هدایت شده از 『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🆔@shahid_aref_64
🚩بسمہ ربّ الحسین علیه السلام 🚩
شهیدمحمدحسین یوسف الهی چشم برزخی داشت. پیروزیها را میدانست، شکستها را میدانست. باطن افراد را میدید و عاقبتشان را پیشگویی میکرد...
او با نماز شب و عبادت و جهاد خالصانه، مصداق سالکان و عارفانی بود که به فرموده امام خمینی، یک شبه ره صد ساله را طی کرد.
مادر شهیدفرمود:
با مجروح شدن پسرم محمدحسین، برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم. نمیدانستم در کدام اتاق است! در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: «مادر! بیا اینجا.»
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمد حسین من! امّا به خاطر مجروح شدن هر دو چشمش بسته بود! بعد از کمی صحبت گفتم: «مادر! چه طور مرا دیدی؟! مگر چشمانت…»
اما هرچه اصرار کردم، بحث را عوض کرد…
برادر شهیدفرمود:
پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافینژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم. ساعت ۱۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: «شما برادران محمدحسین یوسفالهی هستید؟» با تعجب گفتیم: «بله!»جوان ادامه داد: «حسین گفته برادران من الان وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!» وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: «از کجا دانستی که ما آمدیم؟»
لبخندی زد و گفت: «چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را میدیدم!»
محمّدحسین حتی رنگ ماشین و ساعت حرکت و … را گفت....
#شهدارا یادکنید با صلوات🌷