اِࢪیحا(:
یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم ...
عاقبت نوڪرِ خود رابه حـرمـ خواهـے بُرد
شڪ ندارم بخُدا از ڪرَمَت معلوم است!
#مَحْبٓوبیٓحُسِیْن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•
- با عشقِحسینهرکهسروڪار ندارد..
خُشکیدهنَهالیست، پَروبالندارد:)!
#مَحْبٓوبیٓحُسِیْن
#ڪَربݪا | #اربعین
sʜᴀʜɪᴅᴢᴀᴅᴇʜ
اِࢪیحا(:
- آرزوۍزیادۍدردلمدارمۅلۍ.. دیدنکرببلایتازهمہواجبتراست🖤!' +اَللهماَرزُقناحَرم'
❲ اشتیاقیڪهبهدیدارِتودارد،دلِمن
دلِمنداندومندانمودلداندومن !'❳
نبودم بنده خوبی به درت،حق داری
اربعین داغ حرم را به دلم نگذاری ...💔
#اربعین
#مَحْبٓوبیٓحُسِیْن
اینڪہ دلتنگ توام!
اقرار میخواهد مگر؟ ..
#اربعین .. | #قدیمۍترینرفیقمحسین 💔(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أرید ابتدي ویاك مِن البِدایة :))
دلتنگ که باشی،حساب روزها و ساعت هارا از دست می دهی..
برایت فرقی نمی کند که طلوع است یا غروب..
فقط دلتنگی
فقط میدانی فراق کم طاقتت کرده
فقط میدانی می خواهی باشی آنجایی که دلت را روانه اش ساختی ..
کاری از دستت بر نمی آید،فقط این خیال توست که می تواند به نیابت از تو روانه ی محبوب شود..
و دلخوشی به خیالاتت،که رفته ای و در چند قدمی وصالی...
دستانت را آهسته روی چشمانت می گذاری و تمام آرزوهایت را یکجا روانه ی برآورده شدن می کنی..
و آهسته آهسته به احترام قدم بر میداری،چشم هایت را می گشایی تا تماشا کنی اما آنجاست که می گویند:آمده ام که بنگرم،گریه نمی دهد امان...
و آنجا کجاست جز کربلا و محبوب کیست جز پسر حضرت فاطمه (سلام الله علیها)....؟!
#شب_جمعه✨
#السلامعلیالحسین {علیه السلام}
#اربعین
#سفا🖊
هرگز نمۍشود ڪھ تو را دید و بعد از آن
جایۍ نفس ڪشید بھ جز در هواۍ تو
#شب_جمعه #اربعین
#مَحْبٓوبیٓحُسِیْن
@Shahidzadeh
سلآم و رحمت ..
و زمانۍ ڪہ این رقعہ[نامہ] رو میخونید بہ وقت بهشت🌸
اینو بخونید، هوم؟
..
در حآل نوشتن قطرههاے جدید هستم، این قسمتها برام فوقالعاده مهمِ!
باید حَقِش ادا بشہ!
باید حال قلمم رو خوب ڪنید .. چون با اشڪ مینویسہ و سردرد امانش رو بۍ امان ڪرده،
یہ یاعلۍ بگید و داستان و نشر بدید،
اگر نمیتونید نخونیدش!
براش ڪم نذارید!نمیگم قلمم فوقالعادهس ..
میگم این داستانۍ ڪہ نوشتم خیالۍ نیست، یڪ حقیقت با رنگ و بوے خون!
یڪ عاشقانہے واقعۍ ڪہ یہ دنیا حسرتش رو میخوردن و چشم حسادت بهش داشتن و دنبال این بودن خاڪ بریزن روش اما نشد!
حالا نوبت شماست؛ اگر میخونیدش حَقِش رو ادا ڪنید و بۍتفاوت از ڪنارش رد نشید ..
از مویہ گرفتن پابہپاش تا هقهق ڪردن و خوندنش با مداحۍ ڪہ میفرستم یا حتۍ زبون گرفتن همراهش،
تا نشر و دادن لینڪ ڪانال بہ رفقاتون!
امسال .. هنوزم غریبۍ خودش رو داشت[هرچند ڪم!]
من تمام عُمرم رو میگذرونم تا بہ فاطمیہ و محرم برسم و یاعلۍ میگم شروع میڪنم،
من و یارے ڪنید با نشر و گریہ باهاش؟هوم؟!(:
با عشق و سردرد و چشماے تار[ #ریحانہحسینۍ ]
•°🖤
خُداے ڪوچہ گَردِ غَریبِ ڪُوفِہ رُخْصَت؟(:'
#جامانده ..
#قطرهےیازدهم
#شبِدهم
مبهوت بہ تاریڪۍ شب خیره شدم،
امام بعیت را از تمامۍ ما برداشت و گفت بروید!
مردے از جا بلند میشود:
– ما شما را بہ ڪدام عذر و بهانہ رها ڪنیم؟
بہ خدا قسم، من از شما جدا نخواهم شد تا نیزهام را بر سینہ دشمن فرو ڪنم و تا هنگامۍ ڪہ دستہ شمشیرم بہ دستم است آنها را میڪشم، و زمانۍ ڪہ سلاح با خود ندارم نیز با سنگ ستیزه میڪنم تا با شما ڪشتہ شوم!*
همہ حرفش را تایید میڪنند، مردے رشید بلند میشود چهرهش مشخص نیست اما از قدِ بلندش پیداست از بنۍ هاشم است.
سخن میڪند و بعد از او همہ ڪلامۍ میگویند، نگاهم بہ زینب[سلاماللهعلیها] مۍافتد لبخندش حتۍ از زیر برقع هم حس میشود!
•∅•
دستۍ بہ سرش میڪشم دلبرانہ برایم میخندد و میدود صبح شده و دلشوره نفس ڪشیدن را برایم حرام ڪرده ..
حسین[علیہالسلام] بارها و بارها میخواند'اناللهواناالیهراجعون'!
و بارها لب زده'الهۍرضاًبہرضائڪ' ..
چشمهاے خواهرش دو دو میزند و او هم دلنگران است!
دخترش .. سڪینہ!
قد و بالاے سقا را مینگرد و آب دهانش را سخت میبلعد و لرزش دستش را ڪنترل میڪند ..
رباب هم ..
مادرِ طفل شش ماهِ مدام ڪاڪل پسر را میبوسد و گلویش را عمیق میبوید و بعد لبخند میزند!
لبخندے ڪہ از ڪنجش ترس و نگرانۍ و اعتماد بہ اربابش میچڪد!
مدام قفسہے سینہے نرم و سفید پسر را میبوسد و
تڪانش میدهد تا دوباره چنگ نزند مادر را براے قطرهاے شیر!
حبیب و مسلم و وهب و زهیر و مردان خوشحالاند و لبشان میخندد و نگرانیشان فقط زنان هستن!
فاطمہ هم ..
دخترڪِ سہ، چهار سالہ دورِ برادر و پدر و عموهایش میچرخد،
فرآت از همیشہ پُر سر و صداتر است و لبهایمان خشڪتر از همیشہ!
تشنگۍ سپاهِ هرچند ڪوچڪمان را فرا گرفتہ
آمنہ نیز میخندد همراهِ اُموهب!
سرم را تڪان میدهم و بہ طرف خیمہ میروم ڪہ صداے بانو رباب و دخترشان سڪینہ[سلاماللهعلیها] مۍآید:
– ڪاش تو هم بزرگ شوے جآنِ مادر!
مثلا عمو ڪوه شوے براے پدر و مثل برادر دلبرے ڪنۍ!
او دعا میڪرد فرزندش بزرگ شود اما مگر ڪوچڪها بزرگ نمیشوند؟
بادے خنڪ میوزد و چادرم را بہ بازے میگیرد ناگهان سربلند میڪنم و میبینم،
زینب ماتِ چشمهاے حسین بود!
بدون لفظ ...(:
نویسنده✍🏻:
[#ریحانہحسینۍ ]
هدایت شده از اِࢪیحا(:
معرفے چند تا ڪانال مشتے😎👇🏽
-فرشتههاےخدا🌱
@fereshtehs_God
-قلوب💗
@gholoob
-گالرے گل نرگس🌸
@zivaralat_gole_narges
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+دلتنگ صداے شما :))