eitaa logo
انتشارات صریر
138 دنبال‌کننده
624 عکس
97 ویدیو
2 فایل
ناشر تخصصی دفاع مقدس فروشگاه : تهران-خیابان انقلاب-بین دوازده فروردین و فخر رازی پلاک۱۲۶۶ تلفن ۰۲۱۶۶۹۵۴۱۰۸ خرید کتاب اینترنتی sarirpub.ir فروشگاه : @shop_sarir ارتباط با ما‌ @defaae_moghaddas
مشاهده در ایتا
دانلود
انتشارات صریر
🔺️ به‌زودی منتشر می‌شود ... 🔸️دمشق شهر عشق روایتی لبریز از عشق و دلهره در هوای دمشق 🔹️داستان زنی ک
تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده... مبارزه‌ای که نمی‌دانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بی‌اجازه داخل شد. از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار مرا را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید :«برای کی جاسوسی می‌کنی ایرانی؟»... 📌به زودی منتشر می‌شود... @entesharat_sarir
انتشارات صریر
🔺️ به‌زودی منتشر می‌شود ... 🔸️دمشق شهر عشق روایتی لبریز از عشق و دلهره در هوای دمشق 🔹️داستان زنی ک
💚 داستان دمشق شهر عشق؛ عاشقانه‌ای پُر دلهره در هوای دمشق... ▪️هنوز می‌ترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم کنارم نماز می­ خواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود. خواست به سمتم بچرخد و نمی‌خواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بی­ خبر از بیداری ام با پلک­ هایم نجوا کرد: «هیچ‌وقت نشد بگم چه حسی بهت دارم؛ اما دیگه نمی تونم تحمل کنم... .» ▫️پشت همین پلک­ های بسته، زیر سرانگشت عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و می­ ترسیدم نغمة احساسم را بشنود. نمی­ توانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش، ندیده دلم را آتش می‌زد و همزمان رگبار گلوله خلوت حرم را به هم ریخت... 📍 به زودی منتشر می‌شود. @entesharat_sarir