eitaa logo
سازمان بسیج مداحان و هیئآت مذهبی استان اصفهان
535 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
403 ویدیو
50 فایل
پروردگارا!به محمّد و آل محمّد(ص)، نعمت یادامام حسین(ع) را روزبه‌روز درکشورما فراوان‌تر و مستدام‌تر بفرما. پروردگارا،زبانهایی که با مدیحه‌ی حسین‌بن‌علی و خاندان پیغمبر حرکت میکنندمورد لطف و برکت خودت قرار بده. ارتباط با ادمین @M_Ebrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
ویژه برنامه سالروز شهادت حضرت ام البنین و سومین سالروز شهادت سردار دلها سخنران : استاد دانشمند شعرخوانی : @esf_basijmaddahan سازمان بسیج مداحان و هیات مذهبی استان اصفهان
عج وقتی که در دنیا ستم مرسوم باشد وقتی عدالت گنگ و نامفهوم باشد وقتی ظهور از چشم‌ مردم دور مانده وقتی نفس آلوده و‌ مسموم باشد وقتی کسی چشم انتظاری را بلد نیست وقتی بشر از عاشقی محروم باشد حق می دهم در خانه ی تاریخ ، یک زن آوازه اش پنهان و نامعلوم باشد حق می دهم چونانکه زهرا بود مظلوم میراث دار فاطمه ، مظلوم باشد اما خدا می خواست از میراث مریم نام زنی در دفترش مرقوم باشد اما خدا می خواست از زن‌های تاریخ با نام نرجس ، دفترش مختوم باشد زهرا عروسش را خودش بر می گزیند حتی اگر شهزاده ای از روم باشد باید به چشم حضرت زهرا بیاید در خانه ی حیدر چنین‌ مرسوم باشد تأثیر یُذهب ، عنکمُ الرجس است و قطعاً نرجس زنی پاکیزه و معصوم باشد اوصاف او را در کُتب کمتر نوشتند تاریخ باید تا ابد محکوم باشد فرزند او - موعود - پنهان مانده ، باید او نیز چون فرزند خود مکتوم باشد فرزند او یک روز می آید سرانجام روی لبش آن روز یا قیّوم باشد آن روز ، آری دوستانش شادمانند آن روز ، آری دشمنش مغموم باشد
نزد ما خوب است شادی ، نزد ما غم بهتر است ماههای سال خوبند و محرّم بهتر است شعرها خواندیم و خیلی گریه ها کردیم ، باز نزد ما از نوحه ها -باز این چه ماتم- بهتر است هرکه یکجا کاسه اش پُر شد ، گدایی کرد و رفت رزقِ ما را گر رساند یار کم کم ، بهتر است تِکیه با هم ،روضه با هم ، راه با هم رفته ایم عشق ، ما را می خرد یک روز ، با هم بهتر است زندگی را جستجو کردیم در هرجا که شد زندگی هرجا که باشد زیر پرچم بهتر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودکان را غرق خون می خواستی یارب ؟! بفرما - ما رأیت إلا جمیلا - کربلا این است کارش... تظاهرات بزرگ جهانی در حمایت از مردم مظلوم و بی پناه فلسطین خصوصا کودکان و زنان تجمع اصفهان شنبه ۲۷ آبان ساعت ۱۵ پل بزرگمهر. همراه با پرواز بادکنک ها به یاد ۵۰۰۰ کودک شهید.
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ صبح ازل، الله اکبر یادمان داد اسلام را آن‌روز حیدر یادمان داد قرآن نمی‌خواندیم اما سوره‌ی حمد با دست‌های بسته کوثر یادمان داد زهرا اصول دین به ما آموخت وقتی توحید را در آتشِ دَر یادمان داد "پای علی ماندن" در آتش سوختن بود ایثار را زهرای اطهر یادمان داد "هر کس که زهرا را بیازارد مرا نیز" آری برائت را پیمبر یادمان داد ما داغ محسن را نفهمیدیم و بعداً در کربلا حلقوم اصغر یادمان داد غم‌های حیدر را به جان خود خریدیم سختی کشیدن را ابوذر یادمان داد ما خادمِ زهرا شدیم الحمدلله فضه به ما آموخت، قنبر یادمان داد در کودکی با مِهر زهرا شیر خوردیم مِهرش اگر با ماست، مادر یادمان داد ما عاشقیم این عاشقی را نیز بابا از کودکی در پای منبر یادمان داد شکر خدا در گریه‌ی ما معرفت بود زهرا میان اشک‌ها فریادمان داد
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ در بسته بود اما در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در هرشب خدا خدا کرد با یاکریم و یارب حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا ، از بسکه پا به پا کرد مولا به عبد رو داد تا بنده رو نگیرد بنده فقط جفا و مولا فقط وفا کرد دست مرا گرفت و با خود به خانه اش برد او این غریبه را هم با خویش آشنا کرد رو راست باشم اصلا ، خیلی به ما بها داد بی قیمتیم و ما را با اشک پر بها کرد از او مدام دعوت ، از ما نشد اجابت بی اعتنا شدیم و او باز اعتنا کرد با او وفا نکردیم ، او را صدا نکردیم با این وجود ما را راهی به کربلا کرد ما را به هیأت آورد ، بین رعیٌت آورد ارباب دید ما را ، در را دوباره وا کرد با اینکه سر جدا بود ، بر روی نیزه ها بود ، دید اشکمان درآمد خیلی به ما دعا کرد
✅ تقدیم به عظمت سردار شهید محمدرضا زاهدی ؛ این‌ هم از ققنوس دیگر ، بین آتش دود شد زنده شد یکبار دیگر ، نیست شد تا بود شد باز ابراهیمی از آتش درآمد رو سفید رو سیاهی ، بار دیگر قسمت نمرود شد ابر شد ، با آسمان پیوست ، باران شد چکید شوق دریا داشت در دل ، چشمه بود و رود شد چون نسیم آمد شهادت از سر صحرا گذشت آسمان شهرمان وقتی غبار آلود شد گشت و یاران خودش را با سلامی زنده کرد سهم من از آن سلام مهربان ، بدرود شد خواب ماندم من که اکسیر شهادت عرضه شد تا خریدارش شدم دیدم که ناموجود شد من نفهمیدم خریداران او را ، هر چه بود فکر می کردم ضرر کردند اما سود شد * زاهد است از او به جز سجاده ی خونین مخواه شاهدم ، شهد شهادت خورد تا مشهود شد
هدایت شده از معجر
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ صدای به هم خوردن بال و پر بود گمانم که جبریل آن دور و بر بود نگاهش به در بود مهمان بیاید صدای در آمد، علی پشت در بود علی بود امّا نه مثل همیشه که رخسارش از شبنم شرم، تر بود گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند، لب فرو بست نگفت و محمّد خودش باخبر بود «فداها ابوها»، نگاهش به زهراست به نوری که در خانه‌اش جلوه‌گر بود به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید به زهرا که شاد از قضا و قدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه می‌خواست علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ که داراییِ او همین مختصر بود زره شد جهیزیّۀ عشق اما از آن روز زهرا برایش سپر بود @maejar_ir
. ۱) مدرسه تمام خاطرات من هاي و هوي بچّه‌ها ، كلاس درس روزهاي بچّگي چه رنگ‌رنگ گاه شور كودكانه گاه ترس صبح ، زنگ مدرسه هجوم ما چارده صف بزرگ و ناتمام بازهم صداي ناظم ومدير ازجلو نظام بچّه‌ها! سلام. باز سمت چپ كنار پلّه‌ها يك كلاس كوچك و مكعّبي نيمكت به نيمكت كنار هم بچّه‌ها و خانم مهذّبي روبروي در كنار مُستعان من نشسته‌بودم و اميدوار واقعاً كه روزها چه زود رفت - مُستعان حالا شده حسابدار- درسهاي اجتماعي و علوم خواندنش براي من حرام بود در رياضيات و درس فارسي مشق من هميشه ناتمام بود روي مشق ما هميشه مي‌كشيد خانم مهذّبي دو ضربدر بازهم به مشق من رسيد و گفت: ناصحي چقدر تنبلي پسر! 2) مثل روز قبل بعد مدرسه بازهم يكي دوتا سه‌تا شديم كوچه كوچه با تفنگ كاغذي راهي محلّه شما شديم فكر جنگ با شما چه كِيف داشت كِي ز جنگ و جبهه سير مي‌شديد تازه بعد از آن همه نبرد سخت باز هم شما اسير مي‌شديد جنگ ما شروع شد ولي شما ناگه از هميشه بيشتر شديد جنگ با شما چه نابرابر است بر خلاف قبل ده ‌نفر شديد منجنيق سنگها و مُشتتان باز سنگر مرا به توپ بست باز زير بارش زياد سنگ آخ! آخ بچه‌ها! سرم شكست كيف كوله‌پشتي هميشه بود جامدادي همه خشاب شد با هجوم ناگهاني شما موشك نبردمان كتاب شد تانك ما دوچرخه حسين بود او فقط دوچرخه داشت بين ما تانك ما دوباره گشت منهدم باز هم شهيد شد حسين ما تيرِ برق كوچه شد كمينتان ناگهان به هر‌سه‌مان كتك زديد نقشه‌اين نبود بچّه‌هاي بد باز هم شما به ما كلك زديد ✍ ‌. 📌سازمان بسیج مداحان و هیئات مذهبی استان اصفهان 📮@esf_basijmaddahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید من شهادت و نگاه من به رجعت است قیام می‌کنم ببین قیام من قیامت است زهیر می‌رود بُریر می‌رسد ، بیا ببین چه رفت و آمدی میان جبهه رشادت است پیام کربلاست ؛ دست از عَلَم می‌افتد و عَلَم به حکم عاشقی همیشه راست قامت است به مُهر سر نهاده‌ایم و فرق باز ما گواه که سجده در میان خون نهایت عبادت است شکسته باد دستمان اگر تفنگ برنداشت زبانمان بریده باد اگر پی خیانت است سعید ما ، شهید ما ، همیشه روسفید ما شهادت افتخار ماست ، آری این حقیقت است سازمان بسیج مداحان و هیئات مذهبی استان اصفهان ✔️@esf_basijmaddahan
باغ ما این است ؛ طوفان شد ، صنوبر ایستاد سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد روی نی می رفت بی سر آفتاب کربلا باغ شاهد بود از آن پس نخل ، بی سر ایستاد حال ما را خوب می دانند عاشورائیان هر زمان اکبر زمین افتاد ، اصغر ایستاد یک اُحد دردیم آری ، حمزه رفت امّا چه باک مصطفی هر وقت تنها ماند حیدر ایستاد « قل هواللهُ أحد » را دست بستند و چه غم هر کجا قرآن در آتش رفت ، کوثر ایستاد عین تسلیم و رضائیم این تمام حرف ماست زیر خنجر رفت اسماعیل و هاجر ایستاد أینَ نصرُالله ؟ نزدیک است اذان آمد ، ببین! روی بام خانه با الله اکبر ایستاد سازمان بسیج مداحان و هیئات مذهبی استان اصفهان ✔️@esf_basijmaddahan
این من و این غم و داغی جانکاه این من و فرصت اشکی کوتاه گفتم از آیهٔ والفتح بخوان گفت ای عشق ! مَتی نصرُالله سازمان بسیج مداحان و هیئات مذهبی استان اصفهان ✔️@esf_basijmaddahan