4_478200640829391066.mp3
9.2M
★°•❉•°☆
📀 #کلیپ_صوتی
🎤 #محمد_رضا_طاهری
🌷گل خنده از سر شادی ، میشینه رو لب هادی (ع)🌷
👌
#ویژه_ولادت_امام_حسن_عسکری(ع)
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5821123198091002261.mp3
2.76M
💢 #زیارتنامه_امام_حسن_عسکری
🎤 #محسن_فرهمند
💚 بقیع و سامرا تجلی #غربت_شیعه
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
❣﷽❣
.
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 27
استاد پناهیان؛
🔶 حالا که دوست داری بهتر بشی
اول عظمت خدا رو تو دلت بنشان
🔹عظمت خدا که تو دلت نشاندی خدا میاد بهت دست میده
🔶به این ایه قران توجه کنید
ادعوني استجب لكم
💟این آیه پر از مهربانی هست
حالا بقیه آیه رو ببینید:
ان الذين يستكبرون عن عبادة سيد خلونه جهنمي
⭕️ کسانی که تکبر بورزند در عبادت من آنها رو به خواری به جهنم میبرم
ادامه همون آیه مهربانی هست
💢♨️
⛔️چرا وقتی خدا صداش بلند میشه کسی طرفش نمیاد
❌چه کسانی تکبر دارند؟
✅خدا میگه بخوانید منو تا اجابت کنم شما رو
بعد شما زود بلند میشی بعد نماز میری..کجا میخوای بری
⭕️خدا میگه ملائکه من نمازش رو بهش بر گردونید
🔰این بنده به من نیازی نداره
بعد نماز حتما دعا بکنید تعقیبات بخونید
✅کمی با خدا راز ونیاز کنید مخصوصا سحر ها خیلی تاثیر گذاره
عزیزان تا میتونن پخش کنن
یاعلی
#ادامه_دارد...
🍃💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖🍃
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
4_310226054725763859.mp3
4.01M
#نماز_سکوی_پرتاب 24
اضطراب ودلشوره
محصول نگاهیه که به زمین گره خورده
وقتی آسمون، همهٔ آرزوت ميشه
قلبت آروم میگیره
با نماز،آرزوهای قلبتو بزرگ کن
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈- ❣﷽❣ 💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖 #قسمت_5⃣ ــ سلام
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
❣﷽❣
💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖
#قسمت_6⃣
چرا خديجه اين پيشنهاد را قبول نكرد؟ خيلى ها آرزو دارند ملكه يمن بشوند. يمن، بهشت روى زمين است! آنجا ديگر از اين هواى گرم و خشك خبرى نيست.
شنيده ام كه ابوسفيان، ابوجهل و خيلى ها به خواستگارى خديجه آمده اند و خديجه به هيچ كدام آنها روى خوش نشان نداده است; زيرا همه آنها به طمع مال و ثروت به خواستگارى او آمده اند.26
ولى ماجراى خواستگارى شاه يمن با خواستگاران قبلى فرق مى كند، او به طمع ثروت خديجه به خواستگارى نيامده است، همه ثروت يمن در دست اوست، او هرگز نيازى به ثروت
خديجه ندارد.
پس راز اين خواستگارى چيست؟
ما بايد فكر كنيم و اين راز را كشف كنيم...
فهميدم. شاه يمن به دنبال زيبايى و جمال خديجه است! او شنيده است كه خديجه، زيباترين بانوى عرب است و براى همين شيفته او شده است!
جالب است بدانى كه يمن زير نظر حكومت ايران اداره مى شود. پادشاه ساسانى يكى از ايرانيان را به عنوان شاه يمن انتخاب كرده است.27
اكنون شاه يمن مى خواهد ازدواج كند. مردم يمن همه عرب هستند، او مى خواهد يك زن عرب بگيرد و او را ملكه آنجا كند تا مردم به حكومت او رضايت بيشترى نشان بدهند. آرى، اگر ملكه، عرب باشد آنها ديگر حكومت را حكومتى عربى مى دانند.
شاه يمن به دنبال زيباترين زن عرب است، ملكه بايد زيبا باشد.
* * *
وقتى زنان مكّه از موضوع با خبر مى شوند خديجه را سرزنش مى كنند و مى گويند: چرا خواستگار به اين خوبى را رد كردى؟ مگر تو نمى خواهى شوهر كنى؟
خديجه هيچ جوابى به آنها نمى دهد. او سكوت مى كند ولى قدرى ناراحت مى شود. تا كى او
بايد اين حرف ها را بشنود؟
كاش مادرش، فاطمه زنده بود. آن وقت خديجه مى توانست با او درد دل كند.28
مادرِ خديجه، زنى بود مؤمن، از نسل ابراهيم(ع). تا زمانى كه او زنده بود خديجه هيچ غمى نداشت. خديجه اين پاكى قلب را از مادر به ارث برده است.
اكنون خديجه براى زيارت قبر مادر مى رود. او ساعتى كنار قبر مادر مى نشيند. بعد كنار قبر پدر مى رود.
هوا رو به تاريكى است، خديجه از جا برمى خيزد تا به خانه برگردد.
📚 #نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
#ادامه_دارد...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تا آخر دنیا هرکس هر گناهی مرتکب بشه یک کپی هم برای غاصبین حق اهل بیت می نویسند 📛
⛔️ رعایت حق الناس
🎤 استاد #رائفی_پور
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
4_5827735416207312186.mp3
7.56M
#آشتے_با_امام_زمان_عج ❤️
و بیایید از امروز با آقا صاحب الزمان عجل الله آشتی کنید 😔
حتما گوش کنید👌
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
AUD-20181213-WA0023.m4a
2.79M
👋👋👋
عنوان:ذهنت را بساز
موضوع:چگونه می توانم روابط زناشویی و خانوادگی سالمی داشته باشیم🙂
سخنران:آقای ارایی(مدرس و مشاور کارگاه آموزشی مدیریت و خودسازی با رویکرد قرآنی-مربی شخصیت شناسی و استعدادیابی)🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #سلام وقتی از ته دل بخندی،
💚وقتی هر چیزی را به خودت نگیری،
🌼وقتی سپاسگزار آنچه که هست باشی،
💚وقتی برای شاد بودن نیاز به بهانه نداشته
🌺باشی،آن زمان است که واقعا زندگی می کنی.
💚بازی زندگی، بازی بومرنگهاست،
🌸اندیشهها، کردارها و سخنان ما، دیر
💚یا زود با دقت شگفتآوری به سوی ما بازمیگردند.
🌼زمانی که آدمی بتواند بی هیچ دلهره ای آرزو کند،
💚هر آرزویی بی درنگ برآورده خواهد شد!
#سلام_صبحت_به_زیبایی_گلها
#و_امروزت_سرشار_از_آرامش
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
Nimeshaban1397-A126(1).mp3
6.38M
بیا نگار آشنا،🌙شب غمم سحر نما...
تویی امید ما همه، قرارِ جانِ فاطمه
🎤 #علی_فانی
تعجیل در ظهور 14 مرتبه #صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 28
چرا تعقیبات نماز این همه اهمیت داره؟
🔶استاد پناهیان؛
🌺خدا اومده میگه بعد نماز از من چیزی بخواه من بهت میدم
سرشو انداخته پایین راست راست داره میره
🔴🔴🔴
کجا مهمتر از اینجا
این جز اینکه میخوای تکبر کنی به خدا
💢محبت خدا رو پس میزنی
بی نیازی خودتو به خدا نشون میدی
حالا بهت میگم شو خی نداره خدا
❌⭕️💢
نمازی که تعقیبات نداره قبول نیست
میدونی چرا؟
☘چون خدا میگه بنده من امر منو اجرا کردی نماز خوندی حالا یه دعای مستجاب داری
❎✅❎✅
بخواه از من تامن بهت بدم
رفت....آقا رفت🏃🏃
خدا میگه بعد نماز از من بخواه
السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اقا رفت
⛔️ بلا فاصله خدا میگه ملائکه من نمازش رو بهش برگردانید
بنده ای که به من نیاز نداره اومده امر منو اجرا کنه که چی
💢میخواد بگه نه تو خدایی نه من بنده تو ام
خب این بی ادبی هست
💢⭕️💢⭕️
چرا تو جبهه ها ا ین قدر چراغ معنویت روشن میشد
💢چون حساب و کتاب مرگ که جلو می آمد..
مرگ هم هیبت خدا را به دل می افکند
❎✅❎✅
به رزمندگان می گفتند نزدیک شب عملیاته یعنی نزدیک ملاقات خداست
حالیته شب عملیاته💢♨️
🔶یکدفعه خشیت خدا تو دلش می نشست تا خشیت خدا تو دلش مینشست خدا بنده اش رو بغل میکرد
🔺آقا اگه کسی از خدا بترسه
خدا مثل مادری که بچه اش رو بغل میکنه و نوازش میکنه
خدا شما رو هم بغل میکنه
🌺🍀🌺
شروع میکنه به نوازش کردن
میگه عزیز من نترس
🍀🍀🍀
اون رو بهش میگن رابطه عاشقانه با خدا❤️❤️
برای رسیدن به رابطه عاشقانه کلیدش در خوف هست
روایت هست،میگه مومن روچیزی جز خوف از خدا نمیتونه اصلاح کنه
🔰تولیدی عظمت خدا با چی هست؟
با ادب خودت😊
آقای من نسبت به هر کسی ادب رعایت کنید
ابهتش در دلت مینشیند
دوست داری ابهت خدا تو دلت بنشیند
#ادامه_دارد...
❤️اللهم عجل لوليک الفرج❤️
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
namaaz25 (2).mp3
3.6M
#نماز_سکوی_پرتاب 25
🌺 با خدا حرف بزن!
این تنها هم کلامی، آرامش دهنده است،
که تو رو غرق نور میکنه!
🌷 تو و خدا…دونفری!😊
حرفهات و بگو…خدا میشنوه
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈- ❣﷽❣ 💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖 #قسمت_6⃣ چرا خديج
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
❣﷽❣
💖 #ݕانۅے_ݘشمہ 💖
#قسمت_7⃣
آن خانم كيست كه به سوى خانه خديجه مى آيد؟
او خواهر خديجه است و نامش "هاله" است. او به ديدار خواهرش مى رود.29
من مدّتى صبر مى كنم. ساعتى مى گذرد، اكنون هاله از خانه خديجه بيرون مى آيد. ما به سويش مى رويم تا با او سخن بگوييم.
من براى هاله توضيح مى دهم كه دارم براى جوانان، كتابى در مورد خديجه مى نويسم. دوست دارم بدانم چرا خديجه به همه خواستگاران خود جواب رد مى دهد.
او نگاهى به ما مى كند و به فكر فرو مى رود. بعد از مدّتى از ما مى خواهد كه به خانه او برويم تا براى ما سخن بگويد.
قدرى راه مى رويم. وقتى به درِ خانه او مى رسيم همسر او به استقبال ما مى آيد. حتماً مى دانى كه عرب ها خيلى مهمان نواز هستند.
وارد خانه مى شويم، دو دختر را مى بينيم كه در حياط خانه مشغول بازى هستند.
وارد اتاق مى شويم، من قلم به دست مى گيرم و هاله سخن مى گويد:
* * *
روز عيد بود و مردم مكّه كنار كعبه جمع شده بودند. همه جا جشن و سرور بود. عدّه اى شيرينى و شربت مى دادند. همه آنها لباس هاى نو پوشيده بودند.
خديجه كنار كعبه آمده بود و به مردم نگاه مى كرد. او از بت هايى كه مردم مى پرستيدند بيزار بود و به دنبال روشنايى مى گشت.
در آن روز مسافرى از شام به مكّه آمده بود و در گوشه اى نشسته و به فكر فرو رفته بود. خديجه متوجّه شد آن مسافر، يكى از پيروان حضرت عيسى(ع)است كه به اينجا آمده است. خديجه نزد او رفت. چند نفر ديگر هم دور آن مسافر جمع شده بودند.
مسافر رو به آنها كرد و گفت: به زودى آخرين پيامبر خدا در اين شهر ظهور خواهد كرد و به بت پرستى پايان خواهد داد.30
خديجه از شنيدن اين مطلب خيلى خوشحال شد. مژده آمدن آخرين پيامبر قلب او را شاد كرد.
از همان روز خديجه منتظر شد! منتظرى كه سر از پا نمى شناخت.
به زودى آخرين و كامل ترين دين خدا در اين سرزمين ظهور خواهد كرد، جبرئيل نازل خواهد شد و سخن خدا را براى بشر خواهد آورد.
از همان روز خديجه به انتظار نور نشسته است. او دعا مى كند كه هر چه زودتر اين وعده خدا فرا برسد.
* * *
خديجه شنيده است كه وقتى آخرين پيامبر خدا ظهور كند با مشكلات زيادى روبرو خواهد شد و بت پرستان او را اذيّت و آزار خواهند كرد.
مردمى كه ساليان سال، بت ها را پرستيده اند، چگونه باور كنند كه اين بت ها چيزى جز سنگ نيستند؟
نسل در نسل براى آنها از قداست اين بت ها سخن گفته اند. طبيعى است كه در مقابل حرف جديد موضع بگيرند و دشمنى كنند.
خديجه همه اين ها را مى داند و به فكر يارى آخرين پيامبر خداست.
او خوب مى داند كه تبليغ دين آسمانى نياز به پول و ثروت دارد، براى همين او به تجارت رو آورده است و با هدفى مقدّس به فعاليّت اقتصادى مشغول است.
او مى خواهد با ثروت خويش، آخرين پيامبر را يارى كند. اين هدف مقدّس است كه به او هم انگيزه مى دهد و هم بركت!31
* * *
مردانى كه بوى پول به مشامشان رسيده است به خواستگارى خديجه مى آيند; امّا خديجه همه آنها را خوب مى شناسد و همه را نااميد مى كند.
آخر چگونه با كسى ازدواج كند كه عشق بت و پول در دل دارد؟
درست است كه ابوسفيان يكى از ثروتمندان بزرگ اين شهر است; امّا خديجه هيچ علاقه اى به او ندارد.
خديجه چگونه مى تواند با كسى كه مردم را به بت پرستى تشويق مى كند ازدواج كند؟
پادشاه يمن هم نه به طمع ثروت خديجه، بلكه به دليل زيبايى ظاهرى آن بانو به خواستگارى آمده است; امّا او نيز آتش پرست است و چندان فرقى با ابوسفيان ندارد.
خديجه به خداى يكتا ايمان دارد و از همه بت ها بيزار است. او به آرمان بلند خود فكر مى كند. او مى خواهد وقتى آخرين پيامبر ظهور كند بتواند بدون هيچ مزاحمى، حق را يارى كند; همان پيامبرى كه از نسل ابراهيم(ع) است.32
📚 #نویسنده:دکتر مهدی خدامیان
#ادامه_دارد...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩـ❣️.ڋڱے إښـݪأݥے🌈
◈-🌺◈-🌼◈-🌺◈-🌼◈🌺-◈-
4_5769657695904728162.MP3
17.61M
💾🔊 #دانلود_سخنرانی استاد #رائفی_پور
📝« ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی »
📅 ۲۸ آبان ٩۷ - گرمسار
📥🎵دانلود صوتی با کیفیت 24kb
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️خیلی مهم:
🔴دو اسلامی که حضرت علی(علیهالسلام) با آن جنگید👆
#اسلام_متحجر
#اسلام_سکولار
#اسلام_آمریکایی
@entezaar313
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 💙💍❤️ #هوالعشق #از_من_تا_فاطمه_ادامه_پارت_شانزدهم علی به سمت ما امد٬بایدداز خیا
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🍃🌸
🎉
💙💍❤️
#عاشقانه_مذهبی_پارت_هفدهم
#گل_زهرا
#فاطمه_نوشت
زمانی که وارد حیاط شد چشمش لحظه ای به من افتاد و محو من شد که پدرش با دست گذاشتن روی شانه اش او را از دنیای خود بیرون کشید٬لبخندی به لب اورد و به همگی سلام داد به من که رسید زیر لبی سلامی داد و نگاهش را به آن سمت گرفت.همه زیر چشمی حرکاتش را زیر نطر داشتند و به او میخندیدند٬اخر داماد هم انقدر دست پاچه؟باهمه خداحافظی کردیم و سوار ماشینی شدیم که گل های سرخ و نرگس تزیینش شده بود.علی در را برایم باز کرد تا چادرم خیس نشود٬پشت فرمان نشست و لبخندی به لب داشت ٬زبان به کلام باز نمیکرد که من شروع کردم:
-اهم٬علی اقا؟
-...
-سید؟
-....
-علییییی
-جانم
هزار بار سرخ و سفید شدم و سرم را پایین انداختم چقدر لوس شده بود خخ.
-کجا میخوایم بریم؟
-سوپرایزه٬او نه غافلگیری!
زبان به دهان گرفتم و راه افتادیم ساعت ۱ونیم بود اما هوا پاییزی و پاییزی بود٬شیشه پنجره را پایین دادم و باتمام وجود هوای سبک را بلعیدم٬نمیدانم هوای سنگین تهران چگونه انقدر سبک شده بود٬اما سریع شیشه را بالا دادم تا عطر وجود علی را تنفس کنم که از هر هوایی مرا #حوا تر میکند..به جاده مخصوص رسیدیم جاده ای که به مزار شهدا میرسید٬خوب اینجا را میشناسم ٬وای خدای من علی ٬علی٬علی... با ذوق دست هایم را به هم زدم و روبه علی برگشتم٬عشقم را در چشمانم ریختم و به سوی چشمان علی جاری کردم٬از خوشحالی مت لبخند پررنگی به لب اورد و گفت
-قابل شمارو نداره خانوم٬اوردمت خونه اصلیمون
راست میگفت از اینجا به علی رسیدم و از اینجا خدا را دیدم٬شهدا دوست ها و فامیل های من بودند٬همشان... پیاده شدیم٬همه با لبخند نگاهمان میکردند و بعصی ها که از کنارمان رد میشدند ٬صمیمانه تبریک میگفتند٬به مزار شهدای گمنام رسیدیم٬ناخوداگاه زانو زدم٬احساس میکردم تمام قبور دب پاشی شده و خاکی نیست و لباسم کوچک ترین خاکی نگرفت٬پس زانو زدم و گل نرگسم را با قبور شهدا نورانی کردم٬علی کنارم نشست ٬اوهم هوایی شده بود٬انگار حاجت گرفته بود که گفت
-دستتون درد نکنه٬٫ #حاجت_روا شدم
دلم میخواست آن لحظه بلند داد بزنم که من هم حاجتم را گرفتم ان هم چه زیبا گرفتم چه خوب..مردی کنارمان نشست و به ما تبریک گفت٬مردی با محاسن سفید و صورتی میانسال چقدر اشنا بود... روبه ما کرد و گفت
-خوشبخت بشین باباجان٬به حق اقا حسین سرور و سالار شهیدان خوشبخت بشین .
-ممنون پدر جان٬بادعای خیرشما
-خب دخترم میخواید براتون یه مولودی بخونم؟
به علی نگاه کردم و رنگ تایید را در چشمانش دیدم٬
-ممنونم پدر جان٬حتما
و شروع کرد به خواندن مولودی زیبا٬خودش دست میزد و میخواند٬کم کم مردمی را دیدم که به سمت ما می آمدند و کنارمان مینشستند٬جمعیتمان کم کم زیاد شد ٬به طوری که صدای دست های زیبایشان در گلزار پیچیده بود٬خانمی مهربان شکلاتی که به همراه داشت بین همه پخش کرد٬پیرمردی روحانی گلاب بر سرمان میریخت و این جمع الهی مرا به گریه از شوق وادار میکرد.. خدارا در دل هزاران بار شکر کردم و به علی نگاه میکردم٬با نگاهش جان میگرفتم و با وجودش نفس میکشیدم.
#ادامه_در_کامنت
#نویسنده_نهال_سلطانی
#با_هوایش_حوا_شدم
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🎊•••••┅┅❅❈❅┅┅•••••
✨🌹 @entezaar313 🌹✨
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🎉
🍃🌸
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
⚡️ݥعڔڣٺ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊 🍃🌸 🎉 💙💍❤️ #عاشقانه_مذهبی_پارت_هفدهم #گل_زهرا #فاطمه_نوشت زمانی که وارد حیاط شد چشمش
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊
🍃🌸
🎉
💙💍❤️
#ادامه_قسمت_هفدهم
#کامنت_اول
کم کم جمعیت پراکنده شدند و به ما تبریک میگفتند٬به سمت ماشین رفتیم٬برای اخرین بار نگاهی به مزار انداختم و اشک در چشمانم حلقه زد٬ازدهمشان تشکر کردم و سوار شدم٬باید به سمت خانه میرفتیم٬باباحسین زنگ زد و گفت عاقد امده و منتظر است٬دل در دل نداشتم و نفسم سنگین شده بود٬اما از یک چیز مطمئن بودم٬علی مرد من بود٬مرد من..به خانه رسیدیم ٬همه دم در جمع شده بودند٬بوی اسپند در مشامم میپیچید٬گوسفندی برای قربانی جلوی پایمان بود٬نذر بابا حسین بود٬گوشتش به مستضعفان میرسید٬چقدر این مرد سخاوت داشت..با کمک علی پیاده شدم و همه تبریک میگفتند و صلوات میفرستادند٬زینب و مادر و مادر خودم برای روبوسی جلو امدند٬با ذوق در اغوششان گرفتم٬حتی لحظه ای اشک را در چشمان مادرم دیدم٬دست پدرم را که خواستم ببوسم کنار کشید و مرا در اغوش گرفت٬چقدر برای این اغوش دیر بود٬اما چقدر دلم برای اغوشط تنگ بود٬انگار همه خوب شده بودند و میخندیدند٬علی فقط به من نگاه میکرد و خوسحال بود٬همیشه مواظب خوشحالی من بود این#مررد.به سمت خانه رفتیم و به اتاق عقد رسیدیم٬عاقد را که دیدم همان استرس در وجودم پیچید اما استرس شیرینی بود٬به روی صندلی نشستیم٬سریع پارچه ای سفید روی سرمان گرفته شد٬زینب قند های تزیین شده با نوار زرد را روی سرمان گرفته بود٬انگار همه مشتاق بودند و واقعا اینگونه بود٬حتی پدر و مادرم... دل در دلم نبود٬علی قران را از رحل برداشت و به سمت هردویمان باز کرد٬سوره ای امد٬چه زیبا سوره ای بود:
-مردان پاک برای زنان پاک و زنان پاک برای مردان پاک هستند....
من پاک بودم؟اری تمام سعیم را کردم که بمانم و خدا مواظبم بود و برایم خواست٬چه خواستنی.. لحطه ای نگاهمان در نگاه هم گره خورد٬عشق بود٬همین.دوباره ایه هارا میخواندم٬ارام بودم خیلی ارام..
-دوشیزه فاطمه پایدار٬ایا وکیلم شمارا به عقد دائم اقای سید علی نیایش در بیاورم با یک جلد کلام الله مجید٬یک جفت ایینه و شمعدان ۱۲ سکه تمام بهار ازادی به نیت امام غایب و ۱۲ شاخه گل نرگس در بیاورم ٬ ایا وکیلم ؟
زبان به دهان گرفتم٬ از سفارشات زینب بود٬
-عروس رفته گل بچینه..
-برای بار دوم عرض میکنم...
-عروس رفته زیارت اقا ..
-برای بار اخر عرص میکنم٬عروس خانم وکیلم؟
دیگر قلبم ارام میزد٬با وکالت شهدا این راه را امدم٬با نگاه خدا٬علی نگرانداز مکث طولانی به مت نگاه کرد که گفتم:
-با اجازه پدر و مادر و با رضایت و نگاه تمامی شهدا و با ضامن اسم حصرت مهدی عج و خانم فاطمه زهرا و ۱۴معصوم٬#بله...
همه صلواتی بلند فرستادند و پشت بندش دست زدند٬تقل بود که پاشیده میشد٬دست هایم با دستی گرم شد و ان علی بود.. با تمام وجودم نگاهش کردم٬لبخند اصل اصلیه صورتمان شده بوذ٬زینب که قندهارا کنار گذاشت عکاسیش را شروع کرد٬از لحطه به لحظه ما عکس میگرفت٬خودم این را خواستم٬همه یکی یکی برای تبریک میامدند و هدیه های زیبایشان را میدادند٬مادرم که امد٬باورم نمیشد٬اشک میریخت٬به جای تمامی ان سال ها در اغوشط گرفتم و فشردمش٬
-مامان.چی میشد قبلا هم اینطور بغلم میکردی..
گریه اش شدت گرفت و سرش را پایین انداخته کنار کشید٬پدرم با ان بغض مردانه به سمتم امد و مرا بوسید و دراغوش فشرد٬بغضم شکست و گریه کردم٬برای تمام این سال های نبودشان.. پدر و مادر علی هم مرا در اغوش گرفتند و مثل همیشه مرا دخترم صدا کردند٬زینب که دوست و خواهرم شده بود و درجریان تمام این مدت بود٬به شدت گریه کرد تا جایی که علی دست هایم را گرفت و نشستیم٬همه دیدشان از ما برداسته شده بود و پذیرایی میشدند٬که علی گفت:
-گل زهرام؟
تمام وجودم اتش گرفت از این عشق پاک که در وجودمان جریان داست.. عاشقانه نگاهش کردم و با تمام جانم گفتم:
-جانم
با لبخند نگاهم کرد و گفت😩جانت سلامت٬دیدی از اخر مال خودم شدی٬دیدی خانومم شدی؟
فقط از شرم کودکانه سرم را پایین انداخته بودم که با یک جمله تیر خلاص را روانه قلبم کرد..
-#دوستت دارم...
در چشمانش نگاه کردم و گفتم...
#به_اندازه_تمام_دوستت_دارم_ها_دوستت_دارم
#نویسنده_نهال_سلطانی
#چطور_بود؟؟😉😉😍😍😍🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🎊•••••┅┅❅❈❅┅┅•••••
✨🌹 @entezaar313 🌹✨
⚡️ݥعڔڣٺ ۏ زݩــ❣ـ.ڋڱے إښــݪأݥے🌈
🎉
🍃🌸
🌺🍃🎉🎊∝∝🎀∝∝🎊