eitaa logo
اِࢪیحا(:
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
555 ویدیو
35 فایل
حرفی، پیشنهادی: https://harfeto.timefriend.net/16676543863446 پیامهاتون خونده میشه🚶🏽‍♂🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
اِࢪیحا(:
ایمان!آرمان!عشق!همہ ختم بہ حسین[علیہ‌السلام]میشود!💔(:
•°🖤 خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:' .. . . . دو روز بود در راه بودیم، آب را قطره قطره میخوردیم و نان‌ها را تڪہ‌تڪہ تا مبادا دوباره راه گم ڪنیم و غذایمان تمام شود! آمنہ در آسمان‌ها پرواز میڪند و چشم‌هایش برق دارد، من نیز حسین[علیہ‌السلام] را دوست دارم؛ اما آمنہ عاشقانہ او و اهل‌بیتش را میپرستد! خودش بہ من گفت . . وقتۍ پرسیدم آیا او را دوست دارے؟ گفت: – من او را دوست ندارم! عاشقانہ میپرستمش! او، برادر و پدر و مادرش و پدربزرگ‌شان از دلایل خلق زمین بودند! دستم را روے گردنم میگذارم و آرام رویش میڪشم: – با این همہ خستگۍ و گم ڪردنِ راه تردید بہ جآنم افتاده! با ساعدش عرق را از پیشناۍ‌ش میگیرد و میخندد، تلخ: – در سہ چیز جاے تردید نیست! ایمان و آرمان، ایمان‌ما خداست و نباید بہ آن تردید ڪنیم! آرمان‌مان هم راهِ پیامبرے‌ست ڪہ خدا او را نشان ڪرده!پیامبرِ رحمت! لبخندش عمیق میشود و صورتش گل مۍاندازد نگاهم میڪند: – سومین چیز . . عشق است اسماء! در عشق تردید ڪنۍ عشق‌ت مُفْت هم نمۍارزد! عشق هم حسین[علیہ‌السلام] است! او ڪہ متعلق بہ زمین نیست، او آسمانۍ‌است . . او را خدا بہ امانت براے اهلِ خاڪ داده، و الا حسین[علیہ‌السلام] ڪجا و اهلِ زمین و مردمان دنیایۍ ڪجا؟ او امانت الهۍ است و در او نباید تردید ڪرد! او عشق است . . او ایمان است . . او آرمان است! شڪ نڪن بہ راه‌مان، ڪہ بہ خدا سوگند اینها امتحان الهۍ براے رسیدن بہ معشوقِ خداست . . •∅• با لبخندے بر لب ڪاسہ آبۍ روبہ‌رویمان میگیرد: – حتماً تشنہ هستید و گرسنہ! قطره آبۍ بنوشید تا قدرے طعام برایتان بیاوریم . . زن موقر و آهستہ بلند میشود روبندش را مۍاندازد و از خیمہ بیرون میرود، اصلاً معذب نیستم! گویۍ . . . گویۍ من نیز جزئی از آنانم! گویۍ من نیز از بدو تولد با آنان بودم خانواده‌ے من‌اند این خاندان پر محبت! دستم اسیر دستانۍ گرم و با محبت میشود: – از ڪجا آمده‌اید؟چرا تنهایید؟این بیابان براے دو زن جاے مناسبۍ نیست دخترم! اشڪ در چشمانم حلقہ میزند 'دخترم'! من سالهاست بعد از مادرم و پدر ایلیا[علیہ‌السلام] دختر هیچڪس نبودم! – از روستاهاے اطراف مڪہ‌ایم، صحبت بود حسین بن علۍ[علیہ‌السلام] راهۍِ ڪوفہ شده! ما هرچند پوچ اما عشق آقا را در سینہ داریم و عُمرے مادرمان با اسم مادرشان لقمہ در دهانمان گذاشت! ما براےِ یارے آمده‌ایم . . هرچند ڪم! لب میگزم زن نگاهۍ بہ زنانِ داخل خیمہ مۍاندازد و لبخند میزند: – مــــ . . . مـــ ـ ـ ن! یعنۍ ما، بہ سختۍ خود را رساندیم! دو روز در راه بودیم بہ امید اینڪہ فرزندانِ فاطمہ[سلام‌الله‌علیها] ما را در آغوش بگیرند! زن لبخند میزند و دستم را محڪم فشار میدهد... نویسنده✍🏻: []