عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن🌱✨ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَك
روزی کمی با قرآن 🌱✨
مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ ۗ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿٢٦١﴾
الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى ۙ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿٢٦٢﴾
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى ۗ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ ﴿٢٦٣﴾
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۖ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا ۖ لَا يَقْدِرُونَ عَلَىٰ شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ﴿٢٦٤﴾
وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿٢٦٥﴾
#روزی_کمی_با_قرآن
ذڪر روز چـهـار شـنـبـہ🌱✨
#ذڪر
#בَِخَِتَِرَِ_مَِشَِڪَِےَِ_پَِوَِشَِ_حُِسَِـِِـےَِـَِنِ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#صرفاجهتاطلاع . .
خدادائمامشغولبندہھاشہ!
یازمینہاۍبراۍرشدیامقدماتۍبراۍتواونفراهم
میڪنہیانعمتۍبہاومیده
بعدتازهبچہمذهبۍماباخداهمقهرمیڪنہ
شاڪرچیزهاۍڪہدارۍباش . .
شایدبراۍچیزۍڪہندارۍحڪمتۍداره!
خــدابدبندههاشونمۍخواد رفیق.=)
#صرفا_جهت_اطلاع
#בَِخَِتَِرَِ_مَِشَِڪَِےَِ_پَِوَِشَِ_حُِسَِـِِـےَِـَِنِ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
خوشا آنان کہ در دامت اسےـرند
بہ رخسار دݪ آرايت بصےـرند
مڪن از بےـن ما گلچےـن ڪہ گفتند :
ڪريمان ، خوب و بد با هم پذيرند...
#مهدوے
#בَِخَِتَِرَِ_مَِشَِڪَِےَِ_پَِوَِشَِ_حُِسَِـِِـےَِـَِنِ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
حاجآقاپناهیانمےگفت :
الاندارےحرصچیےرومیخورے؟!
جوشمیزنےبراےچے؟!(:
بهـخودتبرگرد،بگو :
ـ چتشده؟!
ـ خدافوتشده؟!
ـ ضعیفشدهخدا؟!
ـ مهربونیشرفتھ؟!
ـ نمیبینہتورو؟!
ـ چیشدھ . . .؟
ـ حرصچیومیخورے؟
خُــداهسـٺ . .
ناشڪریےواسہچے؟!(:
#בَِخَِتَِرَِ_مَِشَِڪَِےَِ_پَِوَِشَِ_حُِسَِـِِـےَِـَِنِ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم را احتمالا ندیدهاید
⭕️ صدها ڪیلومتر دورتر از خانه!
چند قدمے خونخوارترین مخلوقات خدا!
⭕️ برشے از عملیات نبل و الزهرا
پیڪر شهید سعید علیزاده(ڪمیل) در حال انتقال به عقب است...
⭕️ ڪسے ڪه دست شهید را گرفته، شهید نوید صفرے است...
ڪسے ڪه صورتش را میبوسد، شهید رضا عادلے است...
⭕️ فیلم را شهید عارف ڪایدخورده گرفته...
⭕️ شهید حبیب رحیمے منش در فیلم دیده میشود!
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شَِرَِوَِعَِ پَِاَِرَِتَِ گَِذَِاَِرَِیَِ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هشتاد_و_یکم [زینب] تا و
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️
#حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ
#پارت_هشتاد_و_دوم
بعد از اینکه هادی قطع کرد
رفتم پایین که دیدم مامان داره با
تلفن حرف میزنه
بدون توجه رفتم آشپز خونه و
از یخچال آب انار و برداشتم و
برای خودم یه لیوان ریختم و رفتم
روی مبل نشستم
یهو با حرف مامان آب انار پرید
گلوم داشتم خفه میشدم که مامان
اومد زد پشت کمرم وقتی که نفسم
بالا اومد
برگشتم طرف مامان و گفتم:
الان شما چی گفتین
مامان: گفتم قرار فردا شب برات خاستگار بیاد
وااااای خدا تو این وضعیت همین یکی
و کم داشتم من الان وسط یه
ماموریت بودم که خیلی خطرناک بود
من: مامان خودت که میدونی منـ....
نزاشت ادامه حرفمو بزنم
مامان: میدونم الان چی میخوای
بگی ولی این یکی و بزار بیاد
خوشت نیومد ردش کن
پوووووف 😬 کاری از دستم بر
نمیومد
من : حالا کی هست
مامان: پسر خانم سالاری
من: اخه مامان من از کجا بدونم
خانم سالاری کیه😕
مامان: میشناسی تو بچگی دیدیش
بعد رفت آشپز خونه
قیافه من🤐
والا من یادم نبود دیروز چیکار کردم
بعد مامان میگه تو بچگی دیدیش😐
بلند شدم رفتم تو اتاقم تا وارد اتاق
شدم شاهین به طرفم اومد روی
شونم نشست.دستمو روی سرش
کشیدم که باعث شد چشماشو ببنده.
لباسامو عوض کردم شاهین و
گذاشتم رو شونم و رفتم توی حیاط حوصلم سر رفته بود
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هشتاد_و_دوم بعد از اینکه
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️
#حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ
#پارت_هشتاد_و_سوم
کاری هم برای انجام دادن نداشتم
فقط همون
کاری بود که هادی به من سپرده
بود انجامش بدم که اونم انجام دادم.ولی یه چیزی مونده بود.
آقا امیر بهم یه آدرس داده بود
و گفت که اونجا میتونم اون
دختره رو پیدا کنم
شاهین و گذاشتم روی دستم
بهش گفتم : پسرخوب دلت برای
پرواز کردن تنگ نشده
فقط به چشمام زل زده بود
بهش گفتم که پرواز کنه اولش
نمی رفتم ولی بعدش بال هاشو
باز کرد و پر کشید
روی پله ها نشستم و به پرواز کردن شاهین چشم دوختم زیبا و خیره کننده
از جام بلند شدم و رفتم داخل
دیدم مامان داره برای بابا میوه
پوست میکنه بهترین موقعیت بود
من: مامان،بابا
هر دو سرشون و بالا اوردن و
منتظر چشم دوختن بهم
من: یه کاری بیرون دارم
که باید انجام بدم شاید دیر بیام خونه
مامان: چه کاری
من: نمیتونم بگم
بابا: برو ولی مواظب خودت باش
من: چشم
رفتم و زود آماده شدم یه مانتو
بلند تا یکم پایین تر از زانوم به
رنگ مشکی و شلوار مشکی
و شالم و به صورت لبنانی بستم
تاحالا جایی بدون چادر نرفته
بودم برای همین برام خیلی سخت بود
یه شنل کلاه دار روی مانتوم پوشیدم
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@eshghe4harfe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
نظری، پیشنهادی، سخنی .... دارید درخدمتیم 👇
https://harfeto.timefriend.net/16392266410987