🌹 خوابی که حاج قاسم پس از شهادت
شهید زینالدین دید.
هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جاده سردشت؟» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهاند.» عجله داشت. میخواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم یک برگه كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم» بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی به او گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به آن كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود
«سلام من در جمع شما هستم»
#شهیـدانه
#هیئت_الـشهداء
┅────❀────┅
𖧷@shohadaye_delfan
┅────❀────┅
@esmaeilhalab64
🌺خاطره_شهید | #نماز_اول_وقت
همسر شهيد حاج محمد ابراهيم همت می گويد:«ابراهيم بعد از چند ماه عمليات به خانه آمدسر تا پا خاكی بود و چشم هايش سرخ شده بود به محض اينكه آمد، وضو گرفت و رفت كه نماز بخواند، به او گفتم: حاجی لااقل یه خستگی دَر كُن، بعد نماز بخوان، سر سجاده اش ايستاد و در حالی كه آستين هايش را پايين می زد، به من گفت: من باعجله آمدم كه نماز اول وقتم از دست نرود، اين قدر خسته بود كه احساس میكردم، هر لحظه ممكن است موقع نماز از حال برود»
🌺نماز اول وقت را از شهدا بیاموزیم،!
به قول حاج حسین یکتا؛
به ولله میتونید از شهدا هم جلو بزنید
#هیـئت_الشهـداء
╭┈────『💚🕊』
╰┈➤@Shohadaye_Delfan