📚 ساز زنی وارد روستایی شد و صدای ساز و دهل شنید، علت رو که پرسید؛ گفتن: خونه خان جشنی برپاست.
آدرس گرفت و به اونجا رفت. جشن بزرگی برپا بود و مردم به پایکوبی مشغول بودن. ساز زن از خان اجازه گرفت تا اونم ساز بزنه و در شادی اونا سهیم بشه؛ به این شکل مشغول نواختن سازش شد و خان از صدای ساز اون خیلی خوشش اومد و دستور داد تا مباشر بعداز اتمام مجلس کیسه گندمی بهش هدیه بده.
ساز زن با شنیدن این موضوع خیلی خوشحال شد و با حرارت بیشتری در ساز دمید تا جشن به پایان رسید و ساز زن خسته و کوفته، پیش مباشر رفت تا کیسه گندمش رو بگیره، که مباشر ازش دستخط خان رو خواست!!
ساز زن از این موضوع ناراحت شد و پیش خان رفت و با گلایه شرح ماجرا گفت.
خان لبخندی زد و گفت:
تو ساز زدی و ما خوشمون اومد
ما هم چیزی گفتیم تو خوشت بیاد
این به اون در!!
😔 چقدر این داستان آشناست
وقتی مردم از دولت مردان
تحقق شعارهای داده شده رو
مطالبه میکنن؛ لابد اونا میگن:
شما دست زدین هورا کشیدین
ما خوشمون اومد
ما هم حرفهایی زدیم
تا شما خوشتون بیاد
این به اون در!!
#استوری_روز
🤐🥴🤐🥴🤐🥴
https://t.me/sobhbekheir3