عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_هشتاد_یکم #خانومہ_شیطونہ_من دو روز گذشت حا
❤️✨❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️
❤️
#پارت_هشتاد_دوم
#خانومہ_شیطونہ_من
با صدای فاطمه به خودم اومدم
فاطمه: چی شده باران چرا داری گریه میکنی
دست کشیدم به صورتم خیسه خیس بود
من کی انقدر گریه کردم سریع اشکام و پاک کردم و گفتم: چیزی نیست
بلند شدم و شربتا و از دستش گرفتم و گذاشتم روی تخت دستشو گرفتم و کنار خودم نشوندمش و مشغول حرف زدن شدیم نیم ساعت گذشته بود که گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم بابک بود
من: اووه اووه 🤦♀
فاطمه: چی شده
من: بابکه میکشتم😢😂
فاطمه: حقته😜
تا جواب دادم صدای داد بابک پیچید تو گوشم
بابک: باراااااااااااااان
آب دهنمو قورت دادم و گفتم: آروم باش بابک
بابک: تو یکی حرف نزن که اگه دستم بهت برسه میکشمت
من: چرا ؟
بابک: حالا دیگه از بیمارستان فرار میکنی؟
من: خب هم دیگه حالم داشت از بیمارستان به هم میخورد هم حوصله ام سر رفته بود
بابک:! اصلا قانع نشدم
من: به من چه
بابک: من که دستم به تو میرسه
من: فکر نکنم
بابک: یعنی چی
من: اخه قرار برم جاییییییی
بابک: کجا؟
من: حالا بعدا میگم بهت
=============
|@eshghe4harfe|
=============
❤️
✨❤️
❤️✨❤️
✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️
✨❤️✨❤️✨❤️
❤️✨❤️✨❤️✨❤️