eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
745 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
63 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_هشتاد_ششم #خانومہ_شیطونہ_من رفتم خونه و وق
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ که بابا برگشت طرفم و جدی گفت: داره برات خاستگار میاد پس شب هیجا نمیری من: ولی بابا من شبـ.... بابا: همینی که گفتم پوفی کشیدم این اخلاق بابا و منو بابک هم به ارث برده بودیم وقتی جدی میشدیم و یه حرفی میزدیم دیگه هیچکس نمیتونست از اون حرف برمون گردونه سرمو بردم دم گوش بابک و گفتم :چیه اقا خیلی خوشحالی خبریه؟ بابک هم مثل خودم گفت: اووم اره من: چه خبری؟ بابک : خودت میفهمی کلافه از جام بلند شدم و رفتم تو اتاقم قبل اینکه در و ببندم به بابک که پشت سرم بود گفتم: میخوام بخوابم فعلا بیدارم نکنید بابک: باش با نفس نفس از خواب بیدار شدم فکرم مشغول اون خوابی بود که دیدم خیلی برام عجیب بود یه صلوات فرستادم و با توکل به خدا بلند شدم یه نگاه به ساعت کردم که دیدم نیم ساعت دیگه مهمونا میان رفتم و یه دوش گرفتم بعد اینکه اومدم بیرون یه دست لباس سورمه ای پوشیدم و بعد سر کردن چادرم رفتم بیرون که همین لحظه صدای زنگ بلند شد بابک رفت تا در و باز کنه منم رفتم تو آشپز خونه و مشغول ریختن چای شدم با شنیدن صدای کسی که اصلا فکرشم نمیکردم امشب بشنوم شکه شدم نه یعنی خاستگارم ......... ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16463081468074 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️