عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجاه_نهم #خانومہ_شیطونہ_من فاطمه داشت با مامان
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_صد_و_شصت
#خانومہ_شیطونہ_من
دوباره گونه هاش رنگ گرفتن بدون توجه بهش بلند شدم و رفتم طرف بابک که روی مبل تکی نشسته بود بلندش کردم و بردم کنار فاطمه نشوندمش و خودم رفتم رو مبل تکی نشستم😁
بدون توجه به فاطمه که کم مونده بود از خجالت آب بشه میوه برداشتم و مشغول پوست کندن شدم
همون جور که میوه میخوردم زیر چشمی این دوتا کبوتر عاشق و می پایدم
با صدای گوشیم دست از نگاه کردن بهشون برداشتم و بلند شدم و رفتم سمت اتاق یه نگاه کلی به اتاق انداختم ولی گوشی و ندیدم نگاهم خورد به عکس محمدرضا که روی میزم بود رفتم سمتش دستمو بردم تا قاب و لمس کنم ولی یهو نگاهم خورد به گوشیم که کنار قاب عکس بود گوشی و برداشتم و به اسم مخاطب نگاه کردم ابروهام پرید بالا خیلی وقت بود منتظرش بودم
من: سلام خیلی وقته منتظرتم عقاب
عقاب: ببخشید دیر شد
من: اشکال نداره حالا بگو ببینم شکار چطور بود؟
عقاب: عالی بود و تا یک ساعت دیگه گوشت شکار به دستت میرسه
من: اووم به به ممنون عقاب
عقاب: خواهش میکنم فعلا با من کاری نداری ؟
من: نه فقط اماده باش که تا گفتم وارد عمل بشی
عقاب: باش یاعلی
من: یاعلی
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️