اِࢪیحا(:
وقت برخاستن نشست ، نشست عرق سرد روے پیشانی اشڪ امانم نمی دهد ڪه پر است مو به مو قصه از پریشانی
قصه آتش شد آن زمانی ڪه
ریخت آوار شهر بر سر ِ ما
همه شهر آمدند آن روز
طرف خانه ے محقر ِ ما
هیزم آنقدر هم نیاز نبود...!
اِࢪیحا(:
قصه آتش شد آن زمانی ڪه ریخت آوار شهر بر سر ِ ما همه شهر آمدند آن روز طرف خانه ے محقر ِ ما هیزم
قاریان ، عالمان ، مسلمانان
سوختند آیه هاے ڪوثر را
با وضو آمدند مردم شهر
با وضو می زدند مادر را
ڪارشان قربةً الی الله است...!
اِࢪیحا(:
قاریان ، عالمان ، مسلمانان سوختند آیه هاے ڪوثر را با وضو آمدند مردم شهر با وضو می زدند مادر را
مادر من خودش یدالله است
ڪارشان را پراز مخاطره کرد
دست انداخت دور شال پدر
ڪار را یڪ غریبه یكسره ڪرد
نام آن مرد را نمی گویم...!
اِࢪیحا(:
مادر من خودش یدالله است ڪارشان را پراز مخاطره کرد دست انداخت دور شال پدر ڪار را یڪ غریبه یكسره
روز آخر امیدوارم ڪرد
روز آخر بلند شد از جا
شستشو ڪرد، گرد گیرے ڪرد
سخت مشغول ڪار شد اما
چادر از صورتش کنار نرفت...!
اِࢪیحا(:
روز آخر امیدوارم ڪرد روز آخر بلند شد از جا شستشو ڪرد، گرد گیرے ڪرد سخت مشغول ڪار شد اما چادر از
تا بگیرد امانت خود را
دست پیغمبر آمد از دل خاڪ
پدر ِ خاڪ آب شد از شرم
رد شد آن شب سڪوتش از افلاڪ
همه دلواپس پدر بودیم...!
اِࢪیحا(:
تا بگیرد امانت خود را دست پیغمبر آمد از دل خاڪ پدر ِ خاڪ آب شد از شرم رد شد آن شب سڪوتش از افلاڪ
غسل از زیر پیرُهن سخت است
غرق در خون شود ڪفن سخت است
جان خود را به خاڪ دادن بعد
دست ها را به هم زدن سخت است
پدرم خویش را به خاڪ سپرد...!
یاحَضرَت ِحَق...
🖤🥀 ⃟❂❁❀
اے مـــادࢪغمخواࢪمـ↻
براے تمام مࢪدم شھࢪ دعا میکࢪدے!:)
یکیحتیٰحالتراهم نپرسید:(
اےمادرتنهام...💔
﴿ هــــࢪشببدونتوبرامشامغریبانہ...|↯﴾
دیگࢪ آن خندهےزیبابہلبمولانیست
پناهࢪوز محشࢪمتویی↯〇🌿
مادࢪ ...مادࢪ...
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
💌از اینجا نیرو بگیر...
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
✓•°|اُسْتٰادْپَنٰاهٓیٰانْ|°•✓
#ڪݪاماسٺاد
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
زِ فاطمہ اكتفا بہ نامش نڪنید
نشناختہ توصیف مقامش نڪنید
هر كس در او محبت زهرا نیست
علامہ اگر هست سلامش نڪنید !🖐🏼
#فاطمیہ
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh