه، کوبه، طبل و...گفته میشود.
و حالا میپردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه ها:
🔺إقْلاع:(باب اِفعال)، باز ایستادن، دست کشیدن
🌿مثال: وَقِيلَ يَـٰٓأَرْضُ ٱبْلَعِي مَآءَكِ وَيَٰسَمَآءُ أَقْلِعِي: و گفته شد اى زمين! آب خود را فرو بر، و اى آسمان! بند بیا [از ريختن باران باز ايست]
🔺مِقْمَعَة: عمود یا گرز آهنین، جمع آن میشود>>>مَقامِع
🌿مثال: وَلَهُم مَّقَٰمِعُ مِنْ حَدِيدٍ: و براى آنان گرزهايى از آهن است [كه بر سرشان مى كوبند ]
🔺قارِعَة:کوبنده،حادثه سخت
🌿مثال: وَمَآ أَدْرَىٰكَ مَا ٱلْقَارِعَةُ: و تو چه مى دانى آن كوبنده چيست ؟
مثال: كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِٱلْقَارِعَةِ: [قوم] ثمود و عاد عذاب كوبنده الهی را انكار كردند
🌿مثال: وَلَا يَزَالُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ: و همواره به كافران به كيفر آنچه كه انجام دادند، حادثه اى كوبنده و بسيار سخت مى رسد
#آموزش_آسان_لغات_قرآنی
🔺عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/yosra_Quran
🔺مشاهده از سایت 👇🏻
http://yusra.ir
به نام خدا
سلام
امروز می خواهیم راجع به ریشه[ ب ر ه] صحبت کنیم و کلید واژه ما عبارتست از:
برهان
معنای اصلی این ریشه، برهنه بودن است.
به کسی که از بیماری بهبود یافته و سرخ و سپید شده باشد، أَبْرَه، گفته میشود و مونث آن می شود بَرهاء (اسم تفضیلی بر وزن اَفْعَل و فعْلیٰ)
چنین فردی، به اصطلاح گوشت(عضله) بر تنش روییده و پوستش، نازک می شود (در اثر کشیدگی پوست ناشی از فربهی) و فرد، سرخ و سپید به نظر میرسد.
{در واقع چون پوست ، نوعی پوشش محسوب می شود، با نازک شدن آن، گویا بدن، کمی برهنه شده و بافت زیر آن که عضله قرمز است خود را نشان میدهد و فرد، سرخ و سفید به نظر می رسد؛ اصطلاحِ "مثل هلوی پوست کنده" که در وصف چهره زیبا و شاداب و خوش آب و رنگ گفته می شود، نیز به این موضوع اشاره دارد}
بر عکس، در هنگام بیماری، گوشتِ بدن ،آب شده و پوست، چروکیده و کلفت می شود و تیره به نظر میرسد.
پس معنای دیگر این ریشه، سپیدی و روشنی است و بَرَهْ، یعنی سپید روی و خوبروی.
اَبْرَهَه، نیز از این ریشه بوده، نام صاحب فیل است که قصد خرابی خانه کعبه را داشت.
بُرْهان(بر وزن فُعْلان، مثل سُلطان) نیز اسم مصدر از این ریشه بوده، به معنای دلیل روشن و آشکار است؛ یعنی دلیلی که بدون هیچ پوشش و لباسی، خود را آشکار ساخته است و محکم ترین و واضح ترین دلیلها است.
بَرْهَنَة(بر وزن فَعْلَنَة، مثل سَلْطَنَة یا سلطنت) نیز اسم مصدر از این ریشه بوده یعنی اقامه دلیل و برهان.
مُبَرْهَن، اسم مفعولی از این ریشه بوده به معنای برهانْ آورده شده، یا دارای دلیل و برهان است.
بُرْهَه، به مقطع مشخصی از زمان گفته می شود.
بَرَهوت، نیز از این ریشه بوده به بیابان عاری (برهنه) از گیاهان و جانوران گفته میشود.
وادی بَرَهوت، نام صحرای خشک و بی آب و علفی در حَضْرَمَوْت هست که در جنوب یمن واقع شده و گفته میشود ارواح کُفّار در آنجا اجتماع می کنند و از چاه عمیق و بدبویی که در مجاور آن هست، می نوشند.
⚠️تبصره:
در بعضی منابع، ریشه برهان را
"برهن" ذکر کرده اند که هر دو، معنای مشابه دارند.
و حالا می پردازیم به مثالهای قرآنی این ریشه:
🔺بُرهان:دلیل روشن و قاطع، بیان واضح، تثنیه آن میشود>>>بُرْهانان
🌿مثال: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدْ جَآءَكُم بُرْهَٰنٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَآ إِلَيْكُمْ نُوراً مُّبِيناً: اى مردم! يقيناً از سوى پروردگارتان براى شما برهان [ و دليلى چون پيامبر و معجزاتش] آمد؛ و نور روشنگرى [مانند قرآن] به سوى شما نازل كرديم
🌿مثال: فَذَٰنِكَ بُرْهَٰنَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَإِيْهِ: پس اين دو معجزه از ناحيه پروردگار توست به سوى فرعون و اشراف و سران او
#آموزش_آسان_لغات_قرآنی
🔺عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/yosra_Quran
🔺مشاهده از سایت 👇🏻
http://yusra.ir