eitaa logo
اِࢪیحا(:
1.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
555 ویدیو
35 فایل
حرفی، پیشنهادی: https://harfeto.timefriend.net/16676543863446 پیامهاتون خونده میشه🚶🏽‍♂🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
audio_2021_08_12_19_30_31.mp3
1.62M
دیگه واسه چی بمونم!؟(:
امشب، شبِ یتیم امام حسنِ ها...
ڪم نزارید واسه عبدالله!
اِࢪیحا(:
• . تویۍتوسایہ‌بالاسرم‌و‌میخونمت‌خداۍڪرم وتورو‌خدابذار‌یہ‌حرم‌بیام‌حسینـــــ🌿🖤
خواب نمی‌برد مرا کرده دلم بهانه‌ات هر طرفی نظر کنم مانده به‌جا نشانه‌ات!(:💔
هدایت شده از اِࢪیحا(:
|●°بِسمِ‌رب‌ِ‌النّور°●|
- ڪارِ آدَم شدنِ ما، بِھ حَرَم وابَستھ است!
اِࢪیحا(:
دیگه واسه چی بمونم!؟(: #رزق‌معنوے
• خون‌سردار‌جمل،جاریست‌در‌رگ‌ها؎من ! مرد؎از‌نسل‌یل‌حیدر‌نمۍخواهۍعمو :)؟! .
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- ای‌عَمۏ...¡ ـــــــــــــــــــ ادرڪ‌عبداللّہـ ٻا‌أباعبداللّۿ⋮(🖤'
تنها مسیر 1_جلسه بیست و سوم پارت 2.mp3
5.06M
پارت2 ♥️🌱 🔹امام جعفر صادق (ع) : خداوند متعال امر خلق رو به پیغمبر خودش واگذار کرده تا ببینه مردم طاعتشون چجوریه.. هر چی پیغمبر به شما دستور داد گوش بدید هر چی نهی کرد بپذیرید 🔹پیامبر اکرم (ص) : به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرده کسی خدا را ملاقات کنه با عمل هفتاد پیغمبر خدا ازش هیچی قبول نمی کنه اگر هوای نفس خودش رو از بین نبره. ✓•°|پِیٰامِ‌مَعْنَوی|°•✓ ✓•°|اُسْتٰادْ‌پَنٰاهٓیٰانْ|°•✓ ـ‌شہید‌زاده‌ـ
شفاعت‌بی‌حسین‌معناندارد(:
[– حسین در محاصره‌ست فادیہ! جهان با این همہ فراخۍ و گستردگۍاش برایش تنگ شده! اگر در مڪہ بماند ترور میشود، یا براے حضور نزد یزید بازداشت میشود. ڪوفیان هم پشت سر هم برایشان نامہ مینویسند ڪہ امام و راهبرے ندارند تا راهنمایشان باشد! اما همہ میدانند ڪوفیان چہ مردمانے هستند!] . • پۍ‌نوشت:نامہ‌‌ے‌ڪوفیان ڪہ عبدالله بن سبع همدانۍ و عبدالله بن وال روانہ‌ے مڪہ ڪردند.
اِࢪیحا(:
[– حسین در محاصره‌ست فادیہ! جهان با این همہ فراخۍ و گستردگۍاش برایش تنگ شده! اگر در مڪہ بماند ترور
•°🖤 خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:' .. دامنم را بالا میگیرم و تند تند پلہ‌ها را پایین میروم: – ماریا؟خالہ ماریا؟ دور خود میچرخم ، خالہ ماریا بہ طرفم مےآید بہ سرعت طرفش خیز برمیدارم و دست‌هاے حنا شده‌اش را میگیرم: – بگو!بگو جآن اسماء دروغ است! متعجب میپرسد: – چت شده دختر؟چہ چیز دروغ است؟ بزاق دهانم را فرو میدهم و نفس نفس میپرسم: – حسین!حسین بن علے [علیہ‌السلام] ، پسر فاطمہ میخواهد بہ ڪوفہ برود؟ با حرص دستش را میڪشد: – گفتم چہ شده ڪہ رَم ڪرده‌اے! آرے! یعنے خبرش هست ڪہ قرار است برود ، فعلا هیچ معلوم نیست! پشت ستون میرود بہ دنبالش روبہ‌رویش مےایستم: – یعنے . . یعنے واقعاً او حرف اهل ڪوفہ را باور ڪرده؟ اخم میڪند و چشم‌هاے سورمہ ڪشیده‌اش تنگ میشود: – چہ میدانم تو هم! مرا گیر آورده‌اے؟از ڪجا بدانم؟من نیز مثل تو! راهش را میڪشد و میرود ، ڪنار ستون زانو میزنم : – ڪاش نرود! ڪاش نرود . . •° آمنہ با درد پاهایش را دراز ڪرد و آرام آرام دستش را روے پاهایش ڪشید: – حسین[علیہ‌السلام] در محاصره‌ست فادیہ! جهان با این همہ فراخے و گستردگے‌اش برایش تنگ شده! اگر در مڪہ بماند ترور میشود، یا براے حضور نزد یزید بازداشت میشد. ڪوفیان هم پشت سر هم برایشان نامہ مینویسند ڪہ امام و راهبرے ندارند تا راهنمایشان باشد! اما همہ میدانند ڪوفیان چہ مردمانے هستند! ماریا داخل اتاق میشود و جلباب و روبندش را برمیدارد: – حسین[علیہ‌السلام] بهتر از همہ مردم ڪوفہ را میشناسد ، دد و رنجے ڪہ او و خاندانش از ڪوفہ و اهل ڪوفہ ڪشیدند آنقدر زیاد هست ڪہ با درد و رنج مڪہ و مدینہ هم قابل قیاس نیست! فادیہ روے تشڪ پهن میشود و پوزخند میزند: – با این حال ڪہ مسلم بن عقیل [علیہ‌السلام] را میخواهد بہ ڪوفہ بفرستد براے مطمئن شدن از حرف هایشان! آمنہ جبهہ مےگیرد: – او امام است فادیہ! و ڪوفیان تقاضاے آمدنش را دارند ، توقع ندارے ڪہ نیاید؟ نیم خیز میشود: – نیاید آمنہ جآن!نیاید!چہ اشڪالے دارد؟ لب باز میڪنم: — آن وقت باید تن بہ بیعت با شیطانے مثل یزید دهد! بیخیال دراز میڪشد و چشم‌هایش را میبندد: – حسین [علیہ‌السلام] بیاید پاے نامہ‌ے مرگش را امضا ڪرده! با خون خودش هم امضا میڪند! نویسنده✍🏻: []
قاسم که خواست اذن میدان بگیره،
حسین هی به قد و بالاش نگاه میکرد و گریه میکرد،
دلش نمیومد قاسمش مثل علی اکبر بشه...(:💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|• درࢪاه‌توشهادت‌است‌؛ احلی‌من‌العسل:(🖤'
- بار‌ها‌توبہ‌شکستم‌،توولی‌بخشیدے کی‌شود‌حر‌بشوم‌توبہ‌مردانہ‌کنـــم؟ . . |
از اسم رمان پرسیدید!
اِࢪیحا(:
از اسم رمان پرسیدید!
داستانِ محرم یہ داستان دور از عقل و نزدیڪ بہ خیال نیست! یعنۍ از عقل آدمے دورِ و خیالے نیست! قصہ‌ے من و شمایے ڪہ داستان و میخونیم، زود هم دفترش بستہ میشہ! قصہ حول ڪوفہ و ڪربلا میچرخہ ، دیدن قصہ‌ے عشق و دلدادگے از یہ زبان دیگہ! بہ خاطرش سہ روز پشت سر هم تحقیق ڪردم و تصمیم گرفتم اسمش فعلا ناگفتہ بمونہ تا پایان داستان! ولے هر قطره یہ اسمے داره ڪہ از روے اون اسم شناختہ میشہ . . در واقع چند برگ از حرف‌هاے ناگفتہ ڪربلا! حرف‌هایے ڪہ جاشون ڪُنج سینہ‌ و قلبِ من و شماست! اما هیج ڪجا بازگو نشده! من بہ بهانہ‌ے این داستان حرف‌هاے ناگفتہ و ڪم ڱفتہ ڪہ اهل دلامون بیشتر متوجہ‌ش میشن، و جاشون بسیار خالیہ رو گفتم! شایَد بخونیم . . بفهمیم چہ گذشت و بعد زندگیش ڪنیم🖤' [با عشق: ]
هدایت شده از نَفَس(:
°•|🖤|•° مـارابراے‌روضه‌ات‌زهراۜخبرڪرد...
متعجب نشۅ از من ڪه نمڪ گیࢪ تۅام شڪࢪ چایـے تۅ حڪم نمڪ ࢪا داࢪد @Shahidzadeh
تنها مسیر 1_جلسه بیست و سوم پارت 3.mp3
5.65M
پارت3 🌸🧡 🔹انسان برای خوب بودن آفریده نشده برای خوب شدن هم آفریده نشده ؛ انسان برای مبارزه با هوای نفس آفریده شده. 🔹از امامت ازت میپرسن.. امامت کی بوده ؟! با امامت محشور میشی .. ✓•°|پِیٰامِ‌مَعْنَوی|°•✓ ✓•°|اُسْتٰادْ‌پَنٰاهٓیٰانْ|°•✓ ـ‌شہید‌زاده‌ـ
غصہ‌مخورعلۍجآن ؛زهرابرات‌آب‌میارھ ..!
[– روزے علے'علیہ‌السلام' نزد پیامبر'ﷺ' میرود و میپرسد: 'آیا شما عقیل را دوست میدارید؟' ایشان میفرمایند'بہ خدا سوگند آرے؟ عقیل را بہ دو جهت دوس دارم، یڪے براے خودش یڪے بہ جهت اینڪہ ابوطالب او را دوست دارد . و بہ یقین فرزند او در راه دوستے با فرزند تو ڪشتہ خواهد شد!'] . • اَلْسَّلامُ عَلَے سَفیر الْحُسَیْنْ[علیہ‌السلام] .
اِࢪیحا(:
[– روزے علے'علیہ‌السلام' نزد پیامبر'ﷺ' میرود و میپرسد: 'آیا شما عقیل را دوست میدارید؟' ایشان میفرما
•°🖤 خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:' .. ! با استرس بہ پشت سرم نگاه میڪنم ، دلشوره امانم را بریده، سرم را پایین مےاندازم و قدم‌هایم را محڪم و تندتر برمیدارم. آخرش هم آقا پسرعمویش را راهے ڪوفہ ڪرد! همہ‌ے مردم از بےوفایے ڪوفیان سخن مےڪردند و مبهوت از عمل حسین بن علے[علیہ‌السلام] . اشڪ‌هایم را پاڪ میڪنم و درب چوبے خانہ را میڪوبم: – صبر ڪن!سر ڪہ نیاورده‌اے! فادیہ درب را باز میڪند بے توجہ بہ حرف‌هایے ڪہ میخواهد برایم ردیف ڪند میدوم بہ طرف مطبخ : – آمنہ؟ خالہ ماریا؟ خالہ ماریا داد میزند: – دوباره این آمد! یڪبار شد بیایے و داد و قال راه نیندازے؟ بہ طرف آمنہ میروم روبندم را بالا مےاندازم: – خبر را شنیده‌اے؟ گویے سیصد و پنجاه نامہ‌ے ڪوفیان ڪار خود را ڪرده! مردم میگفتند حسین[علیہ‌السلام] مسلم بن عقیل[علیہ‌السلام] را راهے ڪوفہ ڪرده و خطاب بہ ڪوفیان فرموده: – و إني باعث إلیڪم أخي ، و ابن عمي ، و ثقتي من اهل بیتي ، مسلم بن عقیل!* خالہ ماریا تڪیہ بہ دیوار گفت: – وقتش رسیده! بہ گمانم وقت عمل آن حدیث از پیامبر خدا[ﷺ] رسیده! سر میچرخانم بہ طرفش: – ڪدام حدیث؟ آمنہ لب میزند: – روزے علے[علیہ‌السلام] نزد پیامبر [ﷺ] میرود و میپرسد 'آیا شما عقیل را دوست میدارید؟' ایشان میفرمایند'بہ خدا سوگند آرے! عقیل را بہ دو جهت دوست دارم ، یڪے براے خودش یڪے بہ جهت اینڪہ ابوطالب او را دوست دارد . و بہ یقین فرزند او در راه دوستے با فرزند تو ڪشتہ خواهد شد!' همگے سڪوت میڪنند صداے پایے مےآید فادیہ است! – اخبار را شنیده‌اید؟ حسین[علیہ‌السلام] پسرعمویش را راهے ڪوفہ ڪرد! پوزخند میزند: – اگر ڪوفیان وفا ڪردند و شمشیر بہ طرفش نڪشیدند و خونش را نریختند من ایمان مےآورم! خالہ ماریا اخم میڪند: – زبان بہ دهن بگیر وَرپریده تا ندادم فلڪ‌ات ڪنند! فادیہ با اخمے غلیظ دست بہ سینہ میشود، خالہ ماریا سعے میڪند اوضاع را سامان دهد: – بد بہ دلتان راه ندهید! هیچ اتفاقے نخواهد افتاد! – اگر حسین[علیہ‌السلام] بہ ڪوفہ سالم برسد گوسفندے را قربانے میڪنم و بین فقرا پخش میڪنم . فادیہ پوزخند میزند و رو بہ آمنہ میگوید: – خرافاتے! *و من برادر ، عموزاده و فرد مورد وثوقم از اهل بیتم ، مسلم بن عقیل را بہ سوے شما میفرستم.[الارشاد ، ج ۲ ، ص ۳۹ ، بحرانے ؛ العوالم، بخش امام حسین'علیہ‌السلام' ، ص۸۴ و رجال خوئے ، ج ۱۹ ، ص۱۶۵_۱۶۶ ] نویسنده✍🏻: []
کاش‌شیخ‌عباس،جایۍاز مفاتیح‌الجنان ... ذکر‌تسکین‌فراق‌کربلارامے‌نوشت ! |