eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
802 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
|ــــــــــــــــــــــــ✨🕊✨ــــــــــــــــــــــ| دستی تو موهام کشیدم با کلافگی سویچ ماشین و برداشتم و از خونه زدم بیرون و با سرعت شروع به رانندگی کردم شیشه ماشین و کشیدم پایین و دستم و بهش تکیه دادم و به بدبختی جدیدم فکر کردم ..... به خاطر این ماموریت جدید مجبور به قبول کردن بودم اون موقعه که سردار درمورد این باند جدید بهمون گفت باید حتما اجازه پدر و مادرتون باشه به بابا گفتم میخوام تو این ماموریت شرکت کنم و اون با جواب نه ای که داد بدحالم و گرفت منم گفتم حتما باید تو این ماموریت شرکت کنم اونم گفت به یه شرط و ...... •┈┈••✾🌱✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾🌱✾••┈┈• 🕊 ✨🕊 🕊✨🕊 ✨🕊✨🕊 🕊✨🕊✨🕊 ✨🕊✨🕊✨🕊 🕊✨🕊✨🕊✨🕊 ✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊
عشقـہ♡ چهارحرفہ
•┈┈┈┈┈••✾🕊✾••┈┈┈┈• •┈┈┈┈┈••✾🕊✾••┈┈┈┈• رمان"ماه‌نقره‌اۍ‌و‌طنین‌صدایٺ" #پارت_14 #نویسنده_خاد
•┈┈┈┈┈••✾🕊✾••┈┈┈┈• •┈┈┈┈┈••✾🕊✾••┈┈┈┈• رمان"ماه‌نقره‌اۍ‌و‌طنین‌صدایٺ" ❌ نمیداند چرا ولی بی دلیل خجالت کشید از مهربانی اش سرش را به زیر انداخته و جوابش را محترامانه داد: سلام مرد زیبا روی گفت: من را صدا زدی ؟ با من کاری داشتی دخترم؟ مونیکا گیج نگاهی به او انداخت و کمی با خود فکر کرد ناگهان چیزی یادش آمد قبل از خواب نام "امامرضا(ع)" را صدا زده بود، یعنی .... یعنی او .... زبان ریحانه بند آمده بود و قدرت تکلمش را از دست داده بود مرد که گویی این را فهمید لبخندی دلنشین بر لب آورد دست نوازش خود را بر سر مونیکا کشید و گفت: نگران نباش ، همه چی درست میشه ، ازمعبودت تشکر کن و بیشتر بشناسش خدا همه بنده هاش و دوست داره.... ناگهان از خواب پرید و درحالی که نفس نفس میزد دور و برش را نگاهی کرد که دید همه خانم ها حجاب دارند با تعجب زیر لب زمزمه کرد یا خدا ، یعنی من انقدر خوابیده ام که به ایران رسیدیم؟ دست در کیفش کرد و هدیه آدام را بیرون آورد ( از‌ رمان‌ فقط‌ با‌ ذکر‌ نام‌ نویسنده‌ وگرنه‌ حرام‌ و‌ پیگرد‌ قانونی‌ دارد) •┈┈┈┈••✾❣✾••┈┈┈┈• @eshghe4harfe •┈┈┈┈••✾❣✾••┈┈┈┈•