4_5859686442426433958.mp3
7.86M
یااباصالح😍
یابن الحسن روحی فدا
چه شودکه پاگذاری به رواق دیدگانم
منم آن که انتظارت زده شعله ها به جانم
#علی_فانی
تعجیل درظهور14مرتبه #صلوات
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄ ❣﷽❣ ☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️ #قسمت9⃣ مى دانيد "بَيْدا"
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄
❣﷽❣
☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️
#قسمت0⃣1⃣
مردم مكّه بعد از اينكه خبر نابودى سپاه سفيانى را مى شنوند خيلى مى ترسند و براى همين شهر آرام مى شود و ديگر كسى به فكر دشمنى با امام نيست.
پايتخت حكومت جهانى امام، شهر كوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوى كوفه حركت كنم.
خيلى دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوى كوفه حركت خواهد كرد، نزد يكى از ياران امام مى روم و از او مى پرسم: چرا امام به سوى كوفه حركت نمى كند؟
او در جواب مى گويد: امام منتظر است تا همه افراد لشكرش به مكّه بيايند.
آرى، از وقتى كه جبرئيل ندا داد و مردم را به سوى امام فرا خواند، عدّه زيادى حركت كرده اند. آنان به مكّه دعوت شده اند و مأموريت دارند كه به امام بپيوندند.76
آيا تا به حال ديده اى كه پرندگان چگونه به سوى لانه هاى خود پناه مى برند؟
اين افراد هم اين گونه به مكّه پناه مى آورند و در خدمت امام به آرامش واقعى مى رسند.77
اراده خداوند اين است كه خروج امام از مكّه با همراهى اين لشكر ده هزار نفرى باشد.78
اگر به خارج از مكّه بروى مى بينى كه شيعيان با چه اشتياقى به سوى مكّه مى شتابند! مثل اينكه يك مسابقه برگزار شده است، مسابقه اى براى هر چه زودتر رسيدن به مكّه براى يارى امام!79
اين شوقى است كه خداوند در دل شيعيان قرار داده است و آنان را اين چنين بيقرار نموده است.80
آنان با عشقى مقدّس، بيابان ها را پشت سر مى گذارند و تمام سختى ها را در راه يارى امام تحمّل مى كنند.81
و تو خود مى دانى كه سيصد و سيزده يار به گونه اى ديگر به مكّه آمدند. آنان با "طىّ الارض" و در شب قبل از ظهور به مكّه آمده اند. آنها در واقع، فرماندهان لشكر امام هستند و در آينده اى نزديك، هر كدام از طرف امام، حاكم قسمتى از دنيا خواهند شد.82
ولى اين ده هزار نفرى كه در راه مكّه هستند سربازان لشكر امام مى باشند، آنها مى آيند تا قائم آل محمد(عليهم السلام) را یاری کنند.
كم كم لشكر ده هزار نفرى كامل مى شود. آنها با يكديگر بسيار مهربان هستند گويى كه همه با هم برادرند.83
همسفرم! آيا اجازه مى دهى من در مورد ويژگى افراد اين لشكر سخن بگويم؟
آنان در مقابل دستور امام تسليم هستند و سخنان امام را با گوش جان مى پذيرند.84
افرادى شجاع و دليرى كه ذرّه اى ترس در دل ندارند. آرى، امام يارانى شجاع و با يقين كامل مى خواهد، افراد ترسو و سست عقيده چه كمكى به اين حركت عظيم مى توانند بكنند؟
لشكريان امام چنان در عقيده و ايمان خود استوارند كه شيطان هرگز نمى تواند آنها را وسوسه كند. اينان شيران بيشه ايمان و ياوران راستين حق و حقيقت هستند.85
اگر شب ها به كنارشان بروى، مى بينى كه مشغول عبادت هستند و صداى گريه و مناجات آنها شنيده مى شود. و در روز چون شيران دلير به ميدان مى آيند و از هيچ چيز واهمه و ترس ندارند.
براى شهادت دعا مى كنند، آرزويشان اين است كه در ركاب امام به فيض شهادت برسند. به راستى كه چه سعادتى بالاتر از اينكه انسان جان خويش را فداى مولاى خود كند!86
آيا در اين دنياى فانى، آرزويى زيباتر از اين سراغ دارى؟
خوشا به حال كسانى كه چنين آرزوى زيبايى دارند !
و واقعاً كه زندگى انسان با داشتن اين چنين آرمانى، چقدر لذت بخش مى شود.
به هر حال، ياران امام همواره دور امام حلقه زده و در شرايط سخت، يار و ياور او هستند.87
كافى است امام به آنان دستورى بدهد، آن وقت مى بينى كه چگونه براى انجام آن دستور سر از پا نمى شناسند.88
خداوند نيروى جسمى بسيار زيادى به آنها داده است تا بتوانند به خوبى از امام دفاع كنند.89
وقتى كه آنها از زمينى عبور مى كنند آن زمين به سرزمين هاى ديگر فخر مى فروشد و از اينكه يكى از ياران امام زمان از روى او گذاشته است به خود مباهات مى كند.90
#ادامه_دارد....
📚 #نویسنده : دکتر مهدی خدامیان
✨🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤✨
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄
4_5988030355972555308.mp3
3.05M
📱 #صوت
🎙 استاد حسینی از اساتید تخصصی مهدویت
🅰 موضوع: چرا امام زمان؟
✳️ #قسمت_چهاردهم (آخر)
#مهدویت
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
استاد شجاعی- قسمت یازدهم.mp3
3.43M
🔊 #صوت_مهدوی ( #پادکست)
📝 موضوع: #دولت_کریمه_امام_عصر
📌 #قسمت_یازدهم
👤 استاد دکتر #شجاعی
📜 #سلسله_مباحث_مهدویت
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 محقق شدن یک آیه از عهد قدیم درباره نشانه های ظهور
🌐 ترجمه ی تقریبی خبر:
🔸يك ايه از كتاب مقدس (عهد قدیم) يهود، درباره آخرالزمان ميگه؛ زماني كه دیگه پرنده روي ديوار مقدس هم ، امنيت نداره و مار بهش حمله ميكنه... » منجی ظهور خواهد كرد!
🔸(گویا دیوار مقدس طوریه که اونجا محل امن هست و همچین اتفاقاتی محاله ،برای همین روی این آیه مانور میدادن و انقدر معروف هست که مدام بینشون بیان میشده ! )
🔸 دیروز ظاهرا موقع نماز یا عبادتشون این اتفاق عجیب برای اولین بار افتاده و همه دیدن اما سریع یه نفر مار رو گرفته و گفتن نه این، اون مار نیست و در واقع مغلطه کرده.
🔸همچنین طبق گفته گوینده خبر، فیلمهای گرفته شده توسط مردم رو از بین بردند و فقط همین صحنه کوتاه باقی مونده!
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخونیم 9
استاد پناهیان:
چرا بعضیا سختشونه نماز بخونن؟!
✴
نماز برای چیه؟!🤔
"برای اینه که حالتو رو بگیره!"😊
🌠🌠🌠
برای اینکه یه دفه ای وسط کار و بارت تو رو از این کار و بار در بیاره بگی الله اکبر😊
" نماز تو مرحله اول رعایت ادب است نه عشق بازی با خدا"
👆
(یکی از مهمترین جملات بحث نماز)
"نماز توی مرحله اول سختی دادن به خود است نه خوشی داشتن معنوی"
💢💢💢
خداوند متعال می دونست ما عاشق اون نیستیم😔
خداوند متعال می دونست ما عارف به او نیستیم 😔
خداوند متعال می دونست با چهل سال عبادت آدم کم کم شیرینی گفتگوی با خدا را می چشه.
💧💦💥💫
اونوقت طرف نشسته به من میگه:
من چیکار کنم از نماز خوندم لذت ببرم!!!
😳
❓❕❔❗
این آدم دنبال نماز که نیست، دنبال هوسرانی خودشه...
👆👆🔴🔴🔴
میخواد همه ی زندگیش پر از شیرینی باشه...
❗❌〽
فکر کرده نماز خوندن هم مثل کارتون تام و جری هست که وقتی می شینه پاش یه دفه ای مست بشه! مسحور بشه!
مثل فیلم سینمایی هست!
🏧🔝
بابا خدا اگه می خواست، میتونست برای آدم های ابتدایی نماز رو شیرین قرار بده تا جذب کنه..
اما اتفاقا خدا حال همه رو گرفته با نماز...
✳⛔🚸
لطفا حداقل نگاهتون رو به نماز تغییر بدید...
نمیدونید چه تعداد جوان نماز نمیخونن فقط بخاطر این که نماز رو اشتباه بهشون یاد دادن!😕
فکر میکنن حتما باید از نماز لذت ببرن و حالا که لذت نمیبرن فکر میکنن نمازشون به درد نمیخوره!
#ادامه_دارد...
💬💎💭
🌹اللهم العجل لوليک الفرج🌹
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
4_310226054725763790.mp3
3.33M
#کلیپ_صوتی
#استاد_شجاعی
#نماز_سکوی_پرتاب 5
⁉دنبال چی می گردی؟
قدرت، آرامش، یقین، شادی…
👌 فقط باید یاد بگیری
يه نماز حقیقی بخوني…
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 💙💍❤️ #هوالعشق #دفتر_خاطرات #ادامه -مامان تروخدا اومدن دلخور رفتار نکنی باش
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🍃🌸
🎉
💙💍❤️
#هوالعشق
#از_من_تا_فاطمه_قسمت_چهارم
#غروب_دلتنگ_عاشق
-فاطمه خانوم اینجا وایسید تا من بیام
-چشم
-بی بلا
همراه علی به خرید آمده بودیم تا مایحتاج را فراهم کنیم.به دلیل فشار پایین و کنبود آهنم خستگی زودرس جانم را میگرفت٬علی هم که رنگ پریده صورتم را میدید سریعا آبمیوه و پسته به خورد من میداد طوری که از صبح سه تا چهار بار لیوان های بزرگ آبمیوه میخوردم.آنقدر خورده بودم که معده ام صدای امواج دریایی میداد؛به حرف خود خندیدم و آنسوی خیابان را نگاه کردم ٬هوا داشت روبه سردی میرفت و ماه آبان تمام شده بود٬به قامت مردانه علی نگاه کردم تمام وجود من شده بود٬وجود فاطمه ای که از آمریکا و عشق و حال دخترانه اش به راحتی دست کشیده بود به خاطر مردی که تمام عشقش بود ٬تمام تمامش...
-بفرمایید فاطمه خانوم زود بخورید
-ممنونم ولی سید اقاخیلی خوردما معدم صدای موج دریا میده
علی از خنده دلش را گرفته بود و روبه فرمان خم شده بود خودم هم از اعماق وجودم میخندیدم و هردو به خنده ی یکدیگر لحظه ای نگاهمان با خنده درهم گره خورد و چشم هایش رنگی زیبا گرفت سریع نگاهش را دزدید و پا رو پدال گاز گذاشت٬پسرمان خجالتی بود.من بلد نبودم رو بگیرم چون یاد نگرفته بودم اما از ملیحه خانوم که میگفت مامان صدایش کنم داشتم کمی در حجب و حیا پله هارا بالا میرفتم و ملیحه خانوم برایم ذوق میکرد!
به مسجد رسیدیم تا به نماز جماعت برویم هردو پیاده شدیم آنسوی خیابان مسجدی زیبا قرار داشت که از سر ذوق دستی بهم زدم و علی لبخندی زیبا به صورتم پاشید.به سمت مسجد قدم برمیداشتیم پا به پای هم اما قد علی از من بلند تر بود و همین به من احساس غرور میداد.
-خب فاطمه خانوم شما برید سمت خواهران هرموقع راز و نیازتون تموم شد بامن تماس بگیرید تا بریم
-چشم حتما پس٬فعلا
-چشمتون سلامت٬یاعلی
از رسمی حرف زدنش عاجز شده بودم اخر مگر ما محرم نبودیم پس چه بود این حد و حدود زیادی؟شاید هم مصلحتی اومیداند و من بی خبرم؛این چند وقت علی اگر میگفت ماست سیاه است تایید میکردم چون تا آسمان قبولش داشتم.
نمازم تمام شد به علی تک زنگی زدم و بیرون رفتم اما نبود صدای ماشین می آمد انگار کسی به آن دستبرد زده بود علی را دیدم دوان دوان به انسوی خیابان میرفت من هم به حالت دو دویدم یادم نبود هنوز چادر رنگی مسجد روی سرم بود٬کامیون بزرگی به سمت علی می آمد تمام وجودم لرزید او حواسش نبود هرچه صدایش کردم جوابم را نداد ٬
-علییییییییییییی
چراغ های کامیون روشن بود لحظه ای نفهمیدم چه شد که دستانم را به بازوهای علی گره خورد و او را باتمام قدرت ورزشیم به کنار پرتاب کردم و نور کامیون درچشم هایم سوخت و برخورد آن به من و صدای بلند علی
-فاطمهههههههههه
#نویسنده #نهال_سلطانی
#دل_به_دریا_زدمو_موج_نفس_های_تومرا_برد
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🎊•••••┅┅❅❈❅┅┅•••••
✨🌹 @entezaar313 🌹✨
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🎉
🍃🌸
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
برای اشتباهایت معذرت خواهی کن🌹
شاید خیلی چیزا با همین🌹
یه کلمه عوض بشه (:🌹
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
هنگامی که خدا بزرگی انسان را اندازه می گیرد✨❤️✨
متر را دور قلبش❤ می گذارد،
نه دور سرش!
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🌙⭐️نیایش شبانگاهی
خدایا🙏
شب ما را لبریز آرامش کن✨
سد مشکلات دوستانم را بشکن ✨
و فراوانی را در زندگیشان جاری کن✨
ما را بندگان شاکر قرار ده نه شاکی✨
و عشق خودت را در قلبهای ما زیاد کن✨
آمیـــن یا رَبَّ 🙏
شبتون منور به نور خدا✨❤️✨
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5868507351769678865.mp3
4.12M
ای دیدن تو سبزترین خونبهای ما
برگرد و جان تازه بیاور برای ما
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلوات
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄ ❣﷽❣ ☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️ #قسمت0⃣1⃣ مردم مكّه بعد
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄
❣﷽❣
☀️🕊🕋 #داستان_ظهور 🕋🕊☀️
#قسمت1⃣1⃣
اكنون همه سربازان و ياران امام در مكّه جمع شده اند. آنها آمده اند تا جان خود را فداى امام كنند.
امام لباس رزم بر تن كرده و آماده حركت به سوى مدينه شده است.
آيا مى دانى كه لباس رزم امام، همان پيراهن يوسف(ع) است؟
به راستى چرا امام اين لباس را به تن كرده است؟
آيا مى دانى لباس امام، لباسى معمولى نيست، بلكه لباسى ضدّ آتش است.91
تعجّب نكن، بگذار تاريخ آن را برايت بگويم.
پيراهن يوسف(ع) در اصل از ابراهيم(ع) بود.
هنگامى كه نمرود مى خواست ابراهيم(ع) را به جرم خداپرستى در آتش اندازد، جبرئيل به زمين آمد تا بزرگ پرچمدار توحيد را يارى كند. او همراه خود لباسى از بهشت آورد. به خاطرِ همين لباس، ابراهيم(ع) در آتش نسوخت.92
پس از ابراهيم(ع)، اين لباس به فرزندان او به ارث رسيد تا اينكه لباس يوسف(ع) شد و باعث روشنى چشمان يعقوب!
اين لباس نسل به نسل گشت تا پيامبر اسلام و بعد از او امامان معصوم(عليهم السلام)، يكى بعد از ديگرى به ارث بردند.93
و اكنون روشن شد كه چرا خداوند اين پيراهن را براى امام زمان نگه داشته است؟
همسفرم! مگر آتش نمرود بزرگترين آتش آن روزگار نبود؟
يك بيابان آتش كه شعله هاى آن به آسمان مى رسيد !
نمرود با امكاناتى كه در اختيار داشت آتشى به آن بزرگى ايجاد كرد و ابراهيم(ع) را در ميان آن آتش انداخت; امّا خدا، پيامبر خود را با آن پيراهن يارى كرد و امروز همان پيراهن در تن امام زمان است.
امام آماده حركت شده است، من دقّت مى كنم تا ببينم امام با چه اسلحه اى مى خواهد به جنگ دشمنان برود.
امام به جاى اسلحه، يك چوب دستى دارد!
با خود مى گويم كه چرا فرمانده اين لشكر، اين چوب را با خود برداشته است؟
آخر ما مى خواهيم به جنگ توپ و تانك و موشك برويم. هر چه فكر مى كنم جوابى براى خود نمى يابم; براى همين از يكى از ياران امام سؤال مى كنم كه چرا امام به جاى اسلحه اين چوب دستى را با خود برداشته است؟
او برايم مى گويد: اين چوبى كه در دست امام قرار دارد، همان عصاى موسى(ع) است.94
با اين كه چوب اين عصا هزاران سال پيش، از درخت بريده شده است; امّا هنوز تر و تازه است، مثل اينكه همين الآن آن را، از درخت قطع كرده اى.95
در زمان موسى(ع)، بشر در سحر و جادو پيشرفت زيادى كرده بود و به اصطلاح، فن آورى بشر آن روز، سحر و جادو بود; امّا وقتى موسى(ع)عصاى خود را به زمين زد، ناگهان آن عصا به اژدهايى تبديل شد كه همه آن سحر و جادوها را در يك چشم به هم زدن بلعيد.
امروز هم بشر هر چه پيشرفت كرده و هر فناورى جديدى داشته باشد بايد بداند كه امام زمان با همين عصا به مقابله با دشمنان خواهد رفت.
اين عصا، يك عصاى شگفت انگيز است كه هر دستورى را كه امام به آن بدهد، انجام مى دهد.96
تازه حالا فهميده ام كه اين چوب، يك عصاى سخن گو هم هست و با امام سخن مى گويد!97
آرى، آنچه كه بشر به دست خود ساخته است توسط اين عصا بلعيده مى شود، تانك باشد يا هواپيما يا موشك، چه فرق مى كند، كافى است امام به عصا امر كند.
قرآن در مورد عصاى موسى(ع) سخن گفته است. آن عصا يك بيابان سحر و جادو را بلعيد، اين نكته را قبول مى كنى چون قرآن اين را مى گويد. پس دور از ذهن نخواهد بود كه اين عصا بتواند هواپيما و موشك را هم ببلعد.98
هنر بشر آن روز سحر و جادو بود، هنر بشر امروز هر چه مى خواهد باشد. اين عصا به اذن خدا مى تواند مقابل آن بايستد.
آيا مى دانى وقتى امام، اين عصا را بر زمين بزند، آن عصا تبديل به چه چيزى مى شود؟
من نمى دانم از چه لفظى استفاده كنم؟
آيا مى توانم بگويم تبديل به اژدهايى بزرگ مى شود؟
مى ترسم بگويى كه اين نويسنده چه حرف هاى عجيب و غريبى مى زند. واقعاً نمى دانم چه بگويم؟
هيچ چيز بهتر از اين نيست كه سخن امام باقر(ع) را برايت بگويم.
تو كه ديگر سخن آن حضرت را قبول دارى كه فرمود:
"چون قائم ما، عصاى خود را به زمين بزند، آن عصا، شكاف بر مى دارد، شكافى به اندازه فاصله زمين تا آسمان ! و آن عصا هر چه را كه مقابلش باشد، مى بلعد".99
#ادامه_دارد....
📚 #نویسنده : دکتر مهدی خدامیان
✨🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤✨
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
┄┄┅┅✿❀🌍♥️🌍❀✿┅┅┄┄
4_5875372547754689502.mp3
1.76M
🎙واعظ: حاج آقا #عالی
○ #در_زمان_ظهور ○
💐💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖💐
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5931473281726022811.mp3
1.77M
چرا ندای آسمانی امام زمان(عج) از امام حسین(ع) هستش؟
#زمزمه_های_ظهور
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 10
چرا نماز رو غلط معرفی می کنیم؟
💢⛔💢
استاد پناهیان:
یه استاد دانشگاهی می فرمود: بچه ی من نماز نمی خونه، یعنی کاهل نمازی میکنه،
ولی ما کم نذاشتیم تو تربیتش،
حاج آقا شما بفرمایید ما چیکار کنیم؟!
❗💠💠❓
✅ گفتم : نماز رو چجوری به پسرت معرفی کردی؟
💠 گفت : بلاخره معرفی کردیم دیگه!
✅ گفتم نه دقیقا بگو؛ داریم صحبت می کنیم.
💠 گفت حاج آقا چی بگم آخه !
بهش گفتیم نماز عبادته و ...
کم کم که گفت رسید به این جملات: نماز خوندن عشق بازی با خداست، مناجات با معبوده، راز و نیاز با رب العالمینه و...
💢💢❌〽❗
اینجوری معرفی کرده بودن نماز رو!
اما بچش وقتی ایستاده واسه نماز👇
گفته راز کو؟ نیاز کو؟ من اگه رازی داشته باشم همینجوری به خدا میگم!
❗
وایساده سر نماز مثلا عشق بازی کنه با خدا!
بعد یواش یواش دیده عشق کجا بود؟!!!
آروم آروم پیش خودش میگه: حالا بعدا عشق بازی می کنیم دیگه !
حالا چه وقتشه!
الان من وسط کار و درسم هستم و حال عشق بازی ندارم
🔹🔸🔸🔸🔸🔸
به اون استاد گفتم: خب اشتباه نماز رو معرفی کردی!!!
بچت هی میره سراغ نماز هی لذت نمیبره و "هی دیگه نمیره سراغ نماز!"
😔
" خودش رو شکست خورده ی در نماز میبینه"
خیلی خیلی خیلی مهم👆👆👆
✅ بابا "نماز عشق بازی نیست فعلا"
نماز عشق بازی با خدانیست ابتدائًا
" نماز ابتدائًا مؤدب شدن است "
"ادب رعایت کردن است"
اول از همه ادب نماز رو رعایت کن.
〰🔹🔸🌎🌍
لطفا نماز رو درست معرفی کنید به افراد. "مخصوصا به جوانان و نوجوانان"
👆🌎👆✅💻
برای اینکه بقیه هم نمازاشون درست بشه انتشار بدید.
اجرتون با امام زمان علیه السلام
#ادامه_دارد...
🌺💠✅🌺💠
🌹اللهم العجل لوليک الفرج🌹
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
4_310226054725763791.mp3
4.15M
#کلیپ_صوتی
#استاد_شجاعی
#نماز_سکوی_پرتاب 6
💢اینکه چقدر انسان، ميتونه در بحران ها،آرامشش رو حفظ کنه
کاملا به کیفیت نمازش بستگی داره
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
مدیریت و خودسازی با رویکرد قرآنی 001_sd (10).amr
519.3K
👋بزرگواران حالتون خوبه
موضوع:ذهنت را بساز✅
سخنران:آقای ارائی(مدرس و مشاور کارگاه آموزشی مدیریت و خودسازی با رویکرد قرآنی)🌹
برای ارتباط و گرفتن مشاوره رایگان از ما برای بهتر شدن حال شما و زندگیتان می توانید از طریق ذخیره شماره زیر در وآتس آپ،هاتگرام(یا تلگرام طلایی) و ایتا با ما در ارتباط باشید👇
آقای ارائی: ۷۷۱۹ ۵۳۳ ۰۹۳۳
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 💙💍❤️ #هوالعشق #از_من_تا_فاطمه_قسمت_چهارم #غروب_دلتنگ_عاشق -فاطمه خانوم اینجا
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🍃🌸
🎉
💙💍❤️
#هوالعشق
#از_من_تا_فاطمه_قسمت_پنجم
#نفس_فاطمه
#زینب_نوشت
-مامان جان اونارو اونطور گره نزن٬پاپیونش کن ٬ببین اینطوری
-وا مادر خب منم اینطوری زدم دیگه پانیون
-واااای مردم از خنده مامان٬پانیون نه پاپیون
-حالا همون پاسیون هر پاچیزی که هست
-الهی دورت بگردم ملیحه خاتون
-خدانکنه زینبم
صدای تلفن خانه توجهم را جلب کرد٬به سمت تلفن گام برداشتم علی بود صدایش میلرزید و نفس نفس میزد.
-الو داداش٬چیشده٬الووو
-زینب...زینب بیا فاطمه..
-فاطمه چیی؟
-فاطمه تصادف کرده.
-یا فاطمه زهرا
تلفن از دستم افتاد روی سرامیک و مانیتورش شکست مادر با وحشت به طرفم برگشت٬ماتم برده بود.
-چیشده زینب چرا رنگت پریده دختر؟
-....
-زینببببب چیشده جون به لبم کردی
-فاطمه تصادف کرده مامان
-یا جدسادات
با مادر سریع حاضر شدیم و به طرف بیمارستانی که علی ادرسش را پیامک کرده بود راه افتادیم٬تمام بدنم میلرزید مادر فقط ذکر میگفت و گریه میکرد..
-دکتر سماوات به بخش آی سیو ...دکتر سماوات به بخش آی سیو
صدای بیمارستان شلوغ در ذهنم اکو میشد .در راهرو به دنبال علی میگشتم ته سالن دوم آن را پیداکردم ٬باچادر مادر را به آن سمت هدایت کردم٬حدسم درست بود علی آشفته تر از آشفتگان جهان بود..
-علی داداشم٬سلام
-فاطمه...
-علی مادر چیشد؟چطور تصادف کردید؟الان فاطمه کجاست؟دکترا چی گفتن؟اخه ما که..
-الله اکبر مامان تروخدا یک دقیقه وایسید دیگه
٬داداش؟الان فاطمه کجاست؟
-فاطمه...
مثل دیوانه ها شده بود به گوشه ای خیره بود و بعد هر سوالم نام فاطمه را نجوا میکرد٬هرکس نمیدانست من میدانستم جانشان به هم وابسته بود.. اینطور نمیشد خودم باید با دکترش صحبت میکردم٬در اتاق باز شد و پزشک کهنسالی با عینک فرم پروفسوری سمتمان آمد
-همراه خانم پایدار؟
-بله ماهستیم
-لطفا همراهم بیاید
-من میرم زینب
-نه داداش تو حالت خوب نیست باید..
-پس باهام بیا
مادر روی صندلی نشست و همراه علی به اتاق پزشک رفتیم.دکتر سریعا توضیحاتش را شروع کرد ...
-خب ببینید٬خانم پایدار دچار ضربه مغزی شدند و الان در حالت کما به سر میبرند
در همین لحظه علی روی صندلی سر خورد و جسم ناتوانش را به آن تکیه داد
-به نخاع ضربه شدیدی وارد نشده اما این احتمال وجود داره بعد بهوش اومدنشون یک دستشون فلج بشه.
علی یاحسین گفت و شانه هایش میلرزید و من تنها درشوک بودم که مگر چه شده فاطمه اینطور شد و علی حالش خوب است.
-و یک بحث دیگه اینکه ممکنه بعد بهوش اومدن حافظه کوتاه مدتشون رو از دست بدن
-یعنی چی دکتر؟
-شما خواهرشون هستید؟
-نه خواهر همسرشون تازه میخواستند عقد کنن
-یعنی شاید هیچ کدوم شمارو به یاد نیاره..
اینبار علی لب به سخن باز کرد٬
-خوب میشه؟
-ما سعیمونو میکنیم بقیش باخداست دعا کنید
علی سریعا از اتاق خارج شد ٬باعذر خواهی به سمت علی دویدم و دیدم در راهرو رفته و به در میکوبید تمام بیمارستان راجمع کرده بود برادرم وجودش را میخواست و به او نمیدادند ٬چند مامور ازحراست امدند و علی را به بیرون هدایت کردند.مادر فقط گریه میکرد و من میان زمین و اسمان مانده بودم...
علی در حیاط بیمارستان راه میرفت بی قرارتر از بیقراری های ادم ها چون عاسق بود٬عاشق..
به پدر و مادر فاطمه تلفن زدم تا موضوع را گفتم مرا به هزار حرف ناجور بستند و گفتند شما لیاقت دختر ما را ندارید ودوروز کنار شما بود به کشتنش دادید از شما شکایت میکنم ادم کش ها و ..
مادر به نمازخانه میرفت و دعا میکرد٬پدر هم که رسید مشغول دلداری مادر شد٬علی سرگردان بود می آمد و میرفت پشت در اتاق به شیشه ای مینگریست که صورت و جسم فاطمه اش را قاب کرده بود...فاطمه خواب بود خوابی عمیق..
#نفس_فاطمه
#عاشقانه_دو_انسان_خدایی
#نبود_فاطمه
#نویسنده:
#نهال_سلطانی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🎊•••••┅┅❅❈❅┅┅•••••
✨🌹 @entezaar313 🌹✨
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🎉
🍃🌸
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
سهم شما یک صلوات🌹🕊
نثار روح امام ، شهدای مدافع حرم و انقلاب اسلامی صلوات
🌼اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌼
🍃🌺🌷💫🍃
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
❤️ سخن زیبای مولا #امیرالمومنین در رابطه با #زبان :
🌷اللسان سبع ان خلی عنه عقر
🌿(زبان، بسان حیوان درنده ايست که اگررهایش کنی میگزد)
📚حکمت ۵۷ نهج البلاغه دشتی
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
✨يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ ﴿۳۵﴾
✨خداوند به نور خود
✨هرکس را بخواهد هدایت می کند(۳۵)
📚 سوره مبارکه النور
✍آیه ۳۵
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
#شبتون_مهدوی