eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
806 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقـہ♡ چهارحرفہ
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_صد_و_پنجاه_هشتم #خانومہ_شیطونہ_من [بابک] پنج ماه از
✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ فاطمه داشت با مامان حرف میزد رفتم طرفشون فاطمه تا منو دید بغلم کرد و گفت: سلام خوبی اجی من: سلام زن داداش خودم من خوبم تو خوبی فاطمه: خداروشکر نفس منم خوبه؟ من: اره اونم حالش خوبه با صدای بابک از هم جدا شدیم و برگشتیم طرفش بابک: به به باز این دوتا رسیدن به هم😑 سلام فاطمه خانم، منم هستماااا🙄 من:حســـــــــــود😜 فاطمه: سلام آقا بابک ، بله میدونم شما هم هستی بابک رو به من گفت : حسود خودتی.... بعد اومد طرف فاطمه و گفت: اه اگه میدونی منم هستم پس چرا مثل چسب به باران چسبیدی و ولش نمیکنی؟ فاطمه:چون آجیمه بابک: اه منم شوهرتم😐 فاطمه سرشو انداخت پایین گونه هاش قرمز شدن ... اووخی خجالت کشید😥😂 دست فاطمه و گرفتم و بردمش طرف مبلا و گفتم: اه اه نیم ساعته زنداداش منو سرپا نگهداشته پسره حسود... با اومدن مامان بقیه حرفمو ادامه ندادم من رو یه مبل دونفره نشستم فاطمه هم اومد کنار من بشینه که مامان گفت: نه برو پیش شوهرت بشین ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16501056603814 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️