eitaa logo
^•|ツدرانٺــظــــاراو🌱|•^
137 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
522 ویدیو
34 فایل
امروز یه شروع تازسٺ🌈 پروانہ شـو🦋 بگـذار روزگار هرچقدر میخواهــد پیله کند🕊🌸 ڪانالی امام زمانے💚پرازجمله های ناب تــارسیدن بہ‌آغوش خدا ❥❥❥❥❥❥❥❥❥❥ خادمــ: @Moatoon @Mase_M انتقاداٺــ و پیشنهاداٺــ😍👇 https://harfeto.timefriend.net/305675895
مشاهده در ایتا
دانلود
_زندگی قبل از جنگ مهدی باکری در ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ در میاندوآب و در خانواده‌ای مذهبی زاده شد. در همان آغاز کودکی مادرش را از دست داد. او و دوستانش نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ داشتند. همان زمان وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی و تحت نظر آزاد شد. پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک شروع به تحصیل کرد. در حین تحصیل خبر مرگ برادرش، علی باکری را به وی دادند. بدین ترتیب او دومین عضو خانواده خویش را نیز از دست داد. با وقوع انقلاب مهدی باکری نقش فعالی در سازماندهی بخشی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. وی برای مدتی نیز شهردار ارومیه بود و دوره کوتاهی نیز دادستان دادگاه انقلاب ارومیه بود. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده داشت. باکری اندکی پس از آغاز جنگ ایران و عراق ازدواج کرد و بلافاصله یک روز پس از ازدواج عازم جبهه‌های جنوب شد.. _جنگ ایران و عراق مهدی باکری در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در سپاه پاسداران طی کرد. در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف حضوری فعال داشت. در همان عملیات از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیات‌هایی چون عملیات بیت‌المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر ۱ تا چهار و عملیات خیبر در سمت‌های مختلف فرماندهی شرکت کرد. در مجموعه عملیات‌های والفجر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا فعالیت می‌کرد. در خلال انجام عملیات خیبر، به مهدی باکری خبر داده شد که برادرش حمید باکری در صحنه نبرد کشته شده‌است و می‌خواهند برای بازگرداندن پیکر او گروهی را اعزام نمایند، اما وی ممانعت می‌کند و از پشت بی‌سیم این جمله را به زبان می‌آورد: همهٔ آن‌ها برادرای من هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید _مفقودالاثر شدن در حین انجام عملیات بدر و در حالیکه نیروهای عراقی با محاصره کامل لشکر سربازان تحت امر مهدی باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح باقی‌مانده بودند، احمد کاظمی و محمود دولتی با بیسیم از وی می‌خواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله ۷۰۰ متر و رسیدن به فضای میان خط اول و خط دوم حمله، جان خود را نجات دهد، ولی این درخواست‌ها، با پاسخ منفی باکری همراه بود تا آنکه بر اثر اصابت تیر مستقیم نیروهای عراقی، کشته شد. سپس گروهی برای انتقال پیکر باکری اقدام کردند اما هنگام انتقال پیکر او به وسیلهٔ قایق، هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی نیروهای عراقی قرار گرفت و در اروندرود غرق شد. پیکر وی و سایر سربازانش هیچگاه یافت نشد. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
شهيد سپهبد علي صياد شيرازي در بحبوحه‌ي غائله‌ سال 58 ضد انقلاب در كردستان به فرماندهي عمليات شمال غرب كشور برگزيده شد. آن شهيد عزيز در مهر ماه سال 60 به پيشنهاد رئيس شوراي عالي دفاع، از سوي امام خميني(ره) به فرماندهي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب شد. وي در سلسله عمليات پيروزمندانه ثامن‌الائمه، طريق‌القدس، فتح‌المبين و بيت‌المقدس فرماندهي نيروهاي عمل كننده را بر عهده داشت. وي در 23 تير ماه 1365 طي حكمي از سوي حضرت امام خميني(ره) به عضويت شوراي عالي دفاع منصوب شد. در متن حكم امام(ره) خطاب به آن شهيد گرانقدر چنين آمده بود: «براي فعال كردن هر چه بيشتر و بهتر قواي مسلح كشور ضرورت دارد از تجربه اشخاصي كه در متن مسائل جنگ بوده‌اند استفاده‌ هر چه بيشتر بشود. بدين سبب سركار سرهنگ صياد شيرازي را تا پايان جنگ به عضويت شوراي عالي دفاع منصوب مي‌نمايم». به دنبال مسئوليت خطير ايشان در اين شورا با درخواست رئيس شواري عالي دفاع و موافقت امام(ره) در مرداد 1365 اين شهيد بزرگوار مسئوليت فرماندهي نيروي زميني ارتش را به فرد ديگر واگذار نمود. حضرت امام خميني(ره) در حكم فرمانده جديد نيروي زميني ارتش پيرامون خدمات آن شهيد بزرگوار چنين فرمودند: «با تقدير از زحمت‌هاي طاقت‌فرساي سركار سرهنگ صياد شيرازي كه با تعهد كامل به اسلام و جمهوري اسلامي در طول دفاع مقدس از هيچ‌گونه خدمتي به كشور اسلامي خودداري نكرده و اميد است در آينده نيز در هر مقامي باشد، موفق به ادامه‌ي خدمت‌هاي ارزنده‌ي خود شود». وي در 18 ارديبهشت 1366 به همراه تعدادي از فرماندهان ارتش با پيشنهاد رئيس شوراي عالي دفاع و موافقت امام خميني(ره) به درجه‌ي سرتيپي ارتقاء مقام يافت. آن شهيد والا مقام در مهر ماه سال 1368 به درخواست رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح و موافقت مقام معظّم رهبري به سمت معاونت بازرسي ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح منصوب شد. امير شجاع ارتش اسلام در شهريور ماه سال 72 به حكم فرمانده معظم كل قوا به سمت جانشين رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح منصوب شد. سپهبد صياد شيرازي در 16 فروردين 1378 هم‌زمان با عيد خجسته‌ غدير با حكم فرمانده معظم كل قوا به درجه ي سرلشكري نايل آمد و سرانجام صبح 21 فروردين همان سال پاداش سال‌ها مجاهدت و جانبازي طاقت‌فرساي خود را با رسيدن به فيض عظيم شهادت به دست عناصر كوردل دريافت كرد تا مشعل ايثار و شهادت در ايران اسلامي همچنان فروزان بماند. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
مهدی زین‌الدین در سال ۱۳۳۸ در تهران زاده شد. پدر مهدی زین‌الدین کتاب‌فروشی داشت و او بیشتر اوقات فراغت خود را در دوران نوجوانی به فروش کتاب و کار در کتابفروشی می‌گذراند. وی در دوران دبیرستان گرایش‌های سیاسی پیدا کرد و با آیت‌الله سید اسدالله مدنی روابط نزدیکی داشت. در این دوره زین‌الدین به همراه خانواده‌اش در شهر خرم‌آباد ساکن بودند، که به دلیل فعالیت سیاسی پدرش، به شهر سقز تبعید شدند و در این شهر نیز فعالیت‌های سیاسی وی باعث شد که از دبیرستان اخراج شود. پس از اخراج از دبیرستان، وی با تغییر رشته از ریاضی به علوم تجربی موفق به دریافت مدرک دیپلم تجربی گردید. در سال ۱۳۵۶ در کنکور سراسری دانشگاه‌ها شرکت کرد و موفق شد رتبه چهارم را در میان پذیرفته‌شدگان در دانشگاه شیراز، بدست آورد، اما همزمان با قبولی وی در دانشگاه، پدرش بار دیگر از خرم‌آباد به سقز تبعید و این امر باعث شد، که زین‌الدین از ادامه تحصیل انصراف دهد. پس از مدتی پدرش این بار از سقز به اقلید تبعید شد و در این فرصت خانواده وی نیز از خرم‌آباد به قم مهاجرت کردند و او نیز همراه با خانواده به قم نقل مکان کرد. _پس از انقلاب پس از انقلاب ۵۷ مهدی زین‌الدین به واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در سرکوب مخالفان جمهوری اسلامی در شهرهای تبریز و قم نقش داشت _جنگ ایران و عراق با آغاز جنگ ایران و عراق، وی به همراه یک گروه ۱۰۰ نفره با گذراندن آموزش‌های کوتاه، به جبهه رفتند. وی پس از مدتی مسئول واحد شناسایی و بعد از آن مسئول واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دزفول و سوسنگرد شد و پس از مدتی نیز به سمت فرماندهی تیپ علی‌ابن‌ابیطالب منصوب گردید.در ۲۷ آبان ۱۳۶۳ زین‌الدین همراه با برادرش، به منظور شناسایی منطقه از کرمانشاه به سوی سردشت در حال حرکت بودند، که با گروه‌های مسلح جدایی‌طلب درگیر شدند، که این درگیری به کشته شدن وی انجامید. پیکر او در قطعه ۵ گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
شهید محمدرضا دهقان‌امیری ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در خانواده‌ای مذهبی در تهران به دنیا آمد. سن و سالش آنقدر بود که چیز زیادی از جبهه و جنگ به یاد داشته باشد. همه دانسته‌هایش حرف‌ها و خاطراتی بود که از دیگران شنیده بود، اما پرورش و حضور در خانواده‌ای متدین و معتقد باعث شد تعصب و غیرت خاصی نسبت به اهل‌بیت و سیدالشهدا(ع) پیدا کند. نمی‌توانست ببیند خواهر و مادرش در خانه در امنیت زندگی کنند، اما حرم خواهر سیدالشهدا(ع) مورد حمله دشمنان و متجاوزان قرار بگیرد. سن‌اش کم بود اما دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) را دفاع از ناموس خود می‌دانست و به همین خاطر راهی دیار عشاق شد و پس از ماه‌ها انتظار سرانجام به‌عنوان سرباز مدافع حرم راهی کشور سوریه شد. حدود ۴۰روز عاشقانه ازحرم اهل‌بیت(ع) دفاع کرد تا سرانجام عصر روز ۲۱ آبان ماه در حالی‌که تنها ۲۰ سال داشت به آرزویش که شهادت بود، رسید. مادرشهید با تعریف روزی که خبر شهادت محمدرضا را آوردند، می‌گوید: «شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است. آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، احساس کردم خانه پر از نور است. منبع نور از سوی عکس2 برادر شهیدم که قاب گرفته روی دیوارخانه‌مان بود. آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است. صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود. به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا(س) من خانه را مرتب کنم. احساس می‌کردم مهمان داریم. عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا(س)آمدند. صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی‌باش خبر شهادت محمدرضا را آورده‌اند. وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است. من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است.» محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علی‌اکبر چیذر دفن کنند. مادرش می‌گوید: «سال گذشته با مهدیه و محمدرضا رفتیم امامزاده علی اکبر(ع). محمدرضا آن روز با اشاره به حیاط امامزاده از ما خواست وقتی شهید شد او را آنجا دفن کنیم. محمدرضا را اول ماه صفر، قربانی سلامتی امام زمان(عج) دادم.» مهدیه تنها خواهر محمدرضا در حالی‌که غمگین کنار مادر نشسته است، درباره برادرش می‌گوید: «مامان و بابا ازکودکی ما را به مراسم‌ مذهبی می‌بردند. محمدرضا سعی می‌کرد هرکار درستی که از دستش بر می‌آید برای دیگران انجام دهد. او درونش را پشت خنده و شوخی پنهان می‌کرد. اعزام به سوريه در تاريخ: ١٥ مهرماه سال ١٣٩٤ با عنوان بسيجي تكاورشهادت در تاريخ: ٢١ آبان ماه سال ١٣٩٤ محل شهادت: سوريه، حلب محل دفن: امام زاده علي اكبر، چيذر صفات بارز اخلاقي: مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها… قسمتی از وصیت نامه شهید “الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون” صبررا سرلوحه کارخود قرار دهید و مطمئن باشید که همه از این دنیا خواهند رفت و تنها کسی که باقی می ماند خداوند متعال است،اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام المصائب خانوم زینب کبری(س) کوچک تر است . روضه اباعبدالله و خانوم زینب کبری فراموش نشود. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
_کودکی و نوجوانی مرتضی مطهری در ۱۳ بهمن ۱۲۹۷ در شهر فریمان از توابع مشهد در خانواده‌ای روحانی با اصالت سیستانی زاده شد. پدرش شیخ محمد حسین کیخا (مطهری)، نوه شیخ محمد علی کیخا از معتمدین سیستان از دهکده کنگ پیران بخش پشت‌آب شهرستان زابل بود. شیخ محمد علی کیخا بیش از یک قرن پیش برای نزدیکی بیشتر به حرم امام رضا و حوزه علمیه مشهد از شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان به شهرستان فریمان در استان خراسان مهاجرت کرد. مرتضی مطهری در کودکی برای فراگیری دروس ابتدایی به مکتبخانه رفت. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد رفت و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی پرداخت. در سال ۱۳۱۶ برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم شد. اندکی پیش از سفر مطهری به قم، عبدالکریم حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه درگذشته بود و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمدتقی خوانساری به عهده گرفته بودند. گفتنی است مرتضی مطهری که از شخصیت‌های مهم در انقلاب اسلامی است به عنوان یک شخصیت سیستانی کمتر شناخته می‌شود. پدربزرگِ مرتضی مطهری یعنی آخوند ملا محمد علی کیخا، از علمای برجسته سیستانی بوده که به همراه خانواده خویش یعنی پدر مرتضی مطهری به منطقه خراسان کوچ می‌کنند و برای همین ایشان کمتر به عنوان یک سیستانی شناخته شده‌اند. حاج شیخ محمد حسینی، پدر مرتضی مطهری از شخصیت‌های مورد توجه در روستای فریمان بوده‌است. پدر مطهری از شاگردان آخوند خراسانی بوده‌است و برخی همچون آیت‌الله مرعشی نجفی از وی تمجید کرده‌اند. پدر مطهری در سال ۱۳۵۰ شمسی در سن ۱۰۱ سالگی فوت کرد. مادر مرتضی مطهری نیز دارای حافظه‌ای قوی و قدرت بیان بالا بود. گفته می‌شود که مادر وی اطلاعاتی دربارهٔ طب سنتی داشت و به معالجه زنان روستای فریمان می‌پرداخته‌است. مطهری از پدر خود با عنوان طبیب روحانی و از مادرش با عنوان طبیب جسمانی یاد کرده‌است. _جوانی و تحصیلات مطهری نزد محمد صدوقی، کتاب «مطوّل» را فراگرفت و نزد سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از سید حسین طباطبایی بروجردی (در فقه و اصول) و روح‌الله خمینی (به مدت ۱۲ سال در فلسفه و اصول) و سید محمدحسین طباطبائی (در فلسفه: الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره گرفت. قبل از نقل مکان سید حسین طباطبایی بروجردی به قم، مطهری گاهی به بروجرد می‌رفت و از درس وی استفاده می‌کرد. وی مدتی نیز از درس و بحث اخلاقی حاج میرزا علی آقا شیرازی بهره برد. سید محمد حجت (در اصول) و سید محمد محقق داماد (در فقه) از استادان دیگر مرتضی مطهری بودند. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشت و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده‌است. _مهاجرت به تهران مطهری در سال ۱۳۳۱ از قم به تهران مهاجرت کرد، و در این شهر به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانی‌های تحقیقی پرداخت. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط مطهری تشکیل گردید، و در همان سال تدریس خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز کرد. در سال‌های ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ و پس از تشکیل انجمن اسلامی پزشکان، مطهری به یکی از سخنرانان اصلی این انجمن تبدیل گشت. وی در طول سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصربه‌فرد این انجمن بود. _ترور مرتضی مطهری در شامگاه روز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از پایان جلسه‌ای در منزل یدالله سحابی به همراه گروهی از رجال سیاسی انقلابی، در تاریکی شب و هنگام خروج از محل جلسه، هدف گلولهٔ یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
حسن تهرانی مقدم در ۶ آبان ماه ۱۳۳۸ در محله سرچشمه، تهران زاده شد. او پس از طی تحصیلات مقدماتی، موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی شد. وی که در اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت این نهاد درآمده بود، در دوران جنگ ایران و عراق، نخستین فرمانده توپخانه سپاه و بنیانگذار واحد توپخانه در سپاه بود. پس از آن تهرانی مقدم مسئولیت واحد توپخانه را به حسن شفیع‌زاده واگذار کرد و به یگان موشکی سپاه پاسداران رفت و مسئولیت این یگان را برعهده گرفت. او همچنین در تشکیل و بنیان‌گذاری فرماندهی موشکی سپاه تأثیرگذار بود. حسن تهرانی مقدم با پایان جنگ، وارد حوزه تحقیقات و توسعه فعالیت‌های موشکی در سپاه پاسداران شد و مسئولیت ریاست سازمان جهاد خودکفایی سپاه را برعهده گرفت. در دوران پس از جنگ ایران و عراق، تهرانی مقدم وظیفه مدیریت بر پروژه ساخت چند موشک را در واحد موشکی سپاه برعهده داشت، بدین خاطر برخی از همکارانش به او لقب پدر موشکی ایران دادند. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
وی در سال ۱۳۳۶ در قهرود کاشان به دنیا آمد. دوران ابتدایی و هنرستان را در این روستا به گذراند. بعد از اخذ دیپلم در رشته نساجی، در سال ۱۳۵۵به سربازی رفت. دوران خدمت وظیفه او با مبارزات مردمی در انقلاب اسلامی ایران هم‌زمان بود. با وجود خفقان شدید حاکم بر مراکز نظامی، اعلامیه‌های خمینی را مخفیانه به پادگان عباس‌آباد تهران منتقل و آنها را پخش می‌کرد. پس از فرمان خمینی، خدمت سربازی خود را رها کرده و به صف مبارزین انقلاب ایران (۱۳۵۷) پیوست و در جریان ورود خمینی به ایران جزو نیروهای انتظامی کمیته استقبال بود. _پس از انقلاب و در جنگ به هنگام تأسیس سپاه پاسداران کاشان در بهار سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد و در قسمت اطلاعات مشغول به خدمت شد. در تابستان سال ۱۳۵۹ داوطلبانه برای مبارزه عازم کردستان گردید و در سپاه پیرانشهر با واحد اطلاعات عملیات همکاری کرد. پس از مدتی، به عنوان مسئول اطلاعات عملیات این سپاه معرفی گردید. عباس کریمی بعدها همراه احمد متوسلیان و رضا چراغی به جبهه‌های جنوب عزیمت کرده و به عنوان مسئول اطلاعات عملیات تیپ محمد رسول‌الله به فعالیت خود ادامه داد. وی در عملیات فتح المبین از ناحیه پا بشدت مجروح شد و حدود ۲ ماه بستری بود و در این ایام (به توصیه پدرش) مقدمات ازدواج خود را فراهم کرد. در ۲۱ مهر سال ۱۳۶۱ با دختری از شهر خودش کاشان ازدواج کرد. در تیرماه ۱۳۶۱ با همان وضعیت مجروح به عملیات مسلم بن عقیل بود پیوست. پسرش داوود در بیمارستان یازهرا شهر دزفول در سال ۶۳ به دنیا آمد. در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان مسئول اطلاعات سپاه ۱۱ قدر (که تازه تشکیل شده بود) معرفی گردید و مدتی به مسئولیت فرماندهی تیپ سوم سلمان از لشکر ۲۷ حضرت رسول منصوب گردید. با شهادت محمد ابراهیم همت در عملیات خیبر، از اواخر اسفند۶۲ فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله را به عهده گرفت. _شهادت عباس کریمی در روز پنج شنبه ۲۴ اسفند سال ۱۳۶۳ در حالی که آخرین دستور ابلاغی از جانب قرارگاه را در عملیات بدر (منطقه شرق دجله و شمال القرنه) اجرا می‌کرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سرش زخمی شد و درگذشت. کریمی طبق وصیت خودش در قطعه ۲۴ بهشت زهرا در جوار مزار دکتر مصطفی چمران دفن شد. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
در 3 خردادماه سال1344 نوری مملو از عشق به خدا در روستای اختیار آباد از توابع شهر کرمان به منزل اصغر عامری تابید و خداوند مولودی به این خانواده عطاکرد که او را مجید نامیدند؛ مجید در خانواده­ای مذهبی پرورش یافت؛ وی با پشت سر گذاشتن دوران طفولیت، پای در عرصه علم­آموزی نهاد و تحصیلات خود را تا مقطع سیکل با موفقیت در همان روستا به پایان رساند. در حالی که از تمامی جهات در بین هم شاگردی­هایش نمونه بود، عشق و علاقه به علوم اسلامی او را بر آن داشت که برای آموختن علوم اسلامی به حوزه علمیه صالحیه و معصومیه در کرمان قدم بگذارد و عبای علم ­آموزی صادق آل محمد(ص) را بر شانه بیفکند؛ چند صباحی را آنجا مشغول کسب فیض و نور در محضر اساتید بزرگواری از جمله حجت­الاسلام نیشابوری(ره) بود و در سال 1360 به شهر مقدس قم مهاجرت کرد و در حوزه علمیه کرمانی­ها مشغول کسب علم شد. همانطور که از محضر اساتیدی همچون حجت­الاسلام جاویدی استفاده می­کرد و به تهذیب نفس می­پرداخت، شیپور جنگ نواخته شد و عرصه کارزار مرد می­طلبید و مجید با رشادت تمام و مردانه به جبهه شتافت تا جان در طبق اخلاص نهد و تقدیم جانان نماید. بارها به منطقه اعزام شد و در عملیات های والفجر مقدماتی، والفجر 3 و خیبر شرکت کرد و چند بار نیز مجروح گردید؛ آنجا نیز شجاعانه جنگید و جهاد نمود، گویا چهره­اش هیچ گونه خستگی را به خود راه نمی­داد و در حالی که فقط نوزده بهار از عمر گرانب­های خود را سپری کرده بود، در عملیات بدر در جزیره مجنون لباس زیبای شهادت را به تن کرد و جام وصال را سر کشید و در تاریخ 22/12/1363 آسمانی شد. نامش تا ابد بر پیشانی تاریخ درخشان باد. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
وی با کسب رتبه دو در سال ۱۳۶۳ در آزمون ورودی دانشگاه صنعتی امیر کبیر در رشته مهندسی الکترونیک پذیرفته شد. سپس در سال ۱۳۶۷ باکسب رتبه نخست در آزمون کارشناسی ارشد رشته مهندسی هسته‌ای در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد و در نهایت در سال ۱۳۷۷ موفق شد که دکترای خود را در رشته علوم و تکنولوژی فناوری هسته‌ای از دانشگاه امیر کبیر دریافت کند. او پس از استعفاء از دانشگاه امیرکبیر به خاطر نبود بستر مناسب برای همکاری وی در سال ۱۳۸۰ به دانشگاه شهید بهشتی پیوست و در سال ۸۵ با راه‌اندازی دانشکده مهندسی هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی به عضویت هیئت علمی آن درآمد. _نحوه ترور و خاکسپاری در صبح حادثه مجید شهریاری و راننده جلو نشستند و همسر وی هم عقب ماشین نشست. پس از طی ششصد متر، در بزرگراه ارتش یک موتور سیکلت به ماشین نزدیک شده و بمب را متصل می‌کند که در همین حین با فریاد راننده همسر و راننده از ماشین پیاده می‌شوند اما وی به خاطر کمربند ایمنی نمی‌تواند در زمان کم از ماشین خارج شود. گرچه خانواده وی مایل بودند که فرزندشان در زنجان دفن شود اما نهایت وی در امامزاده صالح تهران دفن‌شد. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
_کودکی و نوجوانی در سال ۱۳۴۰ در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش از کسبه مشهدی بود. اصلیتشان از دهستان بیهود توابع قاین بود و از جمله افرادی بود که در دوران شاهنشاهی مقلد سید روح‌الله خمینی بود و با روحانیونی همچون سید علی خامنه‌ای، سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد ارتباط داشت. او بعد از اتمام دوره راهنمایی، به کسب علوم دینی در حوزه علمیه پرداخت. مدتی بعد با مشورت سید علی خامنه ای به این نتیجه رسید که اگر با اخذ مدرک پایان دبیرستان وارد حوزه شود، موفق‌تر خواهد بود. او در کلاسهای درسی مسجد جواد و امام حسن مجتبی، بخصوص کلاسهای سید علی خامنه‌ای که در آن زمان با عنوان حاج سید علی آقا شناخته می‌شد شرکت می‌کرد. او صدای خوبی داشت و قرآن را با صوت قرائت می کرد. اولین جایزه خود که یک کتاب بود را به همین خاطر از سید علی خامنه گرفت. _جوانی و دوران انقلاب در پخش اعلامیه‌های روح‌الله خمینی چه در درون دبیرستان و چه در محیط‌های دیگر تلاش می‌نمود و در درگیریها با مأموران حکومت و راهپیمایی‌ها به همراه پدر فعالانه شرکت می‌جست. سخنرانی‌های سید علی خامنه‌ای تأثیر فراوانی روی او گذاشت. او در زمینه عکاسی از وقایع انقلاب فعالیت داشت و به گفته خواهرش عکس اولین شهید انقلاب در مشهد، توسط او گرفته شد. _دوران جنگ کاوه یکی از جوانترین فرماندهانی است که هدایت جنگ ایران و عراق را به عهده گرفتند. روزی که جنگ آغاز شد او یک جوان ۱۹ ساله بود اما ۳ سال بعد فرماندهی تیپ ویژه شهدا را بر عهده گرفت. تیپی که از کلیدی‌ترین یگانهای سپاه بود. موفقیت‌ها و انجام عملیات خارق‌العاده توسط این تیپ با فرماندهی کاوه باعث شد که به لشکر ویژه ارتقاء یابد. کاوه در ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه عمومی حاج عمران بر روی قله ۲۵۱۹ حاج‌عمران بر اثر اصابت ترکش خمپاره و درسن ۲۵ سالگی شهید شد. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
شهید علم 🔬 داریوش رضایی‌نژاد در ۲۹ بهمن ۱۳۵۵ در شهرستان آبدانان استان ایلام به دنیا آمد و در تیرماه ۱۳۷۳ دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود. وی چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد و در مهر ماه ۱۳۷۳ برای تحصیل در مقطع کارشناسی در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، دردانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان پذیرفته شد. داریوش رضایی‌نژاد به محض فارغ‌التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشور مشغول به کار شد. در همان نخستین سال شروع به کار، در آزمون کارشناسی ارشد سال۱۳۷۸ در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شد.⭕️ رضایی‌نژاد در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیت‌های تحقیقاتی مسئول اجرای بسیاری از طرح‌های تحقیقاتی در دانشگاه‌های صنعتی مالک اشتر، تهران، شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی بود. او با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد و در تاریخ یکم مرداد ۱۳۹۰ ترور شد. از وی یک دختر به نام آرمیتا به جا مانده‌است. روز ترور : شهید رضایی‌نژاد، به همراه همسر و دخترش، مقابل منزلش و در خودروی خود مورد هدف قرار گرفت. ۵ گلوله شلیک شده که یک گلوله به گردن این دانشمند و گلوله دیگر به دست وی اصابت کرده‌است. 🌹 🏴https://eitaa.com/entezaro🏴
🔻🔻🔻 💢 ◽️از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی خود، نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد. ◽️شاهرخ هیچگاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی‌رفت، دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید، از آن پس با سختی روزگار را سپری کرد. ◽️در جوانی به سراغ کشتی رفت، سنگین وزن کشتی می‌گرفت. چه خوب پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی میکرد. قهرمان جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی، همراهی تیم المپیک ایران و… ◽️اما اینها همه ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نا اهل و … همه دست به دست هم داد، انسانی بوجود آورد که کسی جلودارش نبود هر شب کاباره، دعوا، چاقوکشی و … ◽️پدر نداشت، از کسی هم حساب نمیبرد. مادر پیرش هم کاری نمیتوانست بکند الا دعا! اشک می‌ریخت و برای فرزندش دعا میکرد. "خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان(عج) قرار بده". دیگران به او می‌خندیدند. اما او می‌دانست که سلاح مومن دعاست. کاری نمی‌توانست بکند الا دعا. همیشه میگفت: "خدایا فرزندم را به تو سپردم. خدایا همه چیز به دست توست. هدایت به وسیله توست. پسرم را نجات بده!" ◽️زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت، تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد. ◽️بهمن ۵۷ بود، شب و روز میگفت: فقط امام، فقط خمینی (ره). وقتی در تلویزیون صحبتهای حضرت امام پخش میشد، با احترام می‌نشست، اشک می‌ریخت و با دل و جان گوش میکرد. میگفت: عظمت را اگر خدا بدهد، می‌شود خمینی، با یک عبا و عمامه آمد. اما عظمت پوشالی شاه را از بین بُرد. همیشه میگفت: هرچه امام بگوید همان است، حرف امام برای او فصل الخطاب بود، برای همین روی سینه‌اش خالکوبی کرده بود که: "فدایت شوم خمینی". ◽️ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می‌داد. از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی شناخت. حماسه‌های او را در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان وخوزستان و… هنوز در خاطره‌ها باقی است. 🔺شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: "اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهائی را میبوسم و از خداوند می‌خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند". 🔹🔹🔷💠🔷🔹🔹 ◽️در همان روزهای اول جنگ از همه جلوتر پا به عرصه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان برای سرش جایزه تعیین کردند. آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسد. رفت و رفت. آنقدر رفت تا با ملائک همراه شد . ◽️شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت، پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد. ◽️میگویند مفقودالاثر، اما نه، او از خدا خواسته بود همه گذشته‌اش را پاک کند. همه را، هیچ چیزی از او نماند نه اسم، نه شهرت، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. 🌈https://eitaa.com/entezaro🌈