eitaa logo
مسجد پایگاه قرآنی
326 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
788 ویدیو
34 فایل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
زنی صالحه در زمان حضرت عیسی علیه السلام در زمان حضرت عیسی علیه السلام، زنی بود صالحه . چون وقت نماز می شد ، هر کاری که داشت می گذاشت و به نماز و طاعت مشغول می شد روزی نان می پخت ، مؤذن بانگ کرد ، نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول گشت. چون در نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد: تا تو از نماز فارغ شوی همه نان ها خواهد سوخت. زن به دل جواب داد: اگر همه ی نان بسوزد بهتر که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد دیگر بار وسوسه کرد که: پسرت در تنور افتاد و سوخت. زن در دل جواب داد: اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرِ مرا به آتش بسوزاند ، من به قضای خدای تعالی راضی گشتم و از نماز دست برندارم ، که اللّه تعالی فرزندم را نگاه دارد از آتش شوهرِ زن از درِ خانه درآمد ، زن را دید در نماز ، نان را در تنور به جای خویش دید نسوخته و فرزند را دید در آتش بازی می کند و یک تار موی از او کم نشده و آتش به قدرت خدای عزّوجلّ بر وی بوستان گشته. چون زن از نماز فارغ گشت ، شوهر دست او را گرفت و نزدیک تنور آورد و در نگریست . فرزند را دید سلامت و نان به سلامت ، هیچ بریان نشده، تعجّب کرد و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر به جا آورد خدای عزّوجل را. شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی علیه السلام برد و حال قصه با وی بگفت: عیسی علیه السلام گفت: برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟ چنانچه این کرامت برای مردان بود، او را وحی می آمد و جبرئیل برای وی وحی می آورد. شوهر پیش زن آمد و از وی پرسید. زن جواب داد: کار آخرت پیش گرفتم و کار دنیا را بازپس داشتم. و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم، الا در حال زنان. و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم، چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هر که با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و به قضای خدای تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز باز نگردانیدم ، اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی . و دیگر نماز شب و چاشت رها نکردمی ، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن ، مرد بودی پیامبر گشتی
عدالت رو یاد بگیریم و اجرا کنیم، نه با شعار‌ِ برابری فردی يک ساندويچ برای دو پسرش كوچيكش خرید، گذاشت روی ، به فرزند اول گفت ساندویچ را نصف كن به فرزند دوم هم گفت : و تو انتخاب كن! مات و مبهوت نحوه و عدالت اين مرد شدم! يعنی اگه فرزند اولى يک وقت عمدا نامساوى نصف كنه ، فرزند دوم حق داشته باشه كه اول انتخاب كنه! چقدر بعضی فهمیده هستند . اینطور عدالت رو یاد بگیریم و اجرا کنیم، نه با شعار‌ِ برابری و ....
نگرانی ها، مشکل فردای تو را از بین نخواهند برد با دست های خالی به این دنیا آمده ایم با های خالی هم از این دنیا خواهیم رفت . نگران چیزهایی که آرامش را از تو می گیرند نباش نگرانی ها، مشکل فردای تو را از بین نخواهند برد ، اما آرامشِ امروزت را قطعا از تو خواهد گرفت. پس ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ ﺧﺪای ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯ، ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ خدا بزرگتر از هر چیزی است. بزرگتر ازهر چیزی است که فکرت رامشغول کرده از ته دل به خدا و تکیه کن خوشبختی یعنی ﻧﮕﺎﻩ خدا...
خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟ تنها بازمانده ی يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يک جزيره دور افتاده برده شد. با بی‌قراری به درگاه خداوند دعا می‌ كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم می‌ دوخت ، تا شايد نشانی از كمک بيابد اما هيچ چيز به چشم نمی‌ آمد. سرآخر شد و تصميم گرفت كه كلبه‌ ای كوچک بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت ، کلبه‌ی كوچكش را در آتش يافت ، دود به رفته بود. اندوهگين فرياد زد: خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟ صبح روز بعد او با صدای يک كشتی كه به جزيره نزديک می‌ شد از خواب برخاست . آن کشتی می‌ آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسيد : چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟ آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی، ديديم! آسان می‌ توان دلسرد شد هنگامی كه به نظر می‌ رسد كارها به خوبی پيش نمی‌ روند ، اما نبايد اميدمان را از دست دهيم ، زيرا خدا در كار زندگی ماست ، حتی در ميان درد و رنج. دفعه آينده كه كلبه شما در حال است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
📢 خبر خیلی خوب🌺 آموزش غيرحضوری مهارتهای طب سنتی ویژه عموم نظر بهترین اساتید طب سنتی ( ظرفیت محدود) با اعطای مدرک پایان دوره از دانشگاه علوم پزشکی 📚 دوره ۶ ماهه با هزینه بسیار جزئی 💎 تخفیف_ویژه برای طلاب و دانشجویان 👌 جهت اطلاعات بیشتر و ثبت نام: 👇🍀👇🍀 https://eitaa.com/joinchat/46071865Cccc3fe139d
🔖 به پدر و مادر، رمز موفقیت آیت‌ الله مرعشی نجفی بـود ، ایشان احترام خاصی برای والدین قائل بود خودشان فرمودند که وقتی مادر مرا می فـرستاد تا را برای خـوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت‌ها میدیدم پدر بخاطر خستگی ، در حال مطالعه خوابش برده است دلم نمی‌ آمـد پدر را بیدار کنم ، همان طور که پایش دراز بود، صورت خود را به کف پای پدر می‌مالیدم تا ایشان بیدار می‌ شد دراین حال که بیدار میشد، برایم دعا می‌کرد و عاقبت بخیری می‌خواست. من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم آیت‌ الله مرعشی از بزرگانی است که در مورد ایشان عجیبی مثل تشـرف به محضر آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: رضای خدا در رضایت والدین وخشم خدا در خشم آنهاست. منبع مستدرک الوسائل ، جلد ۱۵ ، صفحه ۱۷۵
🔖 حضرﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ : ﺩﺭ ﻣـﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘـﺪﺭ می خوری؟ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ  ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮفت ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی انداخت ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧـﻪ در کنارش گـذاشت . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ نبی ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﻭقتی که ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمی کند ... ﻭلی ﻭقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ کنی . ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧـﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘـﻮﺍﻧﻢ یک سال ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐـﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ ... ﺧﺪﺍوند میفرماید: ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍین که ﺑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺁﻥ
🔖 امام جعفر صادق عليه السلام فرمود سه هست كـه از درگاه خداوند متعال رد نمى‌ شوند : دعاى پدر براى فرزندش ، هرگاه كه به او نيكى كند، و نفرينش در حقّ او، آن گاه كه از او نافرمانى نمايد نفرين ستـم ديده در حقّ كسى كه به او ستم كـرده است ، و دعـايش بـراى كسى كه انتقام او را از ستمگر گرفته است ودعاى مرد مؤمن براى برادر مؤمنش كه به خاطر مـا به او كمك مالى كرده است و نفرينش درباره وى ، هر وقت بتواند به اوكمک مالى كند و برادرش بـه آن كمک شديد داشته باشـد و وى كمكش نكند منبع : الأمالی للطوسی : ٢٨٠ ، ۵۴۱ انتشار مطالب نکته‌ های ناب فقط با لینک کانال
🔖 اﺳﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ سوال کرد: به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰی ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ می کند؟ ﻫﺮ کدام یک ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﺸﻤﺎن ﺩﺭﺷﺖ یکی دیگر ﮔـﻔﺖ ﺑﻠﻨﺪ. ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ سپس ﺍﺳﺘﺎﺩ ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گـفت به این دو کاسه نگاه کنید. اولی از درست شده ولی درونش سـم هست و دومی کاسه ‌ای گِلی ولی درونش آب گواراست ، شما از کدام کاسه می ‌نوشید؟ همه جواب دادند از کاسه گِلی. استاد گفت آن ﺯﻣﺎن ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسه ها ﺭﺍ در نظر گرفتید ، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍ‌ی شما ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ آدم هم مثل این است ، آنچه که آدم را زیبا می‌ کند درون و اخلاق اوست، باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را
🔖 دركتاب مقتضب الاثر نقل شده‌ است وقتی که ايرانيـان در جنگ شكـست خـوردند و يـزدگرد از كـشته شدن رستـم فرّخ‏ـزاد سردار لشكـرش و عدالت عـرب مطلع گشت و دانست كه پنجاه هزار تن از سپاهش در نبرد كشته شده ‏اند در حالى كه با اطرافیانش عـزم فـرار داشت در ايوان خود ايستـاد و گـفت: هان اى ايـوان! درود مـن بر تو باد! آگاه باش! هم اكنون از تو روى بر می تابـم تا وقتى كـه من يا مـردى از فرزندان من‌كه هنوز زمان وى نزديک نشده و مـوقع آمدن وی فرا نرسيـده است ، برگرديم سليمان ديلمى می گويد: خدمت امام جعفر صادق عليه‌ السّلام عرض كردم قـربانت گردم مقصـود از يا مردى از فرزندان من چيست؟ آقا فرمودند: او مهدى صاحب الزمان است كه به امر خدا قيام خواهد كرد. واو ششمين فرزند من واولاد دخترى يـزدگرد است . او از فرزندان يزدگـرد است و يزدگرد نيز پدر وى می باشد. میدانيد كه دختر يزدگرد معـروف به شهربانو سـلام الله علیـها مادر امـام زين العابدين علیـه السلام است. منبع: مهدى موعود ترجمه ج ۵۱ بحار الأنوار مجلسی، ،تهران: ۱۳۷۸ ، صفحه ۳۹۷ -
اختلاف دو عالم بر سر اداره کردن مسجد در بازار شهر تبریز در زمان قاجار، دو عالمی در مورد اداره یک مسجد ، شیطان در بین شان راه یافت و به اختلاف خوردند و بنایی را صدا کردند که مسجد را از وسط دیواری کشید و دو نیم کرد و درب دیگری برآن نهادند تا اهل بازار راحت تر برای به آنجا روند. و کسی عبادت آنها را نبیند. و سماور و استکان های مسجد را هر چه بود نصف کردند. مرد ظریفی و مومنی در بازار بود که سیفعلی نام داشت و اصالتا از اهالی ارومیه بود که غرفه ای در بازار داشت. از این کار به شدت ناراحت بود. روزی سماور مسجد سمت بازار را روشن کرد و قلیان ها حاضر نمود ( در آن زمان در مسجد قلیان اجباری و از ملزومات بود) و جار زد و اهل بازار را برای چای و قلیان مسجد دعوت کرد. هر کس چای و قلیان کشید سوال کرد، این مراسم برای چیست؟ سیفعلی گفت: مراسم ختم خداست و خدا مرده است و برای او مجلس ختم گرفته ایم!!! همه از شنیدن این سخن در حیرت افتاده و او را دعوت به استغفار و سکوت می کردند. سیفعلی گفت: مسجد را نگاه کنید، اگر خدا نمرده است ( العیاذ بالله) خانه او را ورثه پیدا نمی شد دو قسمت کند و اموال را تقسیم نماید این حرکت سیفعلی در بازار پیچید و آن دو عالم به وسوسه شیطان در وجود خود پی بردند و استغفار کردند  و مانند گذشته ، از وسط مسجد برداشته و اموال را یکی کردند.