فدایت شوم یابن رسول الله(ص)!
من آن ڪسی هستم ڪہ از بازگشت تو جلوگیری ڪردم و تو را بہ اجبار بہ این سرزمین همراهی ڪردم تا فرود آیی...
من هرگز گمان نمیڪردم ڪہ آنان پیشنہاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دچارتان کنند! به خدا قسم اگر میدانستم ڪار به این جا میڪشد، هرگز بہ چنین ڪاری دست نمیزدم...😔
و من اڪنون از آن چه انجام دادهام بہ سوی خدا توبہ میکنم، آیا توبہ من پذیرفتہ است؟
♥️✨♥️✨♥️
✨♥️✨♥️
♥️✨♥️
✨♥️
♥️
√ڪی شود حُر شوم توبہ ی مردانہ ڪنم...
🖇✨حر توبہ ڪرد.
توبةً نَصوحٰا...
√ڪی شود حُر شوم توبہ ی مردانہ ڪنم...
🖇✨حر جنگید.
الذینَ جٰاهدوا فینا...
√ڪی شود حُر شوم توبہ ی مردانہ ڪنم...
🖇✨حر شہید شد.
شہیداً في سبیلالله...
رفقا
بیاین امشب ما ام {•°..حر..°•} باشیم..
.
.
.
توبہ ڪنیم
تو راه ِ امام حسین بجنگیم
و آخرش انشاءالله شہید بشیم...:)
♥️✨♥️✨
✨♥️✨
♥️✨
اللهمعجللولیڪالفرج
والعافیةوالنصر
واجعلنامنخیرانصارهواعوانه
وشیعتهوالمستشهدینبینیدیه
اللهماحفظقائدناالخامنهای
وثبتاقدامناعلیحبالحسین
♥️✨♥️✨
✨♥️✨
♥️✨
https://harfeto.timefriend.net/654920181
نظراتتون رو درباره محفل امشب بهمون بگین🙃
یاحَضرَت ِحَق...
بےتو
گاهےبرایخنده
دلمانتنگمیشود . . .
#حاجقاسم
#قاسمسلیمانـے
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
اِࢪیحا(:
یاحَضرَت ِحَق... بےتو گاهےبرایخنده دلمانتنگمیشود . . . #حاجقاسم #قاسمسلیمانـے #شہیدزاد
یاحَضرَت ِحَق...
「جبراننمیشوی ؛
حتیبھگریههایشدید :)💔 」
#حاجقاسم
#قاسمسلیمانـے
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
اِࢪیحا(:
یاحَضرَت ِحَق... 🖇💌ثواب دومیݩ زیارټ عاشوراموݩ هدیہ بہ: شہید أبومہدی المہندس #چݪہزیارٺعاشۅرا
یاحَضرَت ِحَق...
🖇💌ثواب سومیݩ زیارټ عاشوراموݩ هدیہ بہ:
شہید حسیݩمعزغلامۍ
#چݪہزیارٺعاشۅرا
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
..♥️✨..
•|سربازارمحبتڪہهمہحیرانند
غمندارمڪہحسیناستخریداردلم|•
#بہوقٺشـعـر
#مامݪٺامامحسیݩیم
#امامِـمَن
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
Seyed Majid Banifatemeh - Muharram 98 Shab 4 - 2.mp3
4.34M
یاحَضرَت ِحَق...
🖇اگہ میخواے حر بشۍ
بݪند بگۅ یاحسیـݩ
#رزقمعنوے
#سیدمجیدبنےفاطمہ
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاحَضرَت ِحَق...
📹 بیایید این سنت فراموش شدۀ عاشورایی را احیا کنیم!
🔻طبق فرمایش امام باقر(ع)، ثوابش معادل دو میلیون بار جهاد در رکاب رسول خدا است
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
✓•°|اُسْتٰادْپَنٰاهٓیٰانْ|°•✓
#ڪݪاماسٺاد
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
#رنج_مقدس
#قسمت_نود_و_هشتم
امايم را درک می کند که از سر ترديد است. ليوان آبی می ريزد و بی تعارف می خورد:
- زندگی يک فرصته. فرقی نداره. چه قبل از ازدواج چه بعد از ازدواج. از اول بودنش تا آخری که تموم می شه خيلی کوتاهه. خيلی حماقته که به هوسی يا تقليدی يا جوگيری و لجبازی و فشار ديگران تموم بشه و نهايتش هيچ باشه. به هر حال شايد انسان توی زندگی شوخی بکنه و گاهی به بازی و سرگرمی بگذرونه و دچار اشتباه هم بشه. من اين رو نفی نمی کنم، نمی گم آدم خوبی ام و بدی ندارم. نه اتفاقاً بدی های من يک فاجعه است، اما با زندگی شوخی کردن و باری به هر جهت و لذت طلبانه جلو رفتن، جهالت محضه. توی اين يکی دو سه باری هم که با هم گفت و گو کرديم، حرف هوس و خواهش نبوده، نه از جانب شما نه از جانب من. شايد با حرف آخری که می خوام الآن بگم شما فکر کنيد که من چه قدر...
صبر می کند و مکث... حس می کنم حالتش از سکوت گذشته است. انگار دارد حرفش را مزمزه می کند و کمی تأمل...
- شما شايد فکر کنيد که من عجول هستم، اما واقعيت اينه که من نظرم مثبت و خواهانم...
چنان ذهن و دلم به هم می ريزد که ناخودآگاه سرم را بالا می آورم و نگاهش می کنم. از تکان خوردن ناگهانی من سکوت می کند و او هم نگاهش را بالا می آورد. لحظه ای نگاهم می کند. سيستم عصبی ام يادش می رود که عکس العمل نشان دهد. چشمم را می بندم و سرم را بر می گردانم. دنبال کسی می گردم تا به او پناه ببرم. نمی دانم چرا حس می کنم که بهترين کس پدر است و حالا من عطش حضورش را دارم. از دور دارند می آيند.
مصطفی ليوان آبی مقابلم می گذارد. حالم دگرگون شده، ليوان را بر می دارم با دستی که می لرزد، آب را می خورم. عطشم برطرف نمی شود. هنوز نگاهم به آمدن پدر و مادر است که ميان راه می نشينند. نا اميد می شوم و سرم را پايين می اندازم. مصطفی ضرباتش را پياپی می زند و حالا که بايد سکوت کند، سکوت نمی کند.
- البته من نظر خودم رو گفتم و براي اينکه شما نظرتون رو بگيد عجله ای نيست. هر چه قدر هم که بخواهيد صبر می کنم و اگر سؤالی هم باشه در خدمتم.
سرم را به علامت منفی تکان می دهم. خودش می داند که چه کار کرده است؛ و مطمئنم که به عمد، نه به بی تدبيری اين ضربه کاری را زده است. دوست دارم که برود. همين الآن هم برود. حتی نمی توانم لحظه ای حضورش را تحمل کنم. درونم غوغا شده. بغض بی صدا آمده پشت گلويم خانه کرده است. دستانم را در هم فشار می دهم. خيلی زيرکانه بحث را از مجرای اصلی اش خارج می کند:
- با چند تا از اساتيد بحثی داشتيم سر اينکه الآن نقش زن و مرد در زندگی دچار انحراف شده. خيلی بحث خوبی بود. همين بحث هم شد سرمنشاء اينکه چند تا از دانشجوها که توی اين بحث همراه بودند، سر انتخاب همسر تغيير ايده دادند و کلاً متفاوت انتخاب کردند.
حالم بهتر نمی شود و نمی فهمم چه می گويد. کلماتش برايم گنگ است. کوتاه نمی آيد.
- بحث سر اين بود که الآن نقش زن ها و مردها تغيير کرده و همين هم باعث شده که آرامش و شيرينی زندگی برای هر دو قشر از بين بره. از روحيات مرد و چيزهايی که اين روحيات رو زنده نگه می داره يا از بين می بره، طبق تجربه و علمی صحبت شد. مطمئن باشيد که اين ملاک ها بی پشتوانه و لذت طلبانه نيست. فقط اميدوارم که خودم خرابش نکنم.
اين مصطفی لنگه پدر و علی است. دارم فکر می کنم که تنها درخواستی از خدا کردم چه بود: يکی مثل علی.
#بہشیرینےڪتاب
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh
یاحَضرَت ِحَق...
اے مجانینِ حسینے،حسنے گریہ ڪنید
روضہ امشب ز یتیم است،شبِ پنجم شد
#السلامعلیعبداللهبنالحسن(ع)
#مامݪٺامامحسیݩیم
#بچهـهاےهیئٺ
#شہیدزادہ
@Shahidzadeh