eitaa logo
اِࢪیحا(:
994 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
555 ویدیو
35 فایل
حرفی، پیشنهادی: @Hanin_20 پیامهاتون خونده میشه🚶🏽‍♂🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
•°🖤 خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:' .. مبهوت بہ تاریڪۍ شب خیره شدم، امام بعیت را از تمامۍ ما برداشت و گفت بروید! مردے از جا بلند میشود: – ما شما را بہ ڪدام عذر و بهانہ رها ڪنیم؟ بہ خدا قسم، من از شما جدا نخواهم شد تا نیزه‌ام را بر سینہ دشمن فرو ڪنم و تا هنگامۍ ڪہ دستہ شمشیرم بہ دستم است آنها را میڪشم، و زمانۍ ڪہ سلاح با خود ندارم نیز با سنگ ستیزه میڪنم تا با شما ڪشتہ شوم!* همہ حرفش را تایید میڪنند، مردے رشید بلند میشود چهره‌ش مشخص نیست اما از قدِ بلندش پیداست از بنۍ هاشم است. سخن میڪند و بعد از او همہ ڪلامۍ میگویند، نگاهم بہ زینب[سلام‌الله‌علیها] مۍ‌افتد لبخندش حتۍ از زیر برقع هم حس میشود! •∅• دستۍ بہ سرش میڪشم دلبرانہ برایم میخندد و میدود صبح شده و دلشوره نفس ڪشیدن را برایم حرام ڪرده .. حسین[علیہ‌السلام] بارها و بارها میخواند'انا‌لله‌و‌انا‌الیه‌راجعون'! و بارها لب زده'الهۍرضاًبہ‌رضائڪ' .. چشم‌هاے خواهرش دو دو میزند و او هم دل‌نگران‌ است! دخترش .. سڪینہ! قد و بالاے سقا را مینگرد و آب دهانش را سخت میبلعد و لرزش دستش را ڪنترل میڪند .. رباب هم .. مادرِ طفل شش ماهِ مدام ڪاڪل پسر را میبوسد و گلویش را عمیق میبوید و بعد لبخند میزند! لبخندے ڪہ از ڪنج‌ش ترس و نگرانۍ و اعتماد بہ اربابش میچڪد! مدام قفسہ‌ے سینہ‌ے نرم و سفید پسر را میبوسد و تڪانش میدهد تا دوباره چنگ نزند مادر را براے قطره‌اے شیر! حبیب و مسلم و وهب و زهیر و مردان خوشحال‌اند و لبشان میخندد و نگرانیشان فقط زنان هستن! فاطمہ هم .. دخترڪِ سہ، چهار سالہ دورِ برادر و پدر و عموهایش میچرخد، فرآت از همیشہ پُر سر و صداتر است و لب‌هایمان خشڪ‌تر از همیشہ! تشنگۍ سپاه‌ِ هرچند ڪوچڪمان را فرا گرفتہ آمنہ نیز میخندد همراهِ اُم‌وهب! سرم را تڪان میدهم و بہ طرف خیمہ میروم ڪہ صداے بانو رباب و دخترشان سڪینہ[سلام‌الله‌علیها] مۍآید: – ڪاش تو هم بزرگ شوے جآنِ مادر! مثلا عمو ڪوه شوے براے پدر و مثل برادر دلبرے ڪنۍ! او دعا میڪرد فرزندش بزرگ شود اما مگر ڪوچڪ‌ها بزرگ نمیشوند؟ بادے خنڪ میوزد و چادرم را بہ بازے میگیرد ناگهان سربلند میڪنم و میبینم، زینب ماتِ چشم‌هاے حسین بود! بدون لفظ ...(: نویسنده✍🏻: [ ]