eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
746 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
63 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هفتاد_و_هشتم یهو یکی از
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ زود رفتم تو اتاقم لباسام خوب بود فقط چادرمو پوشیدم و از اتاق رفتم بیرون که مامان گفت بابا و مهدی تو حیاط منتظر منن زود رفتم حیاط و رفتم سمت بابا اینا که دم در بودن من: بریم بابا دستشو به سمتم گرفت دستمو توی دستش گذاشتم و راه افتادیم سمت مسجد یاد بچگی هام افتادم هر وقت بابا میرفت مسجد تند چادر سفید گل گلیمو میپوشیدم و دست تو دست بابا میرفتیم مسجد با فکر به خاطرات بچگیم لب خندی اومد روی لبم... وقتی رسیدیم بابا اینا رفتن سمت مردونه منم رفتم طرف زنونه بعد نماز رفتم قرآن برداشتم و شروع کردم به خوندن گریم گرفته بود سرمو گذاشتم روی پاهام و شروع کردم به گریه کردن بین گریه دعا کردم زود این ماموریت تموم شه و منم شهید شم منم برم پیش آبجی هام 💔 نمیدونم چقدر گریه کردم که با نشستن دستی روی شونم سرمو بلند کردمو به اون شخص نگاه کردم که دیدیم یه حانوم هم سن و سال های مامانه یه لبخند زدمو گفتم : سلام کاری داشتین چشماش برق زد خانومه: سلام دخترم نه کار ی نداشتم فقط خواستم بگم توکل کن به خدا خودش حل میکنه بسه دیگه گریه نکن لبخندم از بین رفت سرمو انداختم پایین به این فکر کردم که یعنی میشه... از جام بلند شدم و قرآن و گذاشتم سر جاش و رو به اون خانومه گفتم: برام دعا کنید خدا حاجتمو بده خانومه: انشالله توکل کن به خودش خدا حاجتتو میده زیر لب آروم گفتم: ممنون خدافظ از مسجد زدم بیرون و رفتم سمت حوضی که تو حیاط مسجد بود کنارش وایستادم و سرمو بلند کردم و به آسمون نگاه کردم انگار دل آسمون هم مثل دل من گرفته بود با اولین قطره بارونی که روی صورتم چکید اشکا منم روی گونه هام ریختن و بین قطره های بارون گم شدن •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•