eitaa logo
منم‌ شیعه‌ علی‌ ع
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
72 فایل
تاسیس شب شهادت #امام_جعفر_صادق 99/3/28 لینک کانال @eshghemola لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17260621320323 کپی آزاد با ذکر صلوات برای تعجیل در فرج https://eitaa.com/joinchat/2356412470C172c143d60
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منم‌ شیعه‌ علی‌ ع
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸قسمت شانزدهم🌸 *********** آدم خوبی بود. اما
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸قسمت هفدهم🌸 *********** 🌸بیت المال از ابتدای جوانی و از زمانی که خودم را شناختم، به حق الناس و بیت المال بسیار اهمیت می دادم. پدرم خیلی به من توصیه می کرد که مراقب بیت المال باش. مبادا خودت را گرفتار کنی. از طرفی من پای منبرها و مسجد بزرگ شدم و مرتب این مطالب را می شنیدم لذا وقتی در سپاه مشغول به کار شدم، سعی می کردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم، به کار شخصی مشغول نشوم. اگر در طی روز کار شخصی داشتم و یا تماس تلفنی شخصی داشتم، به همان میزان و کمی بیشتر، اضافه کاری بدون حقوق انجام می دادم که مشکلی ایجاد نشود. با خودم می گفتم: حقوق کمتر برم و حلال باشد خیلی بهتر است. از طرفی در محل کار نیز تلاش می کردم که کارهای مراجعین را به دقت و با رضایت انجام دهم. این موارد را در نامه عملم میدیدم. جوان پشت میز به من گفت خدا را شکر کن که بیت المال بر گردن نداری و گرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می کردی! اتفاقا در همان جا کسانی را میدیدم که شدیدا گرفتار هستند. گرفتار رضایت تمام مردم، گرفتار بیت المال. این را هم بار دیگر اشاره کنم که بعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت.یعنی به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من فوت کرده اند بینم، یا کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند، یا اگر کسی را می دیدم لازم به صحبت نبود، به راحتی می فهميدم که چه مشکلی دارد. یکباره و در یک لحظه می شد تمام این موارد را فهمید من چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمام مردم این کشور، حتی آنها که بعدها به دنیا می آیند، حلالیت می طلبیدند اما در یکی از صفحات این کتاب قطور، یک مطلبی برای من نوشته بود که خیلی وحشت کردم یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت، چند جلد کتاب خاطرات شهدا به واحد. ما آورد گذاشت روی طاقچه و گفت: اینها باشه اینجا تا سربازهایی که بعدا میان، در ساعات بیکاری استفاده کنند. کتاب های خوبی بود. یک سال روی طاقچه بود و سربازهایی که شیفت شب بودند، یا ساعات بیکاری داشتند استفاده می کردند. بعد از مدتی، من از آن واحد به مکان دیگری منتقل شدم. همراه با وسایل شخصی که می بردم، کتاب ها را هم بردم. یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس کردم که این کتاب ها استفاده می شود. شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت و سربازها و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند. لذا کتاب ها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشه بهتر استفاده میشه. جوان پشت میز اشارهای به این ماجرای کتاب ها کرد و گفت: این کتاب ها جزو بیت المال و برای آن مکان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مکان دیگری بردی، اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمی آوردی، باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به واحد شما می آمدند، حلالیت می طلبیدی.... *********** 🍀ادامه دارد....منتظر باشید😍 @shia_khone
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸قسمت هجدهم🌸 *********** واقعا ترسیدم. به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم. من از کتاب ها استفاده شخصی نکردم. به منزل نبرده بودم، بلکه به واحد دیگری بردم که بیشتر استفاده شود، خدا به داد کسانی برسد که بیت المال را ملک شخصی خود کرده اند! در همان زمان، یکی از دوستان همکارم را دیدم. ایشان از بچه های باخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود. او مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند. اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره، در جیب خودش گذاشت او روز بعد، در اثر یک سانحه رانندگی در گذشت. حالا وقتی مرا در آن وادی دید، به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر کردند که این پول برای من است و آن را هزینه کرده اند. تو رو خدا برو و به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اینجا گرفتارم. تو رو خدا برای من کاری بکن. تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد بیت المال حساس هستند. راست می گویند که مرگ خبر نمی کند*1. در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل است: روز حرکت از سرزمین خیبر، ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت کرد و همان دم شهيد شد. یارانش همگی گفتند: بهشت بر او گوارا باد. خبر به پیامبر رسید. ایشان فرمودند: من با شما هم عقیده نیستم، زیرا عبایی که بر تن او بود از بیت المال بود و او آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد. در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشته ام. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش در پای تو قرار می گیرد.*2 🌸صدقہ در میان روزهای ی که بررسی اعمال آنها انجام شد، یکی از روزها برای من خاطره ساز شد. چون در آن وضعیت، ما به باطن اعمال آگاه میشدیم یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می فهمیدیم. چیزی که امروزه به اسم شانس بیان میشود، اصلا آنجا مورد تأیید نبود، بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت ها رخ میداد روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم کلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید، نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند، من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن، آنها را از خواب بیدار می کردیم برای همین یک چادر کوچک، به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع بر کشتیم چادر خودمان که بخوابیم. البته بگذریم از اینکه هر چه ثواب و اعمال سیر داشتم، به خاطر این کارها از دست دادم! وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده.... ********** 1:من بعدها پیغام این بنده خدا را به خانوادهاش رساندم. ولی نتوانستم بگویم که چطور او را دیدم. الحمدلله مشکل ایشان حل شد. ۲ ، فروغ ابدیت ج ۲ ص ۲۶۱ ********** 🍀ادامه دارد....منتظر باشید😍 @shia_khone
🌿بسم رب الشهداء و الصدیقین🌿 🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷 🌸قسمت نوزدهم🌸 *********** یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو، برای خودم یکه رختخواب قشنگ درست کرده بودم چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه ها می خواهد من را اذیت کند، لذا همینطور که پوتین پایم بود، جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم بکبازه دیدم حاج آقا. که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد: کی بود؟ چی شد؟ وحشت کردم. سریع از چادر آمدم بیرون. بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من رو اذیت کنن، به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت: الهی پات بشکنه، مگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی؟ اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم. ببخشید. من با کس دیگه شما رو اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برید بخوابید، من میرم تو ماشین می خوابم، فقط با اجازه بالش خودم رو برمی دارم چراغ برداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم بک عقرب به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار داره حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم. حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو نجات دادی، اما بد لگدی زدی ، هنوز درد دارم. من هم رفتم توی ماشین خوابیدم. روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم روز بعد، من در حین تمرین در باشگاه ورزشهای رزمی، پایم شکست. اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من، کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. جوان پشت میز به من گفت: آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم. عصر همان روز، خانم من من زنگ زد و گفت: فلانی که همسایه ماست، خیلی مشکل مالی داره. هیچی برا خوردن ندارن. اجازه میدی از پول هایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم. گفتم: آخه این پولها رو گذاشتم برا خرید موتور. اما عیب نداره. هر چقدر میخوای بهشون بده جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد. ولی به نفرین ایشان، پای تو هم شکست. بعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای مردم اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند: »کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم پنهان و آشکار انفاق می کنند، تجارت(پرسودی)را امید دارند که نابودی و کساد در آن نیست یا حدیثی که امام باقر (ع) فرموده اند: صدقه دادن، هفتاد بلا از بلاهای دنیا را دفع می کند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد. البته این نکته را باید ذکر کنم، به من گفته که صدقات، صله رحم، نماز جماعت و زیارت اهل بیت ع و حضور در جلسات دینی و هر کاری که خالصانه برای رضای خدا انجام دهی جزو مدت عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می گردد.... ********** 🍀ادامه دارد....منتظر باشید😍 @shia_khone
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهترین کانالهای ایتا ☘☘☘☘☘☘ برای امام زمانم چه کنم؟ @emamamm ☘☘☘☘☘☘ گلچین کلیپهای امام زمانی @emamm_zaman ☘☘☘☘☘☘ گلچین صوتهای امام زمانی @emam_zamann ☘☘☘☘☘☘ گلچین عکس های امام زمانی @emamm_zamani ☘☘☘☘☘☘ مدافع حجاب @modafe_heejab ☘☘☘☘☘☘ به سمت آرامش @shia_khone ☘☘☘☘☘☘ گناه نکنم چه کنم؟ @gonahh ☘☘☘☘☘☘ استیکر مذهبی @estikeer ☘☘☘☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیعه خونه تفسیر 👇👇👇 @shia_khone
آرامش با یاد خدا ‌☘مهدی شناسی ☘ 🌹...و مهبط الوحی...🌹 🔹زیارت 7⃣ 🔶ﻣﻬﺒﻂ ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ ﯼ ﻫﺒﻮﻁ ﻭ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻥ است. 🔶ﻣﺜﻞ ﭼﺘﺮﺑﺎﺯ‌ﻫﺎ.ﭼﻘﺪﺭ ﻧﺮﻡ ﻭ ﻣﻼ‌ﯾﻢ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﯽ‌ﺁﯾﻨﺪ.ﺍﯾﻦ ﻫﺒﻮﻁ ﺍﺳﺖ. 🔶ﻣﻬﺒﻂ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺤﻞ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻥ.ﻫﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﺘﺮ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﺁﻥ ﺟﺎ ﻣﻬﺒﻂ است. 🔶ﺁﻥ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭﺣﯽ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ.ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ. 🔶"ﻣﻬﺒﻂ ﺍﻟﻮﺣﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﺧﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮ ﺳﯿﻨﻪ ﯼ علیه السلام ﻓﺮﻭﺩ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ. 🔶یعنی ﻫﯿﭻ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ نیست مگر این که نزد امام مهدی علیه السلام است. 🔷تمام اخبار عالم در اختیار اهل بیت است،اما ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. 🔷مثلا ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩند:"لکل هم فرج" یعنی ﻫﺮ ﻏﺼﻪ ﺍﯼ،ﻫﺮ ﺍﻧﺪﻭﻫﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﯾﮏ ﻓﺮﺝ ﻭ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ،ﺍﮔﺮ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ،ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ،ﺍﮔﺮ ﻣﻀﻄﺮﺑﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻓﺮﺝ ﻭ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ. 🔷گفتن این که ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﻢ‌ﻫﺎ ﻭ ﻏﺼﻪ‌ﻫﺎ ﻓﺮﺝ ﻭ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ،ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺣﺎﻃﻪ ﺑﻪ ﻏﯿﺐ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ. 🔷ﺷﻤﺎ ﻣﮕﺮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﻢ‌ﻫﺎ ﻭ ﻏﻢ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﭼﮏ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﺪ ﻟﮑﻞ ﻫﻢ ﻓﺮﺝ؟! ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻏﯿﺐ ﺍﺳﺖ.ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﻏﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ،ﻫﺮ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﯽ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ،ﻏﻢ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎلش ﻓﺮﺝ ﻭ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ. 🔷ﻣﺜﻞ ﻫﯿﺌﺖ‌ﻫﺎﯼ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ.ﺍﻭﻝ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﭼﺎﯾﯽ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ.ﭼﺎﯾﯽ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ. ﺧﯿﻠﯽ ﻃﻮﻝ ﻧﻤﯽ‌ﮐﺸﺪ که ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﯾﮏ ﮐﺎﺳﻪ ﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻗﻨﺪ ﺩﺳﺘﺶ ﺍﺳﺖ و ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ. یعنی بعد از هر تلخی شیرینیست... 🆔 @shia_khone
آرامش با یاد خدا ‌☘مهدی شناسی ☘ 🌹... و معدن الرحمة...🌹 🔸زیارت 8⃣ 🔷ﻃﻼ‌ ﻭ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﻭ ﻋﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﺍﺻﻞ ﺩﺍﺭﺩ و ﺑﺪﻝ.ﺍﺻﻞ‌ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻧﻪ ﺑﺪﻝ‌ﻫﺎ. 🔷ﻣﺜﻼ‌ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﺍﺻﻠﺶ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﺧﺎﺻﯿﺖ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﯼ و ﻣﻌﻨﻮﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ.ﺧﺎﺻﯿﺖ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ولی ﺧﺎﺻﯿﺖ ﻣﺎﺩﯼ ﺍﺵ ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺁﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﻄﺶ ﺷﺪﯾﺪﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﺧﺎﺗﻢ ﻓﯿﺮﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﻋﻄشش ﮐﺎﺳﺘﻪ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.‌ 🔷ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺧﺎﺗﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻥ ﻣﯽ‌ﮔﺮﻓﺖ.ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺎﺻﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﺗﻢ ﺩﺍﺭﺩ.ﯾﻌﻨﯽ ﻋﻄﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ‌ﺁﻭﺭﺩ. 🔷ﯾﺎ ﻃﻼ‌ ﺍﺻﻠﺶ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺪلش ﮐﻪ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ.ﺍﻵ‌ﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ‌ﯼ ﻃﻼ‌ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﯾﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻼ‌ ﺭﻭﯼ ﺟﺴﻢ ﻣﺮﺩ ﯾﮏ ﺁﺛﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ. ﺭﻭﯼ ﺟﺴﻢ ﺯﻥ ﯾﮏ ﺁﺛﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺛﺎﺭ ﻣﺨﺮﺑﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺟﺴﻢ ﻣﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺛﺎﺭ ﻣﺨﺮﺏ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺟﺴﻢ ﺯﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ،ﺣﺮﺍﻡ ﻧﯿﺴﺖ. 🔷ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﯿﺌﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﯿﺰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﯿﺊ ﺩﯾﮕﺮﯼ خاصیت ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. 🔷ﻣﺜﻞ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﯿﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ‌ﺗﺎﺑﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ.ﺑﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ‌ﺗﺎﺑﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ. ﺩﻭ ﺧﺎﺻﯿﺖ ﻣﻌﮑﻮﺱ. ﭼﻮﻥ ﺑﺎﻓﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺑﺎﻓﺖ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ. ﭘﺲ ﺍﮔﺮ فلز یا سنگی ﺁﺛﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻝ ﺍﺻﻠﺶ ﺩﺍﺭﺩ ﻧﻪ ﺑدلی اش. 🔷رحمت واقعی هم آن است که از معدن اصلی آن که وجود مقدس اهل بیت و علیه السلام نشأت گرفته باشد.این رحمت است که خاصیت دارد و اصیل است. 🆔 @shia_khone
آرامش با یاد خدا ‌☘مهدی شناسی ☘ 🌹...و معدن الرحمة...🌹 🔸زیارت 9⃣ ⚪️ﺭﺣﻤﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ. ﯾﻌﻨﯽ ﺩﻝ ﺳﻮﺯ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿم.ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ.ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩلماﻥ ﻣﯽ‌ﺳﻮﺯﺩ،ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. 🔴ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﺍﯾشان ﺑﺎ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﯼ ﻣﺎ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ.ﺍﯾشان ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ ﺑﺮﺑﯿﺎﯾﺪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺳتشانﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ. ⚪️ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩند: "ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ، ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﺍﺳت،ﻣﺎ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﯿﻢ." 🔴ﻫﻢ ﺩﺳتﺷﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ و ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎﺯ و کریمند. ⚪️ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺷﺎﻋﺮ نیازمند ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ. ﻧﯿﺎﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ:"ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ ﻭ ﯾﮏ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭﻡ ﻧﺪﺍﺭﻡ. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺭﻡ.ﺍﺯ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﺍﻡ ﻫﻢ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻢ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﺑﺮﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﺣﻔﻈﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ.ﻭﻟﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﻢ.ﺩﻧﺒﺎﻝ ﯾﮏ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻣﯽ‌ﮔﺸﺘﻢ. ﮐﺮﯾﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪﻡ.ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ‌ﺧﺮﯼ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺳﺮ ﺟﻨﺲ ﺑﺰﻧﯽ.ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻡ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﻫﻢ.ﺗﻮ ﻗﺪﺭﯼ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﺑﮑﻨﯽ" ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻏﻼ‌ﻣشان فرمودند:ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﻏﻼ‌ﻡ ﮔﻔﺖ:ﺳﯽ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ.ﺭﻗﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﻻ‌ﯾﯽ ﺑﻮﺩ. ﮔﻔﺖند ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭ. ﭼﻮﻥ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﻮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﻢ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﮐﺮﺩ: ﺍﯾﻦ ﮐﻢ ﺭﺍ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﭙﺬﯾﺮ. ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﺮﻭﺧﺘﯽ ﻭ ﻧﻪ ﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ. 🔴ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺑﺮﻭﯾﺖ ﻫﻢ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ.ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﺩﻫﺶ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ. ⚪️ﺭﺣﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﻓﻮﺭﯼ و ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﮐﺠﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿم؟ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﯾﮕﺎﻧﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺷﺘﯽ...معدن رحمت است... 🌿ﻣﻌﺪﻥ ﺍﺯ ﺍﻧﻔﺎﻝ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﺍﺳﺖ. ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. 🌿ﭼﻪ ﺩﻭﺳﺖ و ﭼﻪ ﺩﺷﻤﻦ،ﻫﺮ ﮐﺲ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﯾشان ﺑﺮﻭﺩ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻦ‌ﻫﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ‌ﺭﻭﻧﺪ ﺳﺮﺍﻍ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ. 🌿ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ، ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﻦ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ،ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﻢ.ﭘﯿﮏ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ،ﺍﻭ ﻫﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ. ﺣﻀﺮﺕ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﺧﯿﻤﻪ‌ﯼ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺸﺴﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺗﻮ ﭘﺴﺮ ﺳﻌﺪ! ﻧﻤﯽ‌ﺗﺮﺳﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭﺳﺖ؟ 🌿ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺠﻨﮕﯽ؟!ﻭ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ؟ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ. ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ. 🌿ﺍﯾﻦ حرف ﯾﮏ ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺍﺭﺩ. ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯽ. ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻘﺮﺑﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯼ. 🌿ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻨﻨﺪ. ﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ‌ﺳﺎﺯﻡ. ﮔﻔﺖ ﻣﯽ‌ﺗﺮﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺰﺭﻋﻪ‌ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ و ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﮐﻨﻨﺪ. 🌿 ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻢ،ﻭﻋﺪﻩ‌ﯼ ﺳﺮ ﺧﺮﻣﻦ ﻧﻤﯽ‌ﺩﻫﻢ. ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺪﻫﻢ. 🌿ﻣﻦ ﺛﺮﻭﺗﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭ ﺣﺠﺎﺯ ﺑﺎ ﺛﺮﻭتﻡ ﻣﺰﺭﻋﻪ‌ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ. ﻭﻟﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﺩ ﻭ ﭘﺎﺳﺨﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﯿﻤﻪ‌ﯼ ﺍﻭ ﺧﺎﺭﺝ شدند. 🆔 @shia_khone