⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
#طرح_خودسازی_و_ترک_غیبت آیا آماده ای #برای_ظهور @entezaar313 ❤️🌹❤️
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#چله_ترک_غیبت_روز_سی_و_چهار
🔴غیبت و سگ های جهنم
از تمثیل و تجسم غیبت و غیبت کننده در روایات به سگ های دوزخ یا منظور اینست که شخص غیبت کننده در روز قیامت سگ محشور میشود و نان و خورش و غذایش، گوشت مردار متعفن است.
همان گونه که در دنیا با بدگویی و غیبت کردن و لکه دار نمودن شخصیت، حیثیت آبروی مردم، گوشت بدن ایشان را میخورند و مثل سگ، دامن آسایش و آرامش و زندگی آنان را به دندان میگیرد.
و یا منظور اینست که همان گونه که او در دنیا با غیبت کردن، گوشت بدن مردم را میخورد و حیثیت و آبروی ایشان را در محاصره قرار میداد اکنون باید خود با تمام اعضای بدنش، خوراک سگهای دوزخ بشود، یعنی مکرر به دندان سگهای جهنم پاره پاره شده، میمیرد و زنده میگردد. (به این صورت که وقتی خوراک سگهای دوزخ شده دوباره به امر پروردگار زنده شده، مجدداً سگهای دوزخ بدن او را قطعه قطعه کرده و میخورند.
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
✒️📃 🎓 ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت 👌راههای نزدیک شدن به امام زمان (عج) ◀️قسمت3⃣ از 6⃣ ⬅️سومین راه:خواند
✒️📃
🎓 ڪــ🎒ــــلاس درس مهدویت
👌راههای نزدیک شدن به امام زمان (عج)
◀️قسمت 4⃣ از 6⃣
⬅️چهارمین راه : "صدقه دادن روزانه" 👇
👌چهارمین راهی که می توانیم با آن خودمان را به امام عصر (عج) نزدیک کنیم ،دادن صدقه ی روزانه برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) است.
🔆شما صدقه بدهید و بگویید که خدایا این صدقه را می دهم به نیت سلامتی و تعجیل در فرج حضرت.
👌آن وقت حضرت هم برای شما دعا می کند، در حقیقت شما با یک تیر چند نشان می زنید؛ هم برای سلامتی حضرت و هم برای تعجیل در فرج حضرت صدقه می دهی! هم حضرت را خوشحال می کنی و حضرت هم برای سلامتی شما دعا می کند! و یقینا وقتی حضرت برای سلامتی و برای رفع بلای شما دعا کند، دعای ایشان مستجاب است!
📎ادامه دارد .....
🎤استاد احسان عبادی
#کلاس_درس_مهدویت
#راه_نزدیک_شدن_به_امام_زمان_عج
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
🌼🔴🌼🔴🌼🔴🌼
❣﷽❣
🍃🌺#اعمال_روز_مباهله
روز بیست و چهارم #ذی_الحجه روزی است كه رسول خدا صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَاله با نصارای نجران مُباهَلَه كرد و پیش از آنكه خواست مُباهله كند عبا بر دُوش مبارك گرفت و حضرت امیرالمؤ منین و فاطمه و حَسَن و حسین عَلیهمُ السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است كه مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندا اینها اهل بیت منند پس از ایشان برطرف كن شك و گناه را و پاك كن ایشان را پاك كردنی پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شاءن ایشان آورد پس حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از برای مباهله چون نگاه #نصاری بر ایشان افتاد و حقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده كردند جُراءَت مُباهله ننمودند واستدعای مصالحه و قبول جزیه نمودند
و در این روز نیز حضرت #امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حال #ركوع انگشتری خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیُّكُمُ اللّهُ در شانش نازل شد.
در كل این روز روز 🌺 شریفی 🌺است و در آن چند عمل وارد است:👇
اوّل : #غسل
دوّم : #روزه
سوّم : دو ركعت #نماز و آن مثل روز عید غدیر است (دو ركعت است ؛ در هر ركعت ، یك مرتبه حمد و ده مرتبه توحید ، ده مرتبه آیة الكرسى و ده مرتبه قدر خوانده مى شود و بهتر است پیش از اذان ظهر خوانده شود.)
و نیز روایت شده است بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار كند.
🌺🍃
چهارم : خواندن دعای مباهله كه شبیه به دعای سحرهای ماه رمضان است اللهم انی اسئلك من بهائك بابهاء ......... ( متن کامل دعا را در اینجا بخوانید)
شایسته است در این روز تصدّق بر فقراء به جهت تَاءسّی به مولای متقیان امیر المؤ منین علیه السلام و زیارت كردن آن حضرت و بهتر است زیارت جامعه خوانده شود.
نشر دهید..
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
🌼🔴🌼🔴🌼🔴🌼
4_5897933263636267413.mp3
4.61M
ویژه روز #مباهله
🌟 اهمیت عید مباهله کمتر از عید غدیر نیست
🎙 #صوت_مهدوی
آیت الله #جوادی_آملی
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5814294152845722088.mp3
3.31M
🎙واعظ: حاج آقا #عالی
🔖 آیه مباهله و اثبات امامت 🔖
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 🎊#عاشقانه_مذهبی_دو_مدافع 💙💍❤️ #قسمت_شصت_و_پنج واسہ دیدنش روز شمارے میکردم هر روز
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🍃🌸
🎉
🎊 #عاشقانه_مذهبی_دو_مدافع
💙💍❤️
#قسمت_شصت_و_ششم
الو سلام بفرمایید .
سلام خوبی لسملء ؟؟ اردلانم
[ سلام داداش ممنونم شما خوبید؟؟ چرا صداتون گرفته؟؟.
هیچی یکم سرما خوردم . زنگ زدم بگم من با علی یکی دو ساعت دیگه پرواز
داریم بہ سمت تهراݧ
إ شما هم میاید؟؟الاݧ کجایید؟؟
آره ایندفعہ زودتر برمیگرم.الاݧ دمشقیم
علے خودش کجاست چرا زنگ نزد؟؟
علے نمیتونہ حرف بزنہ .فعلا مــݧ باید برم .خدافظ.
مواظب خودتوݧ باشید خدافظ
پوووفے کردم و گوشے و انداختم رو تخت
بہ انگشتر عقیقے کہ اردلاݧ براموݧ از سوریہ آورده بود نگاه کردم
خیلے دوسش داشتم چوݧ علے خیلے دوسش داشت.
ساعت۶بود .یک ساعتے خوابیدم
وقتے بیدار شدم صبحونمو خوردم و لباس هاے جدیدے رو کہ دیشب آماده کرده بودم و پوشیدم یکم بہ خودم رسیدم و روسریمو بہ سبک لبنانے بستم .
یکمے از عطر علے و زدم و حلقم و تو دستم چرخوندم و از انگشتم در آوردم.
پشتش و رو کہ اسم خودم و علے وتاریخ عقدموݧ تو حرم و نوشتہ بودیم نگاه کردم.
لبخندے زدم و بوسیدمش و دوباره دستم کردم.
تصویرے رو کہ کشیده بودم و لولہ کرده بودم و با پاپیوݧ بستمش.
اردلاݧ دوباره زنگ زدو گفت کہ بریم خونہ ے علینا میاݧ اونجا .
گل هاے یاسو از تو گلدون برداشتم.
چادرم رو سر کردم و تو آینہ نگاه کردم
الاݧ علے منو میدید دستش و میذاشت رو قلبش و میگفت :اسماء واے قلبم
خندیدم و از اتاق خارج شدم
ماماݧ و بابا یک گوشہ نشستہ بودݧ و با اخم بہ تلوزیوݧ نگاه میکردݧ.
إ ماماݧ شما آماده نیستیـݧ؟؟الاݧ اونا میرسـݧ.
ماماݧ کہ حرفے نزد
بابا برگشت سمتم .لبخند تلخے زدو گفت :تو برو دخترم ما هم میایم
تعجب کردم:چیزے شده بابا
ݧ دخترم یکم با مادرت بحثموݧ شده.
باشہ مـݧ رفتم پس شما هم زود بیاید.ماماݧ جاݧ حالا دامادت هیچے پسرتم هستاااا.
باسرعت پلہ هارو رفتم پاییــݧ سوار ماشیـݧ شدم و حرکت کردم .
با سرعت خیلے زیاد رانندگے میکردم کہ سریع برسم خونہ ے علینا .
بعد از یک ربع رسیدم .
ماشیـݧ و پارک کردم و دوییدم
در خونہ باز بود.
پس اومده بودݧ .یہ عالمہ کفش جلوے در بود .
زیر لب غر میزدم و وارد خونہ شدم:اینا دیگہ کیـݧ؟؟؟حتما دوستاشـݧ دیگہ ؟؟اه دیر رسیدم.الاݧ علے ناراحت میشه
وارد خونہ شدم همہ ے دوستاے علے بودݧ با دیدݧ مـݧ همہ سکوت کردݧ
اردلاݧ اومد جلو .ریشهاش بلند شده بود .چهرش خیلے خستہ بود
دوییدم سمتشو بغلش کردم.سرمو دور خونہ چرخوندم ݧ علے بود ݧ ماماݧ باباش .
داداش پس بقیہ کوشـݧ؟؟علے کو؟؟
چیزے نگفت وبا دست بہ سمت بالا اشاره کرد
اتاقشہ؟؟؟
آره
بدو بدو پلہ هارو رفتم بالا بہ ایـݧ فکر میکردم کہ چقدر تغییر کرده ؟حتما ریشهاش بلند شده .و صورتش مث اردلاݧ سوختہ .
رسیدم بہ دم اتاقش گل و زیر چادرم قایم کردم و در زدم
جواب نداد .یہ صداهایے شنیدم
درو باز کردم
پدر مادر علے و فاطمہ خودشوݧ انداختہ بودݧ رو یہ جعبہ و گریہ میکردݧ
فاطمہ با دیدݧ مـݧ اومد جلو بغلم کرد .حالم دست خودم نبود معنے ایـݧ رفتاراشوݧ نمیفهمیدم سرمو دور اتاق چرخوندم اما علے و ندیدم.
فاطمہ رو از خودم جدا کردم و پرسیدم .علے کو؟؟؟علی؟؟؟
گریہ ے همہ شدت گرفت رفتم جلو تر بابا رضا از رو جعبہ بلند شد و نگاهم کرد
یک قسمت از جعبہ معلوم بود یہ نفر خوابیده بود توش
کم کم داشتم میفهمیدم چے شده .
خندیدم و چند قدم رفتم جلو گل از دستم افتاد
بابا رضا فاطمہ و ماماݧ معصومہ رو با زور برد بیروݧ
ماماݧ معصومہ کہ بلند شد علیمو دیدم
آروم خوابیده بود .و اطرافشو پراز گل یاس بود
کنارش نشستم و تکونش دادم:علے؟؟پاشو الاݧ وقت خوابہ مگہ؟؟میدونم خستہ اے عزیزم.اما پاشو یہ بار نگاهم کـݧ دوباره بخواب قول میدم تا خودت بیدار نشدے بیدارت نکنم .قول میدم
إ علے پاشو دیگہ ،قهر میکنما
چرا تو دهنت پنبہ گذاشتے؟؟
لبات چرا کبوده؟؟؟
مواظب خودت نبودے؟؟تو مگہ بہ مـݧ قول ندادے مواظب خودت باشي؟؟
دستے بہ ریشهاش کشیدم.نگاه کـݧ چقد لاغر شدے؟؟ریشاتم بلند شده تو کہ هیچ وقت دوست نداشتے ریشات انقد بلند بشہ .عیبے نداره خودم برات کوتاهشوݧ میکنم .تو فقط پاشو
بیا مـݧ دستاتو میگرم کمکت میکنم .علے دستهات کو؟؟جاشوݧ گذاشتے؟؟
عیبے نداره پاشو .
پیشونیشو بوسیدم و گفتم:نگاه کـݧ همیشہ تو پیشونے منو میبوسیدے حالا مـݧ بوسیدمش .
علے چرا جوابمو نمیدے؟؟؟قهرے باهام.بخدا وقتے نبودے کم گریہ کردم .پاشو بریم خونہ ے ما ببیـݧ عکستو کشیدما .وسایل خونمونو هم خریدم.باید لباس عروسو باهم بگیریم پاشو همسر جاݧ
إ الاݧ اشکام جارے میشہ ها.تو کہ دوست ندارے اشکامو ببینے
.علے دارے نگرانم میکنیا پاشو دیگہ تو کہ انقد خوابت سنگیـݧ نبود
کم کم بہ خودم اومد
چشمهام میسوخت و اشکام یواش یواش داشت جارے شد
علے نکنہ ...نکنہ زدے زیر قولت.رفتے پیش مصطفے؟؟
حالا دیگہ داد میزدم و اشک میریختم
علے؟؟؟؟پاشو
✨🌹 @entezaar313 🌹✨
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🎉
🍃🌸
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊